فرار
از سر تنهایی که باشد
انتقال تنهاییست
از مکانی به مکان دیگر
reyhan
اما تو قدم
در راهی نهادهای
که پایانش را
نه در گوی ساحرگان میتوان دید
نه در ادبیات حافظانهترین فال.
(:Ne´gar:)
بیا
و از تمام «من» های بی «تو»
پشیمانم کن.
یك رهگذر
در غیاب تو آب از آب
آنقدر تکان خورده است
که هر شب سیلابی خروشان
آوار میکند خواب مرا
Gloria
شبیه تو را
هیچ شهر و خیابانی
به خود ندیده است
بیا و پشیمانم کن
از تماشای چهرههایی
که در ازدحام خیابانها
اندک شباهتی به تو داشتهاند
بیا
و از تمام «من» های بی «تو»
پشیمانم کن.
علیرضا
باد
با سوراخهای نی بازی میکند
باران
با ساقههای سربهراه علف
و من
با چند کلمهٔ گیج و بیخبر از خود
که از خواب اصحاب کهف
بهزور بیدار
و قبراقشان کردهام
متین
در تقویم ما روزهایی هست
پیشبینیناشده
و شبیه روز مبادا
که هیچچیزش
به هیچچیز نمیآید
Gloria
نقطهٔ پایان را
بر این کسالت صعبالعلاج
تو باید بگذاری
علیرضا
یقین داشته باش از این دنیا
تو نباشی سر سوزنی
کم نخواهد شد
و من نیز همچنان خواهم بود
و روزم را
به شب خواهم رسانید
اگرچه به جان کندن.
AmirHossein
اگر به جستوجویت کسی
آستین بالا نزند
قطعاً گم نشدهای
نهایتش در یکی از ایستگاههای هستیات
جا ماندهای
یا در بنبست روزگار
داری درجا میزنی
بیحضوریات اگر
خوابوخیال کسی را
مختل نکرده باشد
قطعاً گم نشدهای
و اخبار گم شدنت نیز
با عکس ششدرچهار
در تیراژ میلیونی هم چاپ شود
ناخوانده خواهد ماند.
(:Ne´gar:)