بریدههایی از کتاب پشیمانم کن
۳٫۳
(۱۰)
فرار
از سر تنهایی که باشد
انتقال تنهاییست
از مکانی به مکان دیگر
reyhan
اما تو قدم
در راهی نهادهای
که پایانش را
نه در گوی ساحرگان میتوان دید
نه در ادبیات حافظانهترین فال.
(:Ne´gar:)
بیا
و از تمام «من» های بی «تو»
پشیمانم کن.
یك رهگذر
در غیاب تو آب از آب
آنقدر تکان خورده است
که هر شب سیلابی خروشان
آوار میکند خواب مرا
Gloria
شبیه تو را
هیچ شهر و خیابانی
به خود ندیده است
بیا و پشیمانم کن
از تماشای چهرههایی
که در ازدحام خیابانها
اندک شباهتی به تو داشتهاند
بیا
و از تمام «من» های بی «تو»
پشیمانم کن.
علیرضا
در تقویم ما روزهایی هست
پیشبینیناشده
و شبیه روز مبادا
که هیچچیزش
به هیچچیز نمیآید
Gloria
نقطهٔ پایان را
بر این کسالت صعبالعلاج
تو باید بگذاری
علیرضا
باد
با سوراخهای نی بازی میکند
باران
با ساقههای سربهراه علف
و من
با چند کلمهٔ گیج و بیخبر از خود
که از خواب اصحاب کهف
بهزور بیدار
و قبراقشان کردهام
متین
یقین داشته باش از این دنیا
تو نباشی سر سوزنی
کم نخواهد شد
و من نیز همچنان خواهم بود
و روزم را
به شب خواهم رسانید
اگرچه به جان کندن.
AmirHossein
هربار که آمدهای
آخرینبار بوده است
و هربار که رفتهای اولینبار
فردا تو را
برای اولینبار خواهم دید
همانطور که دیروز
برای آخرینبار دیدمت
(:Ne´gar:)
اگر به جستوجویت کسی
آستین بالا نزند
قطعاً گم نشدهای
نهایتش در یکی از ایستگاههای هستیات
جا ماندهای
یا در بنبست روزگار
داری درجا میزنی
بیحضوریات اگر
خوابوخیال کسی را
مختل نکرده باشد
قطعاً گم نشدهای
و اخبار گم شدنت نیز
با عکس ششدرچهار
در تیراژ میلیونی هم چاپ شود
ناخوانده خواهد ماند.
(:Ne´gar:)
اگرچه هنوز میتواند
گلی را در پیادهرو
آنچنان ببوید که سلولهای کسلِ بینیاش
به رقص درآیند
اما پشتکرده
به گلزارهای دنیا
خود را در آینههای پژمردهٔ غروب
در هیئت چهارپایهای میبیند سرنگون
که بر فراز آن
مردی حلقآویز در هوا
تاب میخورد.
• Khavari •
بیا
و از تمام «من» های بی «تو»
پشیمانم کن.
.ً..
گناهی که نیاز
به توبه نداشته باشد
عین ثواب است
AmirmohammadYavari
فرار
از سر تنهایی که باشد
انتقال تنهاییست
از مکانی به مکان دیگر
ali73
دریا دور نیست
اما تا اطلاع ثانوی تعطیل است
Atena
مثل مرگ در دریا
که نمیآید به کودکان سوری
و سفرهٔ خالی
که به هیچ خانهای نمیآید
Atena
در غیاب تو آب از آب
آنقدر تکان خورده است
که هر شب سیلابی خروشان
آوار میکند خواب مرا
نغمه میلانی
در چشم رسولانی که از دم
چوپان بودهاند
گوسفندی بیش نیستی
در یکقدمی گرگ
در چشم اولیایت
کودک سربههوایی که هرگز
بزرگ نخواهی شد
در چشم دولتمردانی که رأی تو
رقم میزند اقتدارشان را
رقم بیمقداری هستی
در همسایگی صفر
و سرانجام
در چشم ملکالموتی که از ابتدا
چشم دیدنت را نداشته است
مخلوق گندمخوردهای
که خود اکنون
گندمزاری شده است
آمادهٔ درو.
AmirHossein
بیا
کنار این قاب مهتابی
در برابرم بنشین
و سراپا پشیمانم کن
از تمام گناهانی که هرگز
مرتکب نشدم
پشیمانم کن
علیرضا
حجم
۶۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
حجم
۶۴٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۱۵۵ صفحه
قیمت:
۳۴,۰۰۰
۱۷,۰۰۰۵۰%
تومان