بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه | صفحه ۲ | طاقچه
تصویر جلد کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه

بریده‌هایی از کتاب عکاسی بالون‌سواری عشق و اندوه

نویسنده:جولین بارنز
انتشارات:نشر گمان
امتیاز:
۳.۸از ۵۲ رأی
۳٫۸
(۵۲)
فکر کردن به خودکشی خطر اقدام به خودکشی را کاهش می‌دهد. نمی‌دانم درست است یا نه، ولی به بعضی‌ها ممکن است کمک کند نقشه‌های‌شان را بهتر بکشند. پس به گمانم فکر کردن به آن، تیغ دودَم باشد.
پویا پانا
بعضی‌ها عصبی می‌شوند از دست کسی که مُرده؛ کسی که با ترکِ زندگی آن‌ها را ول کرده و بهشان خیانت کرده. از این غیرمنطقی‌تر هم می‌شود؟ کم‌تر کسی دلش می‌خواهد بمیرد ـ‌حتا بیش‌ترِ آن‌ها که خودکشی می‌کنند. بعضی اندوه‌زدگان از دست خدا عصبانی‌اند، اما اگر او وجود نداشته باشد این هم باز غیرمنطقی است. بعضی‌ها از دست روزگار عصبی می‌شوند که گذاشته چنین بشود؛ چنین ناگزیر و برگشت‌ناپذیر اتفاق بیفتد.
پویا پانا
چیزی‌هایی هست که نمی‌شود به کسی درس داد؛ مثل درکِ نور، شکارِ شعورِ سوژه و همین‌طور «بُعد روان‌شناختیِ عکاسی
پویا پانا
بالون‌سواری نماد آزادی بود؛ اگرچه آزادی‌ای اسیرِ نیروی باران و باد.
پویا پانا
کاپیتان فِرِد!» سارا این‌طور شروع کرد و فِرِد با خود اندیشید خوش‌بختی برایش شنیدن همین دو کلمه است، با آن صدا، با آن لهجهٔ فرانسوی، تا آخر عمر.
کاربر ۷۲۴۹۰۲
پس چرا ما همواره سودای عشق داریم؟ چون عشق نقطه‌تلاقیِ حقیقت و جادوست؛ حقیقت چنان که در عکاسی؛ و جادو چنان که در بالون‌سواری.
Ghasedaksheno podcast
فورد مداکس فورد می‌گوید: «آدم ازدواج می‌کند تا به گفت‌وگو ادامه دهد.»
پویا پانا
سرشت واقعیِ مرد را با نگاه به یار و همسرش می‌توان دریافت. مرد را از روی زنی که دوستش می‌دارد می‌شود شناخت و بالعکس، زن را هم.
پویا پانا
خیلی چیزها هست که ما را نمی‌کُشد، اما برای ابد ضعیف‌مان می‌کند.
پویا پانا
عشق به جایی که فکر می‌کنیم یا امیدش را داریم ختم نمی‌شود؛ اما فارغ از نتیجه‌اش، باید دعوتی به راستی و درستی باشد. اگر این نباشد ـ‌اگر تأثیر اخلاقی نداشته باشدــــ پس عشق چیزی نیست جز یک گونهٔ اغراق‌شدهٔ لذت. در عوض اندوه، نقطهٔ مقابل عشق، به نظر هیچ جایگاه اخلاقی‌ای ندارد. اندوه خودخواه‌ترمان می‌کند: برای بقا، مجبورمان می‌کند در موضعی دفاعی توی خودمان چنبره بزنیم. و این موضع جایی نیست در بالای ابرها؛ هیچ منظری هم ندارد. دیگر نمی‌توانید زنده‌بودن خودتان را احساس کنید.
پویا پانا
به قولِ ادوارد مورگان فورستر، «یک مرگ ممکن است خیلی واضح و مشخص باشد اما هیچ کمکی به درک باقیِ مرگ‌ها نمی‌کند.» لذا از اندوهی که به دنبالش می‌آید هم هیچ تصوری نخواهیم داشت: نه‌فقط از عمق و طولش، که رنگ و جنسش، فریب‌ها و امیدهای واهی‌اش، اعتیادِ به تجربه‌اش. و نیز شوکِ آغازینِ اندوه: یکهو پرتاب شده‌اید به آب‌های یخِ دریای شمال و تنها یک جلیقهٔ چوب‌پنبه‌ایِ مسخره دارید که قرار است شما را زنده نگه دارد.
پویا پانا
ویکتور هوگو بی‌شوخی باور داشت پرواز با وسیلهٔ سنگین‌ترازهوا به دموکراسی منجر می‌شود.
پویا پانا
ارتفاعْ اخلاقی بود؛ ارتفاعْ معنوی بود. حتا بعضی معتقد بودند ارتفاعْ سیاسی‌ست. ویکتور هوگو بی‌شوخی باور داشت پرواز با وسیلهٔ سنگین‌ترازهوا به دموکراسی منجر می‌شود.
k.t
بالزاک نظریه‌ای در باب نفس داشت مبنی بر این‌که ذات هر فرد از تقریباً بی‌نهایت لایهٔ شبح‌گونِ برهم‌افتاده تشکیل شده است. این رمان‌نویس همچنین اعتقاد داشت طی «عملیات داگرئوتایپی» (۲۰) یکی از این لایه‌ها کنده شده و جذب دستگاه جادویی می‌شود. نادار یادش نمی‌آمد که این لایه قرار بود برای همیشه از بین برود یا