بریدههایی از کتاب کتاب ویران
۳٫۱
(۸)
«به برزخ داستانها نرو و در کنارم بمان. با تو من هیچ زن دیگری را نخواهم نوشت. برای همین است که حرفهای تن تو را در آب و هوا جستوجو میکنم.»
farnaz Pursmaily
این زخمها چه کلمات شرور و سمجی هستند! از چشم پنهان میمانند.
farnaz Pursmaily
بعد از ویرانی، از کلمههای تن تو چهچیزی باقی خواهد ماند جز حرفهایی بسیط که اجزاء تن تو بودهاند؟
farnaz Pursmaily
سروان، جملهای بلند است و آذر سرتاسر شب آن جمله را هجی میکند.
farnaz Pursmaily
سروان شیبانی وحشت غریبی از چشمان خاکستری آذر دارد. شاید به این علت که چشمهای آذر کهنترین کلمهٔ جسم آذر است که سروان آن را در غروب آن روز در تنگ بوالحیات خوانده بود.
farnaz Pursmaily
تو که همیشه در حال کتاب خواندن وصف میشوی. تو چه شباهتی به آن زن ویرانشده داری؟
farnaz Pursmaily
روزهای کوشک ماه کرد در تابستان بلند است. برای این روزهای تابستان بلند قید شده است که تو در همهٔ طول روز در اتاقت مینشینی و کتاب میخوانی.
farnaz Pursmaily
آن چمدان کتابها همیشه به دستهایت آویختهاند. حتا حالا که به زادگاهت بازگشتهای.
farnaz Pursmaily
شیطنت، صفت مردانی است که کلمات حضور زنی زیبا را بااشتیاق میخوانند.
farnaz Pursmaily
دستهای توبا خسته بودند. آن چمدان به دستهایش آویخته بود. همچنان که دستهای تو خستهاند.
farnaz Pursmaily
با یک جاده میتوان هزاران سفر کرد. نیاز به نوشتن جادهٔ دیگری نیست، ولی وقتی همهچیز ویران میشود، جاده را هم باید ویران کرد و دوباره نوشت و جادهها همیشه به یک شکل نوشته میشوند.
farnaz Pursmaily
مقصد همیشه به شکل مکان نوشته نمیشود، گاهی به شکل وقت معینی نوشته میشود.
farnaz Pursmaily
جملهٔ بلند رنگهای گریزندهٔ سنگها و درختان شانهٔ جاده را میخوانی که از پشت شیشه، جملهای ناخواناست که تا بینهایت کش میآید.
farnaz Pursmaily
این از عادت کتابها است که در چمدان جای میگیرند و فراموش نمیکنند که حالا که میخواهی به سفر بروی، دستهای تو را صدا کنند، که در دستهایت غایب نباشند. آنها حتا میدانند که زمستانها وقتی بخاری میسوزد، باید در برابر تو باز باشند، هر چند که در هر صورت، حتا اگر بسته باشند، حتا اگر باز باشند و خوانده نشوند، حتا اگر حرف حرف آنها خوانده شود، زمستان سپری خواهی شد.
farnaz Pursmaily
بنابراین همچنان که سالهای مدید آن داستان ویران شده، فراموش شده، کلمات تن تو نیز نباید خاطرهای از آن حیات ویرانشده داشته باشد.
farnaz Pursmaily
میبینی که با حرفهای وجود ویرانشدهٔ آن زن عاصی، جسم مردانهات نوشته شده،
farnaz Pursmaily
تیهوها بر شاخههای انجیرهای کبود کشیده میشوند و باد حتا وقتی کلمهای است میوزد و بوی صمغ سوخته و انجیر و چربی تیهو را میبرد.
farnaz Pursmaily
باید تن تو ویران شود تا از حرفهای وجودت جسمیتی بیبدیل نوشته شود.
farnaz Pursmaily
هراسان شدی و به کلماتی که تو را فرا میگرفت، خیره ماندی.
farnaz Pursmaily
برای من فرقی نمیکرد. من آنها را مینوشتم، حتا بوسه را بر لبهایت مینوشتم، ولی یادت باشد که همیشه، هربار دهانت پر از طعم شور خاک میشود.
farnaz Pursmaily
حجم
۱۳۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۷۱ صفحه
حجم
۱۳۷٫۹ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۸۷
تعداد صفحهها
۱۷۱ صفحه
قیمت:
۴۹,۵۰۰
۲۴,۷۵۰۵۰%
تومان