بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مورتالیته و جیغ سیاه | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب مورتالیته و جیغ سیاه اثر زویا طاوسیان

بریده‌هایی از کتاب مورتالیته و جیغ سیاه

انتشارات:میراث اهل قلم
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۱از ۲۷ رأی
۴٫۱
(۲۷)
زندان زنان حالا دیگر می‌دانم كه محیط كار من، یك زندان وحشتناك است. قبل از این فقط درباره‌ی كشیك اضافی شنیده بودم كه به‌عنوان تنبیه اشتباهات رزیدنت‌ها اعمال می‌شود. اوایل كه ما یك شب در میان كشیك داریم، این كشیك‌های تنبیهی را می‌شمارند تا در چند ماه آینده كه تعداد كشیك‌ها كمتر می‌شود داخل برنامه‌ی ما بگنجانند اما از آن بدتر، ماجرای فیكس شدن در بیمارستان است؛ فیكس شدن یعنی اجازه نداشتن برای خروج از بیمارستان تا زمانی که پایان زمان مجازات تعیین شده فرا برسد.
کاربر ۲۴۴۱۰۹۴
خدا از حق مردم نمی‌گذره. به‌خصوص از حق آدمای مریض.
hiba
اتفاقات آن جوری می‌افتند که خودشان می‌خواهند، نه جوری که ما می‌خواهیم.
hiba
یك‌دفعه تنه‌ی كوچك و پاهایش مثل یك ماهی شیطان سُر خورد به طرفم. میان فریادهای مادر و سال‌بالایی عزیز! به‌زحمت كنترلش كردم تا نیفتد. مادر و نوزاد و من گریه می‌كردیم و آن سال‌بالایی محترم! هنوز محترمانه! داد می‌زد كه من باید بهتر بچه را كنترل كنم. ذوق تولد دخترك كوچولو را داشتم. وقتی گرمش می‌كردم، ازش پرسیدم: «دوست داری وقتی بزرگ شدی مثل من رزیدنت زنان بشی؟» چشم‌های سیاهش را جوری گرد كرد و جیغ كشید كه فهمیدم می‌گوید: «مگر دیوانه‌ام؟»
کاربر ۲۴۴۱۰۹۴

حجم

۲۱۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

حجم

۲۱۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۳

تعداد صفحه‌ها

۲۷۰ صفحه

قیمت:
۸۰,۰۰۰
۴۰,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱
۲
صفحه بعد