بریدههایی از کتاب از آخر مجلس
۴٫۹
(۱۱)
ببین قربانیانت را، بنفسی انت یا مولا
سر سرخی به ما آنسان عنایت کن که یحیی را
سالک
من از عشیرهٔ عشق محمدم، به هوایش
شهید اگر نشوم کفر نعمت است خدایا
سالک
ای عشق! جوانیام فدایت، مپسند
بعد از صد و بیست سال حسرت بروم
hannanehborna
ای آه! اگر سوی خدا رفتی
با او بگو که ما پشیمانیم
hannanehborna
سجاده به آه صبحدم سوخته است
محراب، به این قبله قسم! سوخته است
ای گرمی عشق! بردن نام تو را
تسبیح از هرچه ساختم سوخته است
nour
ما بی تو حیات را اسارت خواندیم
جان را به زیارت شهادت خواندیم
از راه رسید با عبایی بر دوش
با مرگ، نمازی به جماعت خواندیم
nour
امشب از داغی دوباره چشم ایران روشن است
یوسفی رفته است، آری! وضع کنعان روشن است
گرچه در بزم حماسه هیچ جای گریه نیست
در هجوم شعلهها، تکلیف باران روشن است
باز شمعی کشته شد با دست شب اما هنوز
این شبستان کهن با نور ایمان روشن است
کی میان ابرهای تیره پنهان میشود؟
آسمان ما که با خون شهیدان روشن است
مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان روشن است
javad
شهید نیمهٔ شعبان
برای حسن شحاته، شهید مظلوم مصر در شب شهادتش که مصادف با نیمهٔ شعبان بود
۱
کشتند تو را و عید، عاشورا شد
عیدانهٔ تو جان تو شد، غوغا شد
پیداست که قتلگاه یاران علیست
هر خانه که خانهٔ غم زهرا شد
فرزانه
ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
فرزانه
به ما روز ازل تصویری از یاری نشان دادند
که میجنگیم و میجوییم آن تصویر زیبا را
به ما یک یا علی گفتند و از ما جان و دل بردند
خوشا آنان که از نزدیک میدیدند مولا را
M.SH
با دشمن خویشیم دمادم در جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
ما رود مدامیم، بگویید به تیغ
ما شیشهٔ عطریم، بگویید به سنگ
از دیار غریب
با دشمن خویشیم دمادم در جنگ
او با دم تیغ آمده، ما با دل تنگ
ما رود مدامیم، بگویید به تیغ
ما شیشهٔ عطریم، بگویید به سنگ
hannanehborna
ما آیههای عصر خسرانیم
معجونی از تردید و ایمانیم
عهد الست از یادمان رفتهست
ما اهل نسیانیم، انسانیم
تبعیدمان کردهست اقیانوس
امواج سرگردان طغیانیم
عالم همه آیات توحید است
با اینهمه، ما بندهٔ نانیم
هم همچنان دلتنگ فردوسیم
هم در صف گندم، فراوانیم
ما آتشیم و عمر ما هیزم
از خاطرات خود گریزانیم
ای آه! اگر سوی خدا رفتی
با او بگو که ما پشیمانیم
nour
ما سینه زدیم، بیصدا باریدند
از هرچه که دم زدیم، آنها دیدند
ما مدعیان صف اول بودیم
از آخر مجلس شهدا را چیدند
کاربر ۷۹۰۰۳۵۴
عدم اگرچه به دنیا کشانده زیستنم را
وجود من نگران قیامت است خدایا
نه نفس مطمئنی دارم و نه جرئت رجعت
تمام دار و ندارم محبت است خدایا
مرا رها مکن و «ارجعی» بگو که اسیرم
مرا بخوان که جدایی مصیبت است خدایا
گدای راز الستم، فقیر ذات تو هستم
همین که جز تو ندارم غنیمت است خدایا
من از عشیرهٔ عشق محمدم، به هوایش
شهید اگر نشوم کفر نعمت است خدایا
haniye
از یاوهٔ دشمن چه هراسیست مرا؟
خوشنامم اگر او بدهد دشمنامم
نقدی
مصطفی هم رفت، آری! او هم اینجایی نبود
مردهای مرد را آغاز و پایان روشن است
شیهمیمی
دنبال کدام حاصلیم از دنیا؟
زین مزرعه جز آه درو نتوان کرد
کاربر ۴۸۰۹۳۷۰
منظومهٔ عشق است و چنین کوتاه است
چون نغمهٔ مادرانهای دلخواه است
این ورد که بیداری عالم با اوست
لالایی لا اله الا الله است
کاربر 401
عالم همه آیات توحید است
با اینهمه، ما بندهٔ نانیم
هم همچنان دلتنگ فردوسیم
هم در صف گندم، فراوانیم
ما آتشیم و عمر ما هیزم
از خاطرات خود گریزانیم
ای آه! اگر سوی خدا رفتی
با او بگو که ما پشیمانیم
javad
حجم
۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
حجم
۳۷٫۳ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۸۸ صفحه
قیمت:
۲۱,۱۰۰
تومان