بریدههایی از کتاب سودای تفکیک
۳٫۲
(۶)
دفاع از مقام و منزلت عقل علامه طباطبایی را به مواجهه و رویارویی با یکی از مهمترین مرجعیتهای فکری شیعه، یعنی علامه مجلسی، کشاند؛ مواجههای که برای طباطبایی گران تمام شد و بستر تحریمها گشت. قرار بود طباطبایی توضیحاتی بر بحار الأنوار بیفزاید و این مجموعهٔ بزرگ شیعی به گونهای محتشم منتشر گردد. این توضیحات تا جلد هفتم ادامه یافت، اما بر اثر فشار افکار عمومی و به درخواست برخی از مراجع وقت، ادامهٔ این کار متوقف و جلدهای بعدی بدون این تعلیقات منتشر شد. این توضیحاتْ کوتاه و مختصر و کمتر از صد مورد است که در پانوشت چاپ قدیم کتاب بحار الأنوار چاپ شدهاند. برخی از آنها توضیحات زبانی و ادبی است و برخی به مسائل اعتقادی اشاره دارد. اما مهمترین نکتهای که به متوقف شدن نگارش آنها انجامید، برخی از توضیحاتی است که طباطبایی به دفاع از فلسفه، فلاسفه و معنای عقل و در نقد علامه مجلسی نگاشت.
محمد طاهر پسران افشاریان
این رهیافت تصویر نادرستی از فلسفه ارائه کرده است؛ تصویری که سرچشمهٔ آن را باید در آثار غزالی و مجلسی یافت: «غزالی و مرحوم مجلسی از فلاسفهٔ اسلام چنان تصویر هولناکی ترسیم کردهاند که انسان سادهلوح مطالب آنها را حق مطلق میپندارد و آنچه حکما گفتهاند کفر میداند. گویا خداوند حکما را برای ابطال شریعت خلق کرده است».
محمد طاهر پسران افشاریان
استاد دربارهٔ این نظریه معتقد است که میرزای اصفهانی گفتههای خود را از علامه مجلسی برگرفته است و «آنچه که آن مرحوم به نام معارف نوشتهاند، نه معارف اسلامی است و نه شیعی؛ آثار آن مرحوم در معارف و تقریرات دروس مرحوم میرزای نائینی (قده) را چاپ کنند افرادی که وارث مقام مرحوم میرزای اصفهانی در معارفاند [تا معلوم شود که] آن مرحوم آنچه که در معارف نوشته است از کنار و گوشهٔ بحار الأنوار اخذ کرده است، از جمله تجرد روح و نفی تجرد موجودات سکنهٔ ملکوت و جبروت».
محمد طاهر پسران افشاریان
استاد در اینجا سخنی از علامه مجلسی ضد فلسفه و به سود عدم تجرد روح نقل و آن را نقد میکند. از جمله آنکه علامه مجلسی ادعای تظافر آیات و تواتر روایات در اینباره کرده است که استاد از او مدرک میخواهد و میپرسد: «در کدام آیات متظافره و روایات متواتره تصریح شده است که ملائکه جسم نوری مادّی هستند [...] این قبیل حرفها که ملائکه جسم نوری مادّی و متشکل به اشکال مختلفه میباشند در کلام معتزله و اشاعره [...] فراوان دیده میشود [...] اخبار متواتره کجا پیدا میشود که ایشان به آن اخبار تمسک مینمایند و به مادّی بودن ملائکه استدلال میکنند. صاحب حدائق نیز با همین ظواهر مسلمهٔ کتاب و سنت کرویت زمین را نفی میکند و قول به کرویت زمین را مخالف ظواهر و سنت میداند»
محمد طاهر پسران افشاریان
چهارم. استفاده از تعابیر تند و هتاکانه و گاه دشنام در ادبیات انتقادی ما بیماری خانمانسوزی است که موجب پسرفت اندیشه و تفکر ما شده است. این شیوه را غزالی ضد مخالفان خود از جمله فلاسفه به کار میگیرد و منتقد او، یعنی ابنرشد، نیز از همین حربه استفاده میکند و از ادبیات مشترکی بهره میگیرد. ادبیاتِ دست انداختن یکدیگر، مانند «غزالی و اتراب و اذناب او»، «چه احمقاند آنهایی که» و «این فرقهٔ جُهالاند که»، گرهی از مشکل نظری و عملی نمیگشاید، بلکه گرهی تازه بر آن میزند. البته آشتیانی بعدها، با اشاره به خدمات علمی غزالی و ذوق او، اینگونه از موضعگیری پیشین خود بر ضدش پوزش خواست: «نگارندهٔ حقیر به این مرد بزرگ در یکی از آثار خود جسارت کرده است و اکنون جای آن است که جداً عذر بخواهد».
