همهٔ قضایای فلسفی و اخلاقی، جوشیده از وجود نامتناهی اوست و ما برای اینکه قضایای اخلاقی حاکم بر عالم و خوب و بد آن را کشف کنیم، باید به خلقت خداوند و فعل او بنگریم و بر اساس آن بفهمیم که هرچه از ذات کامل نامتناهی صادر شده، در جای خود، نیکو است و آنچه انجام نداده، بد است و بر این اساس سنن الهی را کشف کرده و با همهٔ وجود بگوییم:
«جهان چون چشم و خط و خال و ابروست
که هر چیزی به جای خویش نیکوست
saratwin
دانستیم که معیار شر، رنج ما انسانهاست. آیا ملاک خوب یا بدبودن کار خداوند و سلسله عللی که حوادث عالم را ایجاد میکنند، رنجدیدن یا لذتبردن ما انسانهاست؟ آیا ما انسانها آنقدر مهم هستیم که خداوند باید افعال خود را با لذت و رنج ما تنظیم کند؟ مگر ما انسانها در خوب و بد رفتارهایمان به زیردست خود نظر میکنیم و معیار را رنج و لذت حیوانات یا درختان و یا دیگر موجودات قرار میدهیم تا انتظار داشته باشیم خداوند که واجب الوجود است، به زیردست خود نظر کند و معیار را رنج و لذت ما انسانها قرار دهد؟ آیا عاقلانه است که ما از بیرون برای خداوند نسخهای بپیچیم و برای او که خالق همهچیز است، تکلیفی مشخص کنیم و بگوییم خداوند باید چنینوچنان کند و اگر نکند، کار او حکیمانه و صحیح نیست؟
saratwin