مشکل کتابها این است که تمام میشوند. فریبت میدهند. تا اعماق فرومیروی و مالکیتها و روابطِ خود در دنیا را جلوی در رها میکنی و از درون خوشت میآید و مالکیتها یا روابطتت را نمیخواهی و سپس، کتاب دود میشود و به هوا میرود. ورق میزنی و چیزی نیست
hiba
باید آنقدر آدمها را نادیده بگیری که سر عقل بیایند، بهخصوص بچهپولدارهای لوس را.
ترنج
من از آن آدمهای عوضیِ دلرحم نیستم که هیچوقت جرئتِ در لحظه زندگی کردن را ندارند. من برای زندگی زندگی میکنم،
شهرزاد میرزاعابدینی
بله، میفهمم ما برای مصاحبت آفریده شدهایم. خداوند به ما کلمات را هدیه داده است. باید صحبت کنیم. باید گوش بدهیم
خیر کثیر
«همه همیشه دارن تلاش میکنن بهتر بشن، دوسه کیلو وزن کم کنن، پنج تا کتاب بخونن، برن موزه، یه صفحهٔ موسیقیِ کلاسیک بخرن و بهش گوش بدن و دوستش داشته باشن. اما کاری که درواقع دلشون میخواد انجام بدن، اینه که دونات بخورن، مجله بخونن، و آلبوم پاپ بخرن. و کتاب؟ گور پدر کتاب. بهجاش دستگاه کیندل رو میخرن.
دو روح در یک بدن (شیلا)
در کتابفروشی کار کنید تا بفهمید بیشترِ مردمِ این جهان از چیزی که هستند احساسِ گناه میکنند.
hamtaf
افرادی که در انتهای نظامِ سلسلهمراتبی قرار دارند تشنهٔ ارتباط با افرادِ دیگر میشوند.
میمی
آنقدر برای دیدنت هیجانزدهام که اصلاً جهان برایم وجود ندارد.
علاقه بند
دستهایم را زیر سرم جمع میکنم و همهچیز را دربارهٔ تو به کتابها میگویم. بک، آنها گوش میدهند. میدانم دیوانگی به نظر میرسد، اما آنها گوش میدهند.
samarium
اگر نمیتوانید عشق بیقیدوشرط نثار کنید، بچهدار نشوید.
رها