بسیار شنیدهایم که کسانی که لحظهای چیزی زیبا دیدهاند از اینکه نتوانستهاند از آن عکس بگیرند ابراز ناراحتی کنند. در واقع نقش دوربین در زیبا کردن جهان با چنان موفقیتی قرین بوده است که عکسها، و نه جهان، به معیار زیبایی بدل شدهاند.
mobina
تالبوت به قابلیت ویژهٔ دوربین برای ثبت «جراحتهای زمان» اشاره کرد. فوکس تالبوت در اینجا دربارهٔ اتفاقی که برای ساختمانها و یادمانها میافتاد سخن میگفت. اما برای ما، فرسایش تن جالبتر از فرسایش ساختمانهاست. ما از خلال عکسها به خصوصیترین و ناراحتکنندهترین شکل، واقعیت پا به سن گذاشتن آدمها را نشانهیابی میکنیم.
mobina
در امریکا عکاس صرفاً کسی نیست که گذشته را ثبت میکند بلکه کسی است که آن را ابداع میکند. چنانکه برنیس ابوت مینویسد، «عکاس انسانِ معاصرِ نمونهوار است؛ از دریچهٔ چشمان او حال به گذشته بدل میشود.»
mobina
جک کرواک مقدمهٔ خود بر کتاب رابرت فرانک با عنوان امریکاییها را اینگونه آغاز میکند:
آن حس دیوانهواری که زمانی که خورشیدِ سوزان روی خیابانها میتابد و صدای موسیقی از دستگاه موسیقی سکهای یا مراسم تشییعی در همان حوالی در فضا پخش میشود، آن چیزی است که رابرت فرانک درحالیکه با یک ماشین قدیمی دستِدوم (با استفاده از بورس گوگنهایم) عملاً چهل و هشت ایالت امریکا را زیرپا میگذاشت در عکسهای فوقالعادهٔ خود تسخیر کرد، و با سبُک پایی، رازآمیختگی، نبوغ، دلتنگی، و پنهانکاریِ غریب یک سایه، صحنههایی را عکاسی کرد که هیچگاه روی نگاتیو دیده نشده بودند... پس از دیدن این تصاویر نهایتاً دیگر نمیدانی که یک دستگاه موسیقی سکهای دلتنگکنندهتر است یا یک تابوت.
mobina