بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نا | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نا

بریده‌هایی از کتاب نا

ویراستار:فهیمه شانه
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۷از ۲۳۰ رأی
۴٫۷
(۲۳۰)
. آن شب با پدر درد دل گفت: - با اتفاقاتی که افتاد، فکر نمی‌کنید راه را اشتباه رفته‌اید؟ - نه. من درست رفتار کردم. - چطور؟ - شاید شکست سیاسی خورده باشم، ولی منی که تا ده سال دیگر زنده نیستم، یاد و مظلومیتم بین مردم می‌ماند و این حداقل ده سال بین آنها و حزب بعث جدایی می‌اندازد و به این راحتی جذبش نمی‌شوند. برای پسرش از امام حسین (ع) گفت و اینکه چطور توانست بین مردم و حکومت سدّی روانی ایجاد کند. سید مهدی این را که شنید شکر کرد و دلایل پدر را پذیرفت.
maryhzd
هنوز محمدباقر نمی‌توانست کتاب‌هایی را که دوست دارد برای خودش داشته باشد. برای گذراندن درس اسفار اربعه نزد آیت‌الله بادکوبه‌ای، مجبور شد کتاب حدائقش را، که با اسماعیل شریک بود، بفروشد تا بتواند اسفار بخرد؛ کاری که به مذاق بعضی خوش نبود: «کسی کتاب فقه را می‌فروشد و کتاب فلسفه می‌خرد؟»
maryhzd
برای مادر، خانهٔ علمایی طبیعی‌ترین شکل زندگی بود؛ کم‌خرج برای اهل‌وعیال و گشاده به روی مردم. هرچه بود، اشتیاق علم بود و خدمت به اسلام و مسلمین.
maryhzd
بی‌اغراق، او برصدرنشسته هست؛ در دل من و هرکس که به او قدمی نزدیک شود. آدم را مجبور می‌کند اعتراف کند دوست‌داشتنش گریزناپذیر است. برای من، «سید محمدباقر صدر» ناخدایی است که از ته دل با تمام قوت نفس زد در راهی برای «ما» شدن. هرچند انگار زمان و زمین برای شنیدن این صدای بلندِ برخاسته حسود بودند؛ صدایی که به قول استادش، سید ابوالقاسم خویی، اگر در غرب بود، برایش چه‌ها که نمی‌کردند! شاید آن‌وقت در چشم ما بیشتر می‌نشست. یا شاید اگر در زمانی دیگر به دنیا می‌آمد، روزگار جور دیگری قصه‌اش را می‌گفت. نمی‌دانم. آدمی‌زاده همیشه دوست دارد برای آرزوهای برآورده‌نشده‌اش رؤیا ببافد.
maryhzd
پیروزی شکوهمندی که با همّت عظیم ملت مسلمان ایران به رهبری حکیمانهٔ آن حضرت تحقق پیدا کرد و این سرزمین اسلامی را از لوث شبح طاغوت روز پاک کرد و شرافت و کرامت ملّت مسلمان ایران را، که جریحه‌دار شده بود، از نو احیا و زنده کرد؛ پیروزی تاریخی بزرگی که با سعی و مجاهدت روحانیت بیدار و آزاد اسلام به رهبری آن حضرت صورت گرفت و با همبستگی و همفکری تمام نیروهای فکری و روحانی و عملی جامعهٔ روحانیت به ثمر رسید، که در باب خود در تاریخ مجاهدات روحانیت شیعه کم‌نظیر است
لیلا
از گذشته شیوه و روش عالمان بر این بوده که بین دو چیز تفاوت بگذارند: یکی صدور فتوا و امور مربوط به آن که در عمل دینی شخصی به کار می‌آید و دیگری پایبندی به اقتضائات مرجعیت اعلی و پاسداری از آن. من بر این باورم که باید میان این دو تمایز گذاشت و آنها را جدای از هم دید و به‌هیچ‌وجه جایز نیست جایگاه مرجعیت اعلی خدشه‌دار شود و هر عملی که موجب گسستن اتحاد مؤمنان و مانع اجتماع آنان بر گرد مرجعیت اعلی باشد و سبب تفرقه‌شان شود جایز نیست.
لیلا
آیا حیوان با تماس با عین نجس، نجس می‌شود و با زوال آن عین نجس پاک؟ یا با این تماس نجس نمی‌شود؟
بُـرهــٰان٘
اگر انسان به گمراهی افتاد و از راه شریعت خارج شد، به‌محض دریافت حقیقت، باید بازگردد و حرکت خود را مطابق دستور خدا از نو آغاز کند، زیرا خداوند قدم‌های لرزان را دوست ندارد.
ملی‌کا
«سؤال بیشتر از دعا مرا به خدا نزدیک می‌کند.»
ملی‌کا
