بریدههایی از کتاب پرواز بر فراز آشیانهی فاخته
۳٫۹
(۳۵)
«اجازه بده خانم. وقتی دهن کسی سرویس میشه، حق داره داد بزنه دیگه؛ ما هم اینجا دهنمون سرویس شده.»
NeginJr
او خودش است، همین. شاید همینکه خودش است، او را قویتر میکند.
نَــسـی
اگر بخواهید تغییر را در کسی ببینید، باید مدت زیادی از او دور باشید؛ وقتی کسی را هر روز ببینید، متوجه تغییراتش نمیشوید، چون تغییر تدریجی است.
1984
خستهم. از حرف زدن و وایسادن خسته شدم.
Hossein shiravand
که برای حفظ تعادل خود باید به چیزهایی که آزارمان میدهند، بخندیم تا نگذاریم دنیا ما را دیوانه کند.
Hossein shiravand
اگر چشمانت را ببندی، آنها نمیتوانند چیز زیادی درموردت بگویند.
میهمان دنیا
نمیتوانم بفهمم چه چیزی میتواند اینقدر آدمها را بیتاب کند. تمام کاری که انسان باید انجام دهد، صبر است.
NeginJr
«تا حالا نمیدونستم بیماری روانی میتونه جنبهای از قدرت در خودش داشته باشه، قدرت. فکرشو بکن: آدم هرچی بیعقلتر باشه، میتونه قدرتمندتر باشه. هیتلر یه نمونهٔ خوبه. انصافْ مغزهای پیرو گیج میکنه، مگه نه؟ غذای فکر.»
s.Alireza.s
چون او میداند که برای حفظ تعادل خود باید به چیزهایی که آزارمان میدهند، بخندیم تا نگذاریم دنیا ما را دیوانه کند. او از جنبهٔ دردناک ماجرا باخبر است؛ او میداند انگشت من میسوزد، میداند سینهٔ دختر کبود شده است و دکتر عینکش را گم کرده است؛ ولی او نمیگذارد که درد شوخطبعی را محو کند، بلکه بیشتر میگذارد تا شوخطبعی درد را محو کند.
s.Alireza.s
هیچکس نمیتونه منو متقاعد کنه که کاری رو نمیتونم انجام بدم، مگر اینکه اون کارو امتحان کرده باشم.
NeginJr
«چه زندگیایه. به بعضیها قرص میدن تا دچار هیجان تشنج نشن، به بعضیهای دیگه شوک میدن تا هیجانزده بشن.»
NeginJr
حتی حالا هم کاری از دستم برنمیآید، میبینید؟ درمورد اتفاقی که در گذشته افتاده است، هیچ کاری از دستمان بر نمیآید.
NeginJr
او میدانست که انسان نمیتواند قوی باشد، مگر اینکه وجه بامزهٔ چیزها را ببیند. راستش او سخت تلاش میکرد تا جنبهٔ بامزهٔ چیزها را توضیح دهد و من در این فکر بودم که آیا او آن جنبهٔ دیگر را نمیبیند، آیا نمیتواند خندهٔ خشکیده در قعر دلها را ببیند. شاید بقیه هم نمیتوانستند آن را ببینند؛ فقط میتوانستند فشار تشعشعات و فرکانسهای مختلفی را که از همهٔ جهات به آنها میآمد حس کنند؛ فشارهایی که شما را به یک سو یا سویی دیگر خم میکنند.
Hossein shiravand
اون الکلو تموم نمیکرد، الکل داشت اونو تموم میکرد
NeginJr
بیمارستان مکانی است برای اصلاح اشتباهاتی که در محله، مدرسه و کلیسا رخ میدهد.
NeginJr
اگر بخواهید تغییر را در کسی ببینید، باید مدت زیادی از او دور باشید؛ وقتی کسی را هر روز ببینید، متوجه تغییراتش نمیشوید، چون تغییر تدریجی است.
Hossein shiravand
ما اونقدر این صدا رو شنیدیم که دیگه متوجهش نمیشیم؛ همونطورکه کسانی که کنار آبشار زندگی میکنن، دیگه متوجه صدای آبشار نمیشن. بهنظرت اگه مدتها کنار آبشار زندگی میکردی، صداشو میشنیدی؟»
Hossein shiravand
«خانم من دوست ندارم مشکلی درست کنم، ولی دوست هم ندارم که چیزی رو که نمیدونم چیه قورت بدم. از کجا معلوم این از اون قرصا نباشه که از من چیزی بسازه که خودم نیستم؟»
Afsaneh Habibi
«ولی شما میدونین که جامعه چقدر یه آدم مشتاقو آزار میده. از اون به بعد وقتمو توی زندانای شهرای کوچک میگذرونم. اونا بهم میگن به دعوا عادت کردم و دوست دارم دعوا کنم. گندش بزنن. وقتی یه چوببُر بودم و دعوا میکردم، اونا کاری باهام نداشتن، اونا میگن این قابل بخششه که یه کارگر سختکوش انرژیشو آزاد کنه؛ اونا میگن، ولی اگه یه قمارباز باشی و اونا بدونن که هرازگاه قمار میکنی، اون وقت هر کاری که میکنی به لعنت سگ هم نمیارزه و خودتم یه مجرم هستی. واسه همین بود که برای مدت زیادی منو فرستادن زندون.»
soheil.mrajabi
من فکر میکردم که این من نیستم، این چهرهٔ من نیست. حتی اگر تلاش میکردم چهرهٔ من باشد، باز هم چهرهٔ من نبود. پس من واقعاً خودم نبودم. من فقط همانی بودم که به نظر میآمدم، همانی که دیگران میخواستند. به نظرم نمیآید که اصلاً هیچوقت خودم بوده باشم.
f.z
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
حجم
۲٫۹ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۳۷۲ صفحه
قیمت:
۵۹,۰۰۰
۲۹,۵۰۰۵۰%
تومان