ببین قربانیانت را، بنفسی انت یا مولا
سر سرخی به ما آنسان عنایت کن که یحیی را
سالک
من از عشیرهٔ عشق محمدم، به هوایش
شهید اگر نشوم کفر نعمت است خدایا
سالک
ای عشق! جوانیام فدایت، مپسند
بعد از صد و بیست سال حسرت بروم
hannanehborna
ای آه! اگر سوی خدا رفتی
با او بگو که ما پشیمانیم
hannanehborna
سجاده به آه صبحدم سوخته است
محراب، به این قبله قسم! سوخته است
ای گرمی عشق! بردن نام تو را
تسبیح از هرچه ساختم سوخته است
nour
ما بی تو حیات را اسارت خواندیم
جان را به زیارت شهادت خواندیم
از راه رسید با عبایی بر دوش
با مرگ، نمازی به جماعت خواندیم
nour
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفته است، آری! وضع کنعان روشن است
گرچه در بزم حماسه هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعلهها، تکلیف باران روشن است
باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز
این شبستان کهن با نور ایمان روشن است
کی میان ابرهای تیره پنهان میشود؟
آسمان ما که با خون شهیدان روشن است
مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان روشن است
javad
شهید نیمهٔ شعبان
برای حسن شحاته، شهید مظلوم مصر در شب شهادتش که مصادف با نیمهٔ شعبان بود
۱
کشتند تو را و عید، عاشورا شد
عیدانهٔ تو جان تو شد، غوغا شد
پیداست که قتلگاه یاران علیست
هر خانه که خانهٔ غم زهرا شد
فرزانه
ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
فرزانه
به ما روز ازل تصویری از یاری نشان دادند
که میجنگیم و میجوییم آن تصویر زیبا را
به ما یک یا علی گفتند و از ما جان و دل بردند
خوشا آنان که از نزدیک میدیدند مولا را
M.SH