بریدههایی از کتاب سودای تفکیک
۳٫۲
(۶)
مدافعان مکتب معارفی خراسان به مخالفت با فلسفه بسنده نمیکنند، بلکه میکوشند موضع خود را مدلل و موجه سازند. گفتنی است در اینجا فلسفه به معنای عام، که شامل منطق نیز باشد، در نظر گرفته شده است. با مرور متون مختلف این نحله، میتوان مهمترین دلایل نادرستی فلسفه را به شرح زیر دانست:
۱. توطئهٔ خلفا برای ترویج فلسفه
۲. مخالفت امامان (ع) با فلسفه
۳. مخالفت فلاسفه با امامان (ع)
۴. مخالفت یاران امامان (ع) با فلاسفه
۵. مخالفت فقها با فلاسفه در طول تاریخ
۶. تفرقه و اختلافانگیزی فلسفه
۷. عدم دستور ترجمهٔ فلسفه از سوی رسول خدا (ص)
۸. وجود دستگاه معرفتی مستقل در دین
۹. دشواری مسیر فلسفه
۱۰. بهرهگیری از قیاس
۱۱. ارجاع به وجدان
محمد طاهر پسران افشاریان
همچنین برخی از فیلسوفان مسلمان، مانند ابنرشد، مخالف عرفان بودهاند. برخی از فقیهان نیز همزمان مخالف فیلسوفان و عارفان بودهاند. از اینرو، باید اساس نگرش تفکیکی را در جای دیگری یافت. طبق تعریفی که نسل دوم مکتب تفکیک از این نگرش به دست دادهاند، میتوان مکتب تفکیک را مکتب جداسازی سه روش و راه معرفت یعنی وحی، عقل و کشف دانست.
محمد طاهر پسران افشاریان
مرحوم قزوینی نیز در مقدمهٔ کتاب بیان الفرقان بر نقش خلفا در ترجمهٔ فلسفه انگشت گذاشته و از مطرود بودن فلاسفه از سوی متدینان سخن گفته است. این مسئله امروزه در عمدهٔ کتابهایی که در دفاع و تبیین مکتب معارفی خراسان نوشته شده است با عبارات گوناگونی نقل و نقش خلفا، یهودیان، مسیحیان در ترجمه و ترویج فلسفه برجسته میشود. دیدن عباراتی از این دست در برخی از این کتابها عادی است: «... نظام خلافت اموی و عباسی و ایادی یهودی و مسیحی دست به هم دهند و منطق یونانی را ترجمه کنند ...
محمد طاهر پسران افشاریان
همچنین او این سخن علامه مجلسی را از سر تأیید نقل میکند که «مشهور ساختن کتابهای فلاسفه میان مسلمانان، از بدعتهای خلفای جور و دشمن امامان دین بود، تا مردم را از آنان و از شرع مبین رویگردان کنند». میرزای اصفهانی در تقریرات درسی خود از فاجعهای بس بزرگ سخن میگوید: «و آن هم ترجمهٔ فلسفه و انتشار آن در میان مسلمانان به دستور رشید ملعون بود، تا قواعد آن تثبیت و دلایل آن در قلوب مسلمانان راسخ شد».
محمد طاهر پسران افشاریان
معروفترین دلیل ضد فلسفه آن است که در اصل، ورود فلسفه به جهان اسلام و نهضت ترجمهٔ متون فلسفی و ترویج حلقههای فلسفی از سوی خلفا برای مقابله با اهل بیت (ع) و کمرنگ کردن معارف آنان بود. از این منظر، گشودن بیتالحکمه از سوی مأمون تلاشی بود برای بستن خانهٔ اهل بیت و دور ساختن مردم از آنان. میرزای اصفهانی در مقدمهٔ ابواب الهدی پس از اشاره به این مطلب، و رد فلسفه، از پیشقدمی مرحوم مجلسی و تفطن او به این «دقیقه» یاد میکند و داستانی از بحار الأنوار نقل میکند که منبع آن صفدی است. چون مأمون با پادشاه قبرس پیمان آتشبس منعقد ساخت، از او کتابهای یونانی را خواستار شد. در خزانهٔ پادشاه مجموعهای از این کتابها بود که کسی به آنها راه نداشت. پادشاه با نزدیکان خود به مشاوره پرداخت، همه با ارسال کتابها مخالفت کردند. تنها یک کشیش به پادشاه پیشنهاد کرد کتابها را برای مأمون بفرستد و گفت: «این علوم وارد هیچ حکومت شرعیای نشدند، مگر آنکه آن را فاسد ساختند و در میان عالمانش اختلاف پدید آوردند».
