بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب آخرین سفر شاه | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب آخرین سفر شاه اثر ویلیام شوکراس

بریده‌هایی از کتاب آخرین سفر شاه

۳٫۶
(۳۲)
تعریف کرد که در فرودگاه سفیر امریکا مرتب به ساعتش نگاه می‌کرد و می‌گفت: «هر دقیقه‌ای که من در رفتن تأخیر کنم نه به نفع خودم خواهد بود و نه به نفع ایران.» (واقع امر این بود که ویلیام سالیوان سفیر امریکا آن روز در فرودگاه حضور نداشت.)
وحید راد
اکنون شاه رفتن به سویس را نپذیرفت و گفت وضع سویس از نظر امنیتی خوب نیست. وی افزود: «ما در انگلستان هم‌خانه‌ای داریم ولی هوای آنجا خیلی بد است.» می‌توانست همانطور که در موارد متعدد گفته بود، بگوید که هرچند همیشه از انگلیسیها توصیه و نظر مشورتی طلبیده ولی بی‌اندازه نسبت به آنها بی‌اعتماد است. به جای همه اینها با نگاهی که سالیوان آن را «نگاهی پراحساس» می‌نامد، به سفیر امریکا خیره شد. در این حال سالیوان پرسید: «اعلیحضرتا، آیا میل دارید برای ارسال دعوتنامه‌ای از ایالات متحد برایتان اقدام کنم؟» در این هنگام شاه به جلو خم شد و با هیجانی شبیه به حرکات یک کودک خردسال که به موضوعی علاقه‌مند شده باشد گفت: «وای، این کار را برای من می‌کنید؟ واقعاً این کار را می‌کنید؟»
فرزانه
در اواخر دسامبر سالیوان برای انجام مأموریتی به کاخ رفت که به قول خودش برای یک سفیر غیرعادی بود. می‌بایست به رئیس کشوری که نزد او اعزام شده بود بگوید که باید کشورش را ترک نماید. اما طی ماههای اخیر روابط آنهابقدری نزدیک شده بود که حتی این توصیه به نظر سالیوان عجیب و غیرمنتظره نرسید.
فرزانه
تا این هنگام، ایران بر روی کاغذ یک کشور مشروطه سلطنتی بود، ولی در واقع تمام قدرت در دست شاه قرار داشت. او دولت و مجلس را کنترل می‌کرد. اکنون یک حکومت جدید تعیین کرده بود و اصرار می‌ورزید که تا حکومت مزبور طبق قانون اساسی رسماً مورد تأیید مجلس قرار نگیرد، کشور را ترک نخواهد کرد.
فرزانه
پس از کشتار میدان ژاله، از طرف شاه به سربازان دستور رسیده بود که از خونریزی خودداری کنند. شاه مرتباً به اطرافیانش می‌گفت دیکتاتورها با کشتار مردم می‌توانند سر کار بمانند، اما پادشاهان نمی‌توانند. این بدان معنی بود که از آن پس از بکار بردن قوه قهریه اجتناب خواهد شد. در اصفهان و شمال و غرب کشور قوه قهریه بکار برده می‌شد ولی در تهران به میزان کمتر. میان دولت و دربار دائماً این بحث در جریان بود که امریکا و سایر متحدان شاه چه میزان تلفات را نادیده خواهند گرفت. «آیا شما پنج هزار کشته را می‌پذیرید؟ ده هزار را؟ بیست هزار را؟» این سؤالی بود که مرتباً سفیران و دیگر فرستادگان ایران از مقامات امریکایی می‌کردند.
فرزانه
شاه در کاخ خود تقریباً از جریان رویدادها بی‌اطلاع بود. مصدق بیش از پیش از اختیارات او کاسته بود و قصد داشت او را نادیده بگیرد و شاه برای رفع دلتنگی به سرگرمیهایی از قبیل شوخی با مهمانان پناه برده بود. بعدها ملکه ثریا تعریف کرد که شاه گاهی در موقع نمایش فیلم می‌کوشید با تقلید صدای سگ مهمانان را سرگرم کند (نمایش فیلم تا روزهای آخر از سرگرمیهای مورد علاقه دربار بود). در یک مورد دیگر با افکندن قورباغه‌ها و عنکبوتهای پلاستیکی در دامن خانمهایی که بریج بازی می‌کردند، سعی کرد آنها را بترساند. چون کار دیگری نداشت که بکند.
عباس
شاه از اینکه مصدق به جای او مظهر ایران شده است دلخور بود و لذا در تابستان ۱۹۵۲ کوشید او را از کار برکنار سازد
عباس
رضاخان به آیرونساید قول داده بود که احمدشاه را خلع نخواهد کرد و تا مدتی به قولش وفادار ماند. ولی در ۱۹۲۵ قاجارها را برانداخت. او در نظر داشت جمهوری تأسیس کند اما شمار زیادی از رهبران مذهبی او را متقاعد ساختند که سلطنت باید حفظ شود. روحانیون می‌ترسیدند همانطور که اخیراً در ترکیه روی داده بود، در رژیم جمهوری آزادی عمل خود را از دست بدهند
عباس
به نظر مرانش لحظه غم‌انگیز ملاقات وقتی بود که شاه رو به سوی او کرد و گفت: «کنت عزیز، امیدوارم این مطلب را درک کنید که من نمی‌توانم به ملتم شلیک کنم.»
عباس
پس از کشتار میدان ژاله، از طرف شاه به سربازان دستور رسیده بود که از خونریزی خودداری کنند. شاه مرتباً به اطرافیانش می‌گفت دیکتاتورها با کشتار مردم می‌توانند سر کار بمانند، اما پادشاهان نمی‌توانند. این بدان معنی بود که از آن پس از بکار بردن قوه قهریه اجتناب خواهد شد.
عباس

حجم

۵۵۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۵۹۰ صفحه

حجم

۵۵۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۰

تعداد صفحه‌ها

۵۹۰ صفحه

قیمت:
۶۰,۰۰۰
۴۸,۰۰۰
۲۰%
تومان