بریدههایی از کتاب نا
۴٫۷
(۲۳۰)
سالها بعد، طلبهای از او پرسید: «اگر کسی از شما بپرسد محمدباقر صدر چطور محمدباقر صدر شد، چه پاسخی میدهید؟» جواب داد: «محمدباقر صدر ده درصد مطالعه میکند و نود درصد میاندیشد.»
علی علیپور
«آسمانیشدنِ زمین موجب شکوفایی استعدادهای انسان مسلمان و انگیزش امکانات او میشود. درحالیکه جداکردن زمین از آسمان جانشینی را از معنی تهی میسازد و نگاه انسان مسلمان به زمین را در یک قالب منفیگرا به انجماد میکشاند. بنابراین، منفیگرایی از طبیعت نگاه انسان جهان اسلامی به آسمان برنمیخیزد، بلکه آنگاه که زمین در چارچوب ناسازگار با آن نگاه به انسان عرضه میشود، از نیروی جنبشآفرین خود بازمیماند...»
#دور_از_ذهن
خودش را ملامت میکرد که چرا زبان نمیداند. احساس میکرد در خواندن فلسفهٔ غرب به زبان نیاز دارد. میگفت: «میفهمیدم فلان مطلبی که از کانت نقل میشود احتمالاً درست نیست. کانت کسی نیست که با خودش اینطور در تناقض باشد. بعدها فهمیدم ترجمه اشتباه بوده.»
#دور_از_ذهن
محمدباقر مطالب را جوری منظم و دستهبندیشده نوشته بود که نشان میداد نتیجهٔ فهم و درک خودش است. در کلاس، آنطور که برداشت میکرد مینوشت نه آنطور که استاد میگفت.
#دور_از_ذهن
دنیای امروز به او نیازمند است؛ نیازمند او و آدمهایی که جانشان را پای باورشان میگذارند و تا ته راه را میروند. و در این راه حقیقت فقط راهنمای آنهاست که با علم و منطق مییابندش. دلم لک زده برای «ما» شدنی که همیشه برای او آرزو ماند. انگار حقیقت راهِ خودش را دارد و دنیا راهی دیگر.
#دور_از_ذهن
برای من، «سید محمدباقر صدر» ناخدایی است که از ته دل با تمام قوت نفس زد در راهی برای «ما» شدن. هرچند انگار زمان و زمین برای شنیدن این صدای بلندِ برخاسته حسود بودند؛ صدایی که به قول استادش، سید ابوالقاسم خویی، اگر در غرب بود، برایش چهها که نمیکردند! شاید آنوقت در چشم ما بیشتر مینشست. یا شاید اگر در زمانی دیگر به دنیا میآمد، روزگار جور دیگری قصهاش را میگفت. نمیدانم.
#دور_از_ذهن
گوشش رساندند: «یکی از شاگردانت به تو تهمت زده و فحاشی کرده»، گفت: «او را به عدل میشناسم. حرفی که بر زبان آورده بهخاطر خطا در تصوراتش بوده، نه بیمبالاتی در دین» و بر این خطا چشم بست، ویران شدم
سلمی
تو این باور خالصانه را در من آفریدی که از آن دسته مردمی هستی که دنیا باعث نمیشود قلبشان را فراموش کنند و مشکلات زندگی آنها را از زندگی عاطفی درست و صادقانه بازنمیدارد.
ستاره
دکتر فارنسیس بوکای فرانسوی دربارهٔ تورات و انجیل و قرآن کتابی نوشته بود و در آن به این نتیجه رسیده بود که بین امور علمی در تورات و انجیل تناقض هست و در قرآن نه.
شباهنگ
میگفت: «همهٔ طلبهها که خانه خریدند، من آخرین نفر آنها خواهم بود.»
شباهنگ
میگفت: «سؤال بیشتر از دعا مرا به خدا نزدیک میکند.»
شباهنگ
سالها بعد، طلبهای از او پرسید: «اگر کسی از شما بپرسد محمدباقر صدر چطور محمدباقر صدر شد، چه پاسخی میدهید؟» جواب داد: «محمدباقر صدر ده درصد مطالعه میکند و نود درصد میاندیشد.»
شباهنگ
حرف محمدباقر این بود: «قدرت بیان دکتر شریعتی عالی است. بهخاطر ارتباطش با مردم و بهخصوص جوانها، آنها را درک میکند و واقعیت جامعه را خوب میفهمد. زبان خوشی هم دارد و واژگان مدرن را بهجا استفاده میکند. درحالیکه علمای ما حرفشان، اگر هم درست باشد، برای جوان امروزی جذاب نیست، چون هنوز زبان چندصدسال پیش را دارد که از درک و جذب جوانان دور است. اما دکتر شریعتی هم زبان خوشی دارد، هم قدرت فکری خوبی. شما نمیتوانید با او اینطور مقابله کنید.»