محمد طاهر پسران افشاریان
پیش میآید که چه مانند فلاسفه مفهوم وجود را بدیهی و چه مانند میرزای اصفهانی کنه وجود را بدیهی بدانیم، باز به تعبیر ویتگنشتاین، وارد بازی فلسفه شدهایم. امروزه کسانی هستند که همهٔ این مباحث را گونهای بازی زبانی میدانند و اساساً فلسفه را چیزی جز گشودن گرههای زبانی نمیدانند. به گفتهٔ ویتگنشتاین، «مسائل فلسفی هنگامی پیش میآیند که زبان تعطیل میشود». هدف فلسفه نیز چیزی است در حد «نشان دادن راه خروج از بطری مگسگیر به مگس». در این نگره، «بیشترِ پرسشها و گزارههای فیلسوفان از اینجا برمیخیزند که ما منطق زبان خود را نمیفهمیم». و سرانجام آنکه «فلسفه، سراسر سنجش زبان است
محمد طاهر پسران افشاریان
همچنین طباطبایی تعریف مجلسی از عقل را نپذیرفت و آن را خطایی ناشی از بدبینی به اهل فلسفه دانست.
آقای عابدی در «نگاهی به تعلیقات علامه طباطبایی بر بحار الأنوار» با اشاره به ماجرای تعلیقات و توقف آن و اندکی دفاع از مجلسی، ویژگیهای تعلیقات علامه را اینگونه خلاصه میکند: ۱. اختصارگویی؛ ۲. عدم نقلقول؛ ۳. دقتهای فلسفی فراوان؛ ۴. تلاش فراوان در جهت جمع بین عقل و نقل؛ ۵. کمک گرفتن از سایر روایات برای فهم معانی حدیث؛ ۶. احتیاط زیاد در روایات و شتابزده مجعول ندانستن احادیث؛ ۷. نقد بیانات و برداشت مجلسی، نه اصل روایات؛ ۸. کافی ندانستن سخنان مجلسی، نه باطل شمردن آنها؛ ۹. اعتقاد و اعتماد کامل داشتن به فلسفه و فیلسوفان؛ ۱۰. ناخرسندی از تفسیر اخباریان از احادیث.
محمد طاهر پسران افشاریان
عقلْ حجت باطنی و ودیعهای الاهی است که در میان افراد بشر وجود دارد و اسلام نیز همان را میپذیرد، نه آنکه از عقل خاصی به نام عقل خودبنیاد دینی دم بزند. قرآن کریم، هنگامی که مشرکان را به تعقل یا اقامهٔ برهان دعوت میکند، آیا مقصودش عقل خودبنیاد دینی است یا عقل به معنای متعارف آن؟
محمد طاهر پسران افشاریان
این موضعگیری صریح برابر علامه مجلسی موجب عکسالعمل شدیدی شد و نهایتاً به توقف این حرکت انجامید. توقف این کار با هر انگیزهای صورت گرفت به نظر میرسد که در مجموع به سود تفکر عقلی، که شیعه همواره به آن افتخار میکند، نبود. از آنجا که از این مسئله در جاهایی دیگر بحث شده است از طرح تفصیلی آن خودداری و به همین مقدار بسنده میکنیم.
محمد طاهر پسران افشاریان
اما هنگامی که سخن از «عقل خودبنیاد دینی» به میان آمد، یعنی ما از عقلی سخن میگوییم که متفاوت از عقل عرفی است و خارج از دین معنا و مصداقی ندارد. لازمهٔ این سخن آن است که برای مثال مسلمانی نتواند با یک مسیحی گفتوگو و دربارهٔ مفاهیم اختلافی بحث کند؛ زیرا عقل خودبنیاد دینیِ یک مسلمان منطقاً با عقل خودبنیاد یک مسیحی فرق میکند و هیچ یک برای دیگری اعتبار نهایی ندارد. اگر هم آن دو بخواهند از دلایلی بیرون از دین خود استفاده کنند و به اصولی عام توسل جویند، در آن صورت با عقل عام روبهرو هستیم، نه عقل خودبنیاد دینی. اینجاست که عقل خودبنیاد دینی یا معنای محصلی ندارد یا اگر هم معنایی داشته باشد، برای گفتوگو با دیگران اعتباری ندارد.
محمد طاهر پسران افشاریان
حجم
۴۶۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
حجم
۴۶۶٫۴ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۴۸۸ صفحه
قیمت:
۱۲۰,۰۰۰
تومان