«بیشتر از آنچه می‌خوانید، فکر کنید. اگر به صِرف خواندن عادت کنید، در بین متن‌ها و سطرها محدود می‌شوید. آن‌وقت نوآور نمی‌شوید.»
مامانِ لیلی و مهتاب و ارغوان
اگر بپرسی چند ساعت مطالعه می‌کنی، می‌گویم بین هشت تا ده ساعت. اما اگر بپرسی چند ساعت با کتاب هستی، جوابم این است که تا وقتی بیدارم و خوابم نرفته باشد با کتاب همنشینم. وقتی در خیابان قدم می‌زنم، به موضوعی فکر می‌کنم تا حل شود. زمانی‌که با قصاب حرف می‌زنم، در ذهنم مسئله‌ای است که قصد دارم حلش کنم. کنار سفره که می‌نشینم تا غذایی بخورم، سؤالی برای حل‌شدن در ذهنم می‌چرخد. بنابراین من مدام با کتاب هستم؛ کتاب با من زندگی می‌کند و من با کتاب زندگی می‌کنم.
مامانِ لیلی و مهتاب و ارغوان
«مزد من از مردم عراق مانند مزد مسلم‌بن‌عقیل از اهل کوفه است. اگر داستان‌های پلیسی یا چیزهای احمقانه می‌نوشتم به من بیشتر احترام می‌گذاشتند و تقدیسم می‌کردند»،
عباس
«حوریتی، می‌خواهم سه دختر داشته باشیم، به همان خوبی که مادرها در قصه‌ها تعریف می‌کنند و بعد پسری که نور چشم من و تو باشد.» - چرا اول سه تا دختر؟ - پسر به بودن من نیاز بیشتری دارد، از تربیت دختر مسئولیتش بیشتر است. من الآن وقت ندارم و می‌ترسم در حقش کوتاهی کنم.
Aida
«بیشتر از آنچه می‌خوانید، فکر کنید. اگر به صِرف خواندن عادت کنید، در بین متن‌ها و سطرها محدود می‌شوید. آن‌وقت نوآور نمی‌شوید.»
کاربر ۲۷۸۲۷۶۲
سال‌ها بعد، طلبه‌ای از او پرسید: «اگر کسی از شما بپرسد محمدباقر صدر چطور محمدباقر صدر شد، چه پاسخی می‌دهید؟» جواب داد: «محمدباقر صدر ده درصد مطالعه می‌کند و نود درصد می‌اندیشد.» - در شبانه‌روز چند ساعت مطالعه می‌کنید؟ - جور دیگری این را بپرس؛ اینکه در شبانه‌روز چقدر با کتاب هستی؟ - چه فرقی بین این دو سؤال هست؟ - اگر بپرسی چند ساعت مطالعه می‌کنی، می‌گویم بین هشت تا ده ساعت. اما اگر بپرسی چند ساعت با کتاب هستی، جوابم این است که تا وقتی بیدارم و خوابم نرفته باشد با کتاب همنشینم. وقتی در خیابان قدم می‌زنم، به موضوعی فکر می‌کنم تا حل شود.
کاربر ۲۷۸۲۷۶۲
چطور می‌شد با نگاه به جهان آن روز و نیازهایش اسلام را معرفی کرد و جوانان گریزان از دین را جلب کرد؛ گریزان، چون دین برای دنیاشان کارآمدی نداشت
pirouz14
«آسمانی‌شدنِ زمین موجب شکوفایی استعدادهای انسان مسلمان و انگیزش امکانات او می‌شود. درحالی‌که جداکردن زمین از آسمان جانشینی را از معنی تهی می‌سازد و نگاه انسان مسلمان به زمین را در یک قالب منفی‌گرا به انجماد می‌کشاند. بنابراین، منفی‌گرایی از طبیعت نگاه انسان جهان اسلامی به آسمان برنمی‌خیزد، بلکه آنگاه که زمین در چارچوب ناسازگار با آن نگاه به انسان عرضه می‌شود، از نیروی جنبش‌آفرین خود بازمی‌ماند...»
pirouz14
انگار بعضی دردها در دل نزدیک‌ترین‌ها نمی‌گنجند.
baran
کتاب‌های اقلیم خاطرات نوشتهٔ فاطمه طباطبایی و ایام غربت، خاطرات شفاهی فرشته اعرابی و فاطمه طباطبایی، را خواندم. خانم انیسی هم مرا به کتاب دختری از تبار هدایت ارجاع داد که سال هزاروسیصدوهشتادونه دربارهٔ بنت‌الهدی صدر
123456
شبی که سرخوش می‌خواندم و به اینجا رسیدم: «مزد من از مردم عراق مانند مزد مسلم‌بن‌عقیل از اهل کوفه است. اگر داستان‌های پلیسی یا چیزهای احمقانه می‌نوشتم به من بیشتر احترام می‌گذاشتند و تقدیسم می‌کردند»، انگار در خلأ
کاربر ۱۵۱۹۷۳۹

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

حجم

۲٫۴ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۹

تعداد صفحه‌ها

۲۱۶ صفحه

قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰
۵۰%
تومان