جنس آزاداندیشی نیچه، دستکم به طور کلیشهای، کاریکاتوری بسیار جدی از مردانگی، قانونشکنی و ناباوری و در کلام امرسون «سازشناپذیری» بود.
پروا
کانت ایدهآلهای عصر روشنگری از مفاهیمی چون نظم، هارمونی، منطق و از همه مهمتر وظیفه را عینیت بخشید؛ مفاهیم فلسفیای که نیچه تمام عمرش تلاش کرد آنها را بیاعتبار کند.
پروا
امانوئل کانت را اغلب به عنوان فیلسوف آلمان میشناسند، اما نیچه او را یک «عنکبوت مصیبتبار» میدانست؛ عنکبوتی که تاری از ایدهآلگرایی در هم تنید و متفکران خوب بسیاری را اسیر خود کرد.
پروا
نیچه در چنین گفت زرتشت توضیح میدهد که بچه با یک «بلهٔ قاطع» احساساتش را بیان میکند، که این در محدودیت زندگی بزرگسالان لحظهٔ نایابی است.
پروا
«اگر برای مدتی طولانی به درون مغاک خیره شوی، سرانجام مغاک هم به تو خیره میشود.»
پروا
«نمیتوانیم جلو متولد شدن خود را بگیریم، اما میتوانیم این خطا را اصلاح کنیم... کسی که خود را از بین میبرد، ستودنیترین کار را به سرانجام رسانده است.»
پروا
اینجا میتوان ماهیت پنهان راهپیمایی -این را که کجا رفتن و چگونه رفتن کاملاً بر عهدهٔ خودت است- درک کرد.
پروا
نیچه هم میدانست مسئله اجتناب از رنج یا حتی غلبه بر آن نیست و رنج حقیقت بنیادین وجود انسان است.
پروا
نیچه ادعا میکند که ما انسانهای مدرن در مسیر پرهیزگاری و متمدن شدن، حیوان درون خود را کشتهایم یا به قفس انداختهایم. با کمک مسیحیت و کاپیتالیسم، انسان-حیوان رام شده است. کسی، نه برای لذت از تمرین نیروی ارادهٔ آزاد که بیشتر برای آن چِکی که قرار است در آینده بگیرد، «سر کار میرود». دیگر زندگی را جشن نمیگیریم، فقط تسلیمش میشویم.
پروا
«نمیدانی چقدر محزون و دلسردم... همهٔ آنچه نیاز دارم اندکی آزادی است... از همهٔ این قید و بندهای بیشمار زیادی که مرا اسیر خود کردهاند، بیزارم.»
پروا