گاهی چیزهای حیرتانگیزی اتفاق میافتند. اما کلی آدم توی دنیاست. کلی چیز توی دنیاست. و این افراد و این چیزها تقریباً به شکلهای بینهایتی میتوانند تصادفاً کنار هم قرار بگیرند
𝐑𝐎𝐒𝐄
آدم مجبور نیست سر تا ته چیزی را بفهمد تا آن را دوست داشته باشد، مگر نه؟ درواقع گاهی همینکه چیزی را نمیفهمی باعث میشود بیشتر دوستش داشته باشی.
𝐑𝐎𝐒𝐄
یک بار هم کاری نکرد که چیزی را حس کنم، بابا هم همینطور. میدانم که من را دوست دارند. میدانم من را همینطور که هستم دوست دارند، اما میدانم که سخت است. برای آنها سختتر از من است
𝐑𝐎𝐒𝐄
«هواپیما سوار شدن رو دوست داری؟»
𝐑𝐎𝐒𝐄
وقتی بابا اینجاست اوضاع سختتر میشود، چون آنوقت کنترل تلویزیون هیچوقت جایی نیست که باید باشد
𝐑𝐎𝐒𝐄