بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه | طاقچه
تصویر جلد کتاب یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه

بریده‌هایی از کتاب یک ماجرای خیلی خیلی خیلی سیاه

انتشارات:نشر بیدگل
دسته‌بندی:
امتیاز:
۳.۷از ۱۸ رأی
۳٫۷
(۱۸)
حرف‌های قلمبه‌سلمبه اولین علامت حرکتِ مادرم به سمت دیوونه‌خونه بود، درنتیجه تو هم خیلی مراقبِ خودت باش.
علی دائمی
دِرک: بقیه همه یه مستعمره‌ای تو افریقا داشتن دیگه! چرا بلژیک نباید یه مستعمره‌ای تو افریقا داشته باشه؟! بَری: سخته این منطق رو ردکردن.
علی دائمی
یه روزی می‌رسه که هیچ شاه و ملکه‌ای نباشه. اون زمان هم آدم‌ها باز، اون‌قدری که باید، همدیگه رو دوست‌ندارن و این قضیه چیزی رو حل نمی‌کنه، ولی دست‌کم اون زمان دیگه کثافت‌های کمتری تو دنیا هستن که ما باید بابتِ زندگی‌شون پولِ کَلون بدیم.
HaMiT
پری‌دریاییِ سیاه‌پوست میاه‌پوست وجود نداره! این رو همه می‌دونن! مارجوری: ولی... هانس: ولی چی؟! مارجوری: اصلاً پری‌دریایی مَری‌دریایی وجود نداره!
HaMiT
هانس با تبر دماغِ خودش را می‌خاراند. تبر برای چیه؟ هانس: برای شقه‌کردن دیگه. سؤال‌های احمقانه نکن.
HaMiT
مطمئنم قصه‌هامون خیلی کمتر غم‌انگیز می‌شن اگه من می‌تونستم پرنده‌ها و درخت‌ها و پشت‌بوم‌ها رو ببینم و تو ذهنم نگهشون دارم.
saharist

حجم

۵۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۳ صفحه

حجم

۵۴٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۹۳ صفحه

قیمت:
۴۶,۰۰۰
۳۲,۲۰۰
۳۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد