بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب بی کتابی | صفحه ۳ | طاقچه
تصویر جلد کتاب بی کتابی

بریده‌هایی از کتاب بی کتابی

امتیاز:
۴.۳از ۴۹ رأی
۴٫۳
(۴۹)
کنیاک که خلل و فرجش را پر کرد و در مساماتش فرو رفت و دور دماغ عن‌ترکیبش را گل انداخت، قبول کرد فکرش را بکند و مرا به بهانه‌ای داخل ارگ کند و کتابخانه مبارکه را نشانم بدهد.
zahra.n
کسی مگر جرئت دارد پا بیرون بگذارد؟ همه اهالی طهران از بالای همین بام‌ها چشم می‌اندازند و خبرها را به هم می‌رسانند. اینجا بام مثل اینکه سطح زمین است و مردم در سوراخ‌های زیرش خانه دارند. همیشه همین‌طور بوده؛
mah
نکند مَلَک قرطاس از همان زمان که این عفریت دمبل گرفته، مقراض به جان کاغذ زد و نسخه‌ها و نگاره‌های بدیع را به دامن اجنبی انداخت و کتاب‌ها را در حوض نابود کرد، نفرینش را به سرمان انداخته؟ الآن به سر من، قبل‌تر به سر آن زکیه و آدمم و بلکه به سر همه مردم طهران، بلکه ایران خراب‌شده. این به توپ بستن مجلس و خفه کردن و شکم پاره کردن‌ها مگر تقاص نیست؟ تقاص این بی‌حرمتی به کاغذ؟ همه ما لایق نفرین قرطاسیم، همه ما بد کردیم به کاغذ؛
mah

حجم

۲۲۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۶۲ صفحه

حجم

۲۲۸٫۳ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۶۲ صفحه

قیمت:
۷۰,۰۰۰
۳۵,۰۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل۱۲
۳
صفحه بعد