بریدههایی از کتاب الینور آلیفنت کاملا خوب است
۴٫۶
(۵۳)
من همیشه به اینکه به تنهایی از عهدهٔ زندگیام برآمدهام، افتخار میکنم.
ساره🌿
گذر زمان فقط رنج از دست دادن را کم میکند اما آن را از بین نمیبرد.
ساره🌿
اگر کسی از شما بپرسد حالتان چهطور است، قرار است بگویید خوبم. قرار نیست بگویید دیشب آنقدر گریه کردهاید که خوابتان برده
olivereader
گذر زمان فقط رنج از دست دادن را کم میکند اما آن را از بین نمیبرد.
olivereader
گاهی اوقات، انسان به فرد مهربانی نیاز دارد که وقتی میخواهد با چیزی روبهرو شود، کنارش باشد.
امیر
با وجود آنکه خوب است آدم چیزهای جدید را امتحان کند و ذهنی باز داشته باشد اما خیلی مهم است که خود واقعیاش را حفظ کند.
امیر
اینکه کسی را خیلی زیاد دوست داشته باشی، همیشه کافی نیست. دوست داشتن زیاد از او محافظت نمیکند...
امیر
نه میشد از گذشته گریخت و نه میشد آن را پاک کرد.
olivereader
ناسزا گفتن نشانهٔ بارز آن است که فرد گنجینهٔ لغات خیلی محدودی دارد.
پریسا همانی
بهتدریج داشتم متوجه میشدم صدای داخل سرم ـ صدای خودم ـ کاملا منطقی و معقول است. آن صدای مامان بود که تمام آن قضاوتها را انجام داده بود و مرا هم تشویق کرده بود همان کار را بکنم. کمکم داشت از صدای خودم و افکار خودم خوشم میآمد. دلم میخواست آنها را بیشتر بشنوم. باعث میشدند احساس خوب و حتی آرامش پیدا کنم. باعث میشدند احساس کنم شبیه خودم هستم.
امیر
بعضی از آدمها، آدمهای ضعیف از تنهایی میترسند. چیزی که نمیتوانند درک کنند، آن است که در تنهایی آزادی عمل بیشتری دارند. وقتی کسی متوجه شود به کس دیگری نیاز ندارد، میتواند از خودش مراقبت کند. موضوع آن است که بهتر است هرکسی فقط از خودش مراقبت کند. ما هر چهقدر هم تلاش کنیم، نمیتوانیم از دیگران حمایت کنیم. ما برای نجات دیگران تلاش میکنیم، شکست میخوریم و دنیایمان در اطرافمان فرو میریزد، میسوزد و خاکستر میشود.
امیر
گاهی اوقات، وقتی انسان میخواهد با دادن پیشنهاد به کسی کمک کند، به سوءتفاهم منجر میشود و تمام پیشنهادها خوشایند نیست.
امیر
این همه مرگ و میر، این همه رنج برای آدمهایی اتفاق میافتاد که هیچ کاری انجام نداده بودند که مستحق آن باشند و هیچکس قادر نبود جلویش را بگیرد...
olivereader
هرکسی گاهگاهی به مادرش نیاز داره. فرقی نمیکنه چه سن و سالی داشته باشه
olivereader
انتظار نداشتم امشب چنین پایانی داشته باشد اما گاهی اوقات، زندگی ما را به نوعی غافلگیر میکند.
olivereader
من سالها پیش تصمیم گرفته بودم اگر قرار شد بین تظاهر کردن و تنهایی، یکی را انتخاب کنم، تنهایی را برگزینم. آن راه امنتر بود. میگویند غم و اندوه بهایی است که ما برای عشق میپردازیم. این بهای خیلی سنگینی است.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
من دوست دارم تا جایی که امکان دارد کتاب بخوانم؛ نه تنها برای آنکه گنجینهٔ واژگانم را افزایش دهم که بتوانم بهتر جدول حل کنم، بلکه برای آنکه گویی با این کار سکوت ناگهان شکسته میشد.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
روی قلبم هم جای زخم بود، به همان ضخامت و بدشکلی جای زخم صورتم. میدانستم که هست. امیدوار بودم رویش بافت سالمی باقی مانده باشد؛ جایی که عشق بتواند از آن داخل شود و جریان یابد. امیدوار بودم.
❦︎𝑭𝒂𝒓𝒏𝒂𝒛❦︎
متوجه شدم زندگیام به خطا رفته است، خیلی خیلی خطا. قرار نبود اینطور زندگی کنم. مشکل اینجا بود که اصلا نمیدانستم چهطور درستش کنم. روش مامان اشتباه بود، آن را میدانستم اما هرگز کسی راه درست زندگی را به من نشان نداده بود و با وجود آنکه در طول سالها تمام تلاشم را کرده بودم، اصلا نمیدانستم چهطور اوضاع را بهتر کنم. نمیتوانستم جورچین خودم را کامل کنم.
امیر
فکر میکنم یکی از علتهایی که همهٔ ما قادریم در این دنیای پر اشک و آه به زندگی ادامه بدهیم، امکان تغییر است؛ حتی اگر زمانش دور به نظر برسد.
olivereader
حجم
۳۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
حجم
۳۳۲٫۲ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۴۰۸ صفحه
قیمت:
۱۲۵,۰۰۰
۸۷,۵۰۰۳۰%
تومان