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
محمدباقر تصمیم گرفت رسالهٔ عملیه بنویسد، جوری که هرکس آن را میخواند، خوب بفهمد. چند موضوع فقهی را انتخاب کرد و، از نظر شکل و سبک نگارش، آنها را به صورتهای مختلف نوشت. از شیخ نعمانی خواست متنها را به افراد مختلف، بهخصوص دانشآموزان، بدهد تا بخوانند و هرجا را نمیفهمند علامت بزنند. چندین بار این کار را انجام داد تا دستش آمد چطور میتواند با «حفظ استواری محتوای فقهی، بهترین اسلوب و سادهترین عبارت» را انتخاب کند. حالا وقت آن بود که با خیال آسوده الفتاوی الواضحة را بنویسد
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
همیشه مرگ در نظرم مسئلهای آرامبخش و تاحدی دوستداشتنی آمده. چون مرگ انسان را راحت میکند، همانطور که دانشآموز وقتی امتحاناتش را تمام میکند و میرود تا نمرههایش را بگیرد، خیالش راحت میشود. ولی درعینحال مقداری ناراحتی و احساس ناکامی هم ایجاد میکند، همانطور که وقتی یک دانشآموز نمیتواند بیشتر درس بخواند و به مراحل تحصیلی بالاتر برود، احساس ناراحتی و ناکامی میکند....
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
همهٔ مسلمانان باید مرگ را از پیشوا و مرجع خود دور سازند، اما نه وجود انسانیِ ساخته از گوشت و خونِ او را (چراکه این انسان [جسمانی] دیگر از دنیا رفته است)، بلکه اندیشهٔ او را همچون خطی برای عمل در راه خدا و مکتبی برای پرورش عالمان مجاهد و نقطهعطفی در تاریخ مرجعیت و مفهومی که پایه و اساس ساخت دوبارهٔ امت است...
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
- با اتفاقاتی که افتاد، فکر نمیکنید راه را اشتباه رفتهاید؟
- نه. من درست رفتار کردم.
- چطور؟
- شاید شکست سیاسی خورده باشم، ولی منی که تا ده سال دیگر زنده نیستم، یاد و مظلومیتم بین مردم میماند و این حداقل ده سال بین آنها و حزب بعث جدایی میاندازد و به این راحتی جذبش نمیشوند.
برای پسرش از امام حسین (ع) گفت و اینکه چطور توانست بین مردم و حکومت سدّی روانی ایجاد کند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
در یکی از شبها دربارهٔ شراب میگفت. جوانی اجازه خواست. خودش را دانشجوی سال دوم داروسازی معرفی کرد و دربارهٔ تفاوت اتانول و متانول گفت و ارتباط آنها را با شراب توضیح داد. محمدباقر از او، که چنین اطلاعاتی را در اختیارشان قرار داد، با عنوان «استاد فاضل» تشکر کرد. رفتارهای او روزبهروز جوانان و طلبههای بیشتری را به این مسجد میکشاند؛ از جوانی سیزدهساله که به شکایت از پدرش، که دین را قبول نداشت، دو ساعت در گوشهای با او سخن میگفت گرفته تا پاسخ به سؤال جوانی دربارهٔ امام زمان قبل از ظهور و بعد از آن، که دو روز جوابش طول میکشید و سرانجام جوانانی که سؤالهاشان از دغدغهای خبر میداد که محمدباقر عمرش را برای آن میگذاشت: «چه کنیم امت اسلام آگاه شوند؟» این سؤالها، حتی در زمان خستگی، او را به وجد میآوردند و زمان را از کفش میربودند.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
اگر شاگردانش را میدید که بین راه سرشان به اینور و آنور میچرخد، تشر میزد که از فرصت بین راه برای فکرکردن استفاده کنند. میگفت: «بیشتر از آنچه میخوانید، فکر کنید. اگر به صِرف خواندن عادت کنید، در بین متنها و سطرها محدود میشوید. آنوقت نوآور نمیشوید.»
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
، بیشتر از همه، محمدباقر بود که اشکال میکرد و بدونآنکه وسائلالشیعه را ورق بزند، آنچه شاهد فقهی میخواست و روزی در این کتاب خوانده بود به یاد میآورد.
برای خودش این چیزها شگفتی نداشت. میگفت زمان تحصیل به اندازهٔ پنج نفر آدم سختکوش درس خوانده. وقتی با خانواده به نجف آمدند، پنج سال از عمرش فقط به مطالعه و تفکر گذشت. حتی برای پیادهروی بیرون نمیرفت. از عادتهای علمای آن روز بود که در صحن حیدری بنشینند و باهم حرف بزنند. اسماعیل گفته بود: «اگر کسی خبر آورد برادر مرا در این جمعها دیده، مژدگانیاش با من.» اما کسی به این فیض نرسید.
کاربر ۱۵۲۸۲۸۰
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
حجم
۲٫۴ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۲۱۶ صفحه
قیمت:
۳۰,۰۰۰
۱۵,۰۰۰۵۰%
تومان