بریدههایی از کتاب در ستایش پیادهروی
۳٫۶
(۲۲)
بدن شما و طبیعتْ هر دو از عناصر مشابهی تشکیل شدهاند: اکسیژن، کربن، نیتروژن، و هیدروژن؛ پس به همین دلیل تعامل و ارتباط متقابل با طبیعت برای بدنتان امری طبیعی تلقی میشود. وقتی این اتفاق میافتد، شخص چیزی را تجربه میکند که موریس مرلوپونتی آن را «چشمانداز زندگیشده» توصیف میکند. محیط پیرامون و بدنتان زبان مشترکی پیدا میکنند و تبدیل به واحدی بزرگتر از خودشان میشوند.
olllo
وقتی با سرعت پیادهروی میکنم، گویا بسیاری از احساساتْ دور نگه داشته میشوند، و زمانیکه سرعتم را کم میکنم، آنها هم برمیگردند.
آتیلا
«تصور کن هماکنون چشمانت را میبندی و بیست سال بعد بازشان میکنی؛ دیدنِ چه چیزی خوشحالت میکند؟»
Mohammad Bakhshipour
بهشت جایی است که من در آن هستم. وقتی در اتاق نشیمن مینشینم و یک کتاب خوب میخوانم، با کسانیکه برایم ارزشمندند غذا میخورم، یا پیادهروی میکنم، این فکر در من تقویت میشود.
Mohammad Bakhshipour
همهٔ پیادهرویهای من باهم فرق داشتهاند؛ اما وقتی به گذشته نگاه میکنم یک وجه اشتراک میان آنها میبینم: سکوت درونی. راهرفتن و سکوت به هم وابستهاند
Mohammad Bakhshipour
راهرفتن و سکوت به هم وابستهاند. هرقدر سکوت انتزاعی است، راهرفتن به همان میزان مشهود و ملموس است.
لیلی
پیادهروی عمر را طولانی میکند، باعث تقویت حافظه میشود، فشارخون را تنظیم، و سیستم ایمنی را قوی میکند. اما هر بار که اینها را میگویم، میدانم تنها به نیمی از حقیقت اشاره کردهام. مزیتهای راهرفتن بیشتر از آن چیزی است که در آگهیها و مقالههای سلامتی میگویند.
احسان رضاپور
باور بر این است که افراد محبوس در زندان کمترین حرکت را دارند؛ اما مسئله به این سادگی نیست. سهچهارم همهٔ کودکان انگلیسیزبان، نسبتبه زندانیانِ همان کشور، زمان کمتری را خارج از خانه سپری میکنند. از هر پنج کودک یک نفر بیشترِ روز در خانه است و از هر نُه کودک یک کودک در کل سال حتی به پارک یا جنگل یا ساحل پا نمیگذارد.
دن کیشوت
تجربهٔ شرایط سخت و توانایی ما در غلبه بر آنها تثبیت سرزندگی ماست.
olllo
بزرگترین لذتِ راهرفتن در یک شهر بودن در میان مردم است.
آتیلا
هرقدر فاصلهٔ فیزیکی بین تصمیمگیرندگان و افراد تحتتأثیر آن تصمیمات بیشتر باشد، تصمیمات گرفتهشده ارتباط کمتری با افراد تحتتأثیر دارند
Mohammad Bakhshipour
بدن شما و طبیعتْ هر دو از عناصر مشابهی تشکیل شدهاند: اکسیژن، کربن، نیتروژن، و هیدروژن؛ پس به همین دلیل تعامل و ارتباط متقابل با طبیعت برای بدنتان امری طبیعی تلقی میشود. وقتی این اتفاق میافتد، شخص چیزی را تجربه میکند که موریس مرلوپونتی آن را «چشمانداز زندگیشده» توصیف میکند. محیط پیرامون و بدنتان زبان مشترکی پیدا میکنند و تبدیل به واحدی بزرگتر از خودشان میشوند. راههای مختلفی وجود دارد که یک نفر بتواند احساسی اینگونه را تجربه کند. میتوانید با روزه، مدیتیشن، قرص یا دعا و عبادت به این حس برسید. برای من تجربهٔ این حس با راهرفتن میسر میگردد.
پرنیان
پیادهروی، برداشتن هر بار یک قدم، میتواند برای عشق به زمین، دیدن خود و رهاکردن بدن به طی مسیر باشد با هر سرعتی که دلتان میخواهد.
SaNaZ
ایدهٔ من این بود که بهمعنای واقعی کلمه به غوطهورشدن در کثافت نیاز دارم. شاید باعث شود مشکلات برایم کماهمیت شوند.
SaNaZ
به نظر نمیرسد دیدن شهر از پنجرهٔ ماشین با نگاهکردن به عکسهای همان شهر تفاوت زیادی داشته باشد.
SaNaZ
راهرفتن و تحرکْ پایههای کشفکردناند و اکتشاف اساس عقل ماست.
SaNaZ
ازلحاظ فلسفی، بین ناممکن و خیالی تفاوت وجود دارد.
SaNaZ
آنقدر راه را گم کردهام که باعث شده به این فکر بیفتم که نکند من به شکلی اسرارآمیز به ناشناختهها تمایل دارم و از اینکه ندانم کجا هستم لذت میبرم
Ghorbani
«من قبلاً اینجا گم شدهم. بنابراین حالا میدونم کجاییم.»
SaNaZ
آنقدر راه را گم کردهام که باعث شده به این فکر بیفتم که نکند من به شکلی اسرارآمیز به ناشناختهها تمایل دارم و از اینکه ندانم کجا هستم لذت میبرم.
Azadehana
حجم
۳۹۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
حجم
۳۹۵٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۰۴ صفحه
قیمت:
۱۰,۰۰۰
تومان