محمد طاهر پسران افشاریان
تحقیر فلسفه از سوی آریستوفان به او سودی نبخشید و به سقراط زیانی نرساند؛ امروزه همچنان سقراط از طریق افلاطون بازخوانی میشود، حال آنکه تنها نامی از نمایشنامهٔ ابرها باقی مانده است و کسی زحمت خواندن آن را به خود نمیدهد و آن را جدی نمیگیرد. مخالفت صریح پولس قدیس، ترتولیان و آگوستین با فلسفه، تنها بخشی از تاریخ پرفراز و نشیب همان فلسفه به شمار میرود. بعدها این مخالفت تعدیل و پس از مدتی به دفاع از فلسفه و به رسمیت شناختن آن از سوی کلیسا تبدیل شد. در دل سنت فلسفهستیزی بعدها سِنت توماس آکویناس به دفاع از فلسفه پرداخت و چنان آموزههای مسیحی را بر آن استوار داشت که بعدها تعلیم کلیسای کاتولیک تنها بر اساس تفسیر فلسفی او آموزش داده میشد و قانون کشیشی کلیسای کاتولیک بازبینیشده در سال ۱۹۱۸ مقرر داشت که «طلابِ کشیشی نیازمند حداقل دو سال تحصیل فلسفه و چهار سال کلام “بر اساس تعلیم سنت توماس” هستند»
محمد طاهر پسران افشاریان
نگرش تفکیکی همان اخباریگری است که قرائت محترمانهتری از آن به دست داده شده است. زیرا نقطهٔ عزیمت، نحوهٔ استدلال و نتایج آنان همانند اخباریان است. چندین دهه قبل، مرحوم مطهری و علامه طباطبایی به این مسئله اشاره کرده و به نقد این نگرش پرداختهاند. برای مثال، طباطبایی در جلد پنجم تفسیر المیزان به نقد آرای مدعیان اصلی تفکیک میپردازد و یازده ادعای اصلی آنان را نقل و یکایک آنها را با نگرشی فیلسوفانه نقد میکند، که در کتابم به آن اشاره کردهام. اینکه به گفتهٔ شما، تفکیکیان اصول فقه را ــ که علمی است بشری و بسیاری از مباحث آن مانند بحث دلالات لفظی و حجیت ظواهر و مفاهیم، متأثر از علوم دیگر است ــ قبول دارند، نشان میدهد که در عمل نمیتوان از عقل خودبنیاد دینی دم زد و آرمان تفکیک دستنایافتنی است.
محمد طاهر پسران افشاریان
واقع آن است که یکی از شیوههای مخالفان فلسفه در فرهنگ معاصر ما استفادهٔ فراوان از این نوع قیاس است که علامه بهخوبی تالی فاسد آن را نشان داده است. برای مثال، در ادبیات این گروه بارها شاهد این سنخ تعابیر هستیم که «فیلسوفان یونان بر شالودهٔ همین توهم پوچ دربارهٔ شناخت ابعاد کیهانی و کائنات نجومی ــ یعنی اعتقاد به وجود افلاک تسعه (نهگانه) پوستپیازی بطلمیوسی ــ عقول عشره (دهگانه) را مطرح کردند». غافل از آنکه همان دانشی که این باور را ابطال کرده، بسیاری باورهای غیر فلسفی دیگر را نیز به چالش کشیده و مدعی بطلانشان شده است.
محمد طاهر پسران افشاریان
راستی همین حمله و طعن را علوم امروزه به مطالبی که راجع به آسمان و زمین و ابر و باران و رعد و برق و شُهُب و زلازل و غیر آنها در ادیان موجود است، دارند. آیا در این موارد نیز همان قیاس را خواهید کرد؟» به تعبیر دیگر، همان کشفیات جدیدی که بافتهٔ حکما را در عرصهٔ طبیعیات پنبه کرده است، بسیاری از باورهای دینی ما را دربارهٔ آسمان و علت رعد و برق نیز به مخاطره انداخته و چهبسا نفی کرده است. حال اگر حجیت این کشفیات را ضد فلاسفه پذیرفتیم، چرا نباید آن را ضد این آموزهها بپذیریم.
محمد طاهر پسران افشاریان
مؤسسان و مروجان این مکتب با این نگرش مدعیاتی دارند از جمله آنکه فلسفهٔ اسلامی، که خاستگاهی یونانی دارد، به دست خلفا و برای بستن در خانه اهل بیت (ع) ترجمه و در میان مسلمانان ترویج گشت؛ این فلسفه خاستگاه و بنیادی شرکآلود داشته و آن را حفظ کرده است؛ عقل اسلامی غیر از عقل فلسفی است؛ برخی قواعد فلسفی، مانند قاعدهٔ الواحد، قاعدهای است غیر اسلامی؛ فلسفهٔ اسلامی یونانیبنیاد، بیبنیاد و بیاعتبار است و امروزه این نکته مسلّم گشته است؛ و سرانجام اینکه راه دین از راه علم جداست. با این مدعیات، عالمان تفکیکی بخش وسیعی از قوت فکری خود را صرف ابطال فلسفه کرده و در این زمینه آثاری بر جای گذاشتهاند. از اینرو، یک جنبهٔ مهم تفکیکی بودن آن است که شخص زندگی خویش یا بخشی از آن را وقف نقض فلسفه کند. با این زمینه و پیشینه است که معنای سخن آقای موسوی را بهتر درک میکنیم که مدعی میشود مرحوم تهرانی «اگرچه متصلب در مخالفت با فلسفه بودند، اما توهین به حکما را جایز نمیدانستند». البته این ادعایی است که به آن نیز خواهیم پرداخت.
محمد طاهر پسران افشاریان
حجم
۴۶۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۴۶۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان