بریدههایی از کتاب نیلوفر و مرداب
۳٫۷
(۱۷۳)
در بدن یک انسان بالغ هر روز بهطور میانگین حدود پنجاه تا هفتاد میلیارد سلول میمیرند. و در این میان سلولهای جدیدی متولد میشوند. شما آنقدر وقت ندارید که بتوانید برای همهٔ آنها مراسم خاکسپاری یا جشن تولد بگیرید. اگر سلولهای پیر نمیمردند، فرصتی برای تولد سلولهای جدید باقی نمیماند. پس مرگ خیلی هم خوب است! برای تولد سلولهای جدید نقش مرگ بسیار تعیینکننده است. درست در همین لحظه شما در حال تجربهکردن مرگ و زندگی هستید.
zahra
یکی از دلایل اینکه ما گاهی بالاترین ارزش و اهمیت را برای نظر دیگران قائل هستیم تا فهم و تشخیص خودمان، این است که «نظر دیگران» اساس احساس ما نسبت به خودمان است؛ احساسی که بارهاوبارها آزرده شده است و ما از خودمان بدمان آمده است! و برای جبران این احساس بد دست به چه کارهایی که نزدهایم.
mina
گرانبهاترین چیزی که میتوانید به عزیزتان پیشکش کنید همین حضور تماموکمالتان در کنار اوست. و این چیزی نیست که بتوانید با پول از فروشگاه بخرید.
نَــسـی
ذهنآگاهی مانند یک مادر رنجها را، که همچون کودکانی گریان در درون ما هستند، شناسایی میکند و میپذیرد، بیآنکه آنها را قضاوت کند.
m_royaei
هرگزنخواهم خواست که در جهانی عاری از رنج باشم، زیرا در چنین جهانی هیچ درک و شفقتی هم وجود نخواهد داشت. اگررنج گرسنگی نکشیده بودم، نمیتوانستم قدردان چیزی باشم که اکنون برای خوردن دارم.
شاداب
پیش از آنکه مادرم مرا به دنیا بیاورد یک سقط جنین داشت. آیا آن کودکی که نتوانست به دنیا بیاید برادرم بود یا خود من بودم؟!
𝕱𝖗𝖔𝖉𝖔
وقتی دارید رنج میکشید و ازطرفی هم عزیزانتان آن را نادیده میگیرند، این باعث میشود که حتی بیشتر رنج بکشید. اما هنگامی که دیگری از رنج شما آگاهی مییابد و حضور تماموکمال خودش را در آن لحظات دشوار به شما پیشکش میکند، از همان لحظه به بعد رنج شما کمتر میشود.
Mehr
رهاکردن بهمعنای رهاکردن همهچیز نیست. ما واقعیتها را رها نمیکنیم، بلکه ایدهها و تصورات اشتباه دربارهٔ واقعیت را رها میکنیم.
Mehr
«قصد ندارم تو را برنجانم. ببخشید اگر نتوانستم رنجهای تو را بهدرستی درک کنم. من را با سخنگفتن دربارهٔ دشواریها و مبارزههایت در زندگی کمک کن. برای آنکه بهدرستی تو را درک کنم به کمکت نیاز دارم.»
Sepideh
میدانستم که اگر میگفتم «نمیدانم»، تنها بذر ناامیدی را در وجود آنها آبیاری میکردم. بنابراین هنگامی که افراد از من میپرسیدند، میگفتم: «هیچچیزپایدار نیست، حتی جنگ. پس روزی به پایان میرسد.»
گربه ی سفیدِ گمشده بین کلمات
بیشتر اوقات بزرگترین فاجعهای که عمیقاً خود را در اندیشهٔ آن غرق میکنیم اصلاً اتفاق نیفتاده است.
Hassan Vy
هرگاه بتوانیم با بدنمان بهدرستی ارتباط برقرار کنیم، میتوانیم احساساتمان را نیز بهدرستی دریابیم. احساسات همچون کودکانی درون ما هستند که با مقصود و پیامی خاص ما را بهسوی خود فرامیخوانند. رنج، آن کودک آسیبدیده و گریان است که کمک و توجه ما را میطلبد. متأسفانه ما ندای کودک درون را نادیده میگیریم.
sara
ممکن است دریابید که در محیطی آسیبزا و منفی هستید و ازطرفی هم نتوانید این محیط را بهسبب واقعیتهایی همچون محدودیتهای مالی و مشکلات مربوط به فراهمکردن نیازهای اساسی خانواده ترک کنید. در این موارد میتوانید همچون نیرویی درجهت دگرگونی مثبت عمل کنید. نخست با ایجاد پناهگاهی امن برای خودتان آغاز کنید، حتی اگر محدودهٔ این پناهگاه امن به اندازهٔ گوشهٔ یک اتاق یا میز است. همچنین اجتماعاتی ایمن و سالم نیز در فضای اینترنتی هستند که میتوانید به آنها بپیوندید. تحت هیچ شرایطی امید خود را از دست ندهید.
میتوانید در چنان مسیری از زندگی قرار بگیرید که نشان دهد تحقق شفقت در هر وضعیتی امکانپذیر است. در این مسیر، حتی با انجام کارهای کوچک، سرمشق دیگران باشید. دیگران از شما یاد میگیرند که چه باید بکنند. بهترین شیوهٔ یاری دیگران برای کاستن از ترسها، هوسهای زیانبار، و خشونتهایشان این است که به آنها نشان دهید در روبهرو شدن با دردها، رنجها، و مشکلات راههای دیگری نیز وجود دارند
بهاره مظاهری
هر شب پیش از خواب دقایقی چند را به مرور آن روز اختصاص دهید و از خودتان بپرسید: «آیا امروز درجهتِ ایدئالهایم زندگی کردهام؟» اگر دیدید که دو یا سه قدم درجهتِ ایدئالهایتان برداشتهاید، به اندازهٔ کافی خوب عمل کردهاید و کافی است. اگر دیدید که چنان نکردهاید، به خودتان بگویید: «فردا بهتر عمل خواهم کرد.» در این کار هرگز خودتان را با دیگران مقایسه نکنید. تنها به خودتان بنگرید و دریابید که آیا در راهی که آن را عمیقاً و بهدرستی ارج مینهید، پیش رفتهاید یا نه.
Mehr
در داستان خلقت در سِفرپیدایش چنین آمده است که خداوند فرمود: «میخواهم روشنایی آنجا را فراگیرد.» من مایلم چنین تصور کنم که «روشنایی» چنین پاسخ داد: «خدایا، من چشمانتظار برادر دوقلوی خود، تاریکی، هستم تا همراهم باشد. مرا یارای آن نیست که بی او آنجا باشم.» خداوند دوباره چنین پرسید: «چرا باید منتظر باشی؟ برادرت، تاریکی، آنجاست.» و روشنایی پاسخ داد: «حال که چنین است پس من نیزپیشاپیش در آنجا حضور دارم.»
مستورع
درست رنجکشیدن نیاز به مهارت دارد. اگر بدانیم چگونه مراقب رنجهایمان باشیم، نهتنها بسیاربسیار کمتررنج میکشیم، بلکه میتوانیم محیط پیرامون خود و جهان را شادتر کنیم.
ar
هنگامی که گُل پژمرده میشود به کود تبدیل میشود. آن کود دوباره به روییدن گُل کمک میکند. و شادی نیز به همین شکل، طبیعی و ناپایدار است. شادی تبدیل به رنج میشود و رنج نیز تبدیل به شادی.
کاربر ۲۶۳۵۲۲۸
هیچگاه اجازه ندادم ترس از فقدان عزیزان مرا از تصمیمم بازدارد و به عقب برگرداند
da☾
تا زمانی که به مقایسهٔ خود با دیگران ادامه دهید از ترس ناشی از «کمآوردن» رنج خواهید کشید. و حتی بدتر از این، خود را در دام یک عقیدهٔ نادرست میاندازید که انزوا و بیگانگی دردناکی را به همراه دارد.
فرزندِ آدم
برای تبدیل رنج به شادی لازم است توجه کامل ذهن را به بدن، که در لحظه در حال انجام کاری است، معطوف کنیم و به زندگی اینجایی و اکنونی بازگردیم. درواقع این عمل ما را یاری میکند که بتوانیم با رنجهایمان روبهرو شویم، آنها را با آغوشی باز بپذیریم، عمیقاً به آنها بنگریم و ریشههای آنها را دریابیم و تکلیفمان را با آنها مشخص کنیم و به یک صلح درونی برسیم. سپس باید رنجهای بیهوده و بیفایده را رها کنیم، آن «تیر دوم» را بیرون بکشیم، و عمیقتر و جدیتر به افکار و عقایدمان دربارهٔ شادی بیندیشیم. و در گام آخرلازم است با پذیرش، درک، و شفقتورزی نسبت به خودمان و تمام افراد پیرامونمان بذر شادی را هرروز آبیاری کنیم و پرورش دهیم.
tarannom
حجم
۳۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۹ صفحه
حجم
۳۳۱٫۱ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۹
تعداد صفحهها
۱۳۹ صفحه
قیمت:
۷۰,۰۰۰
۴۹,۰۰۰۳۰%
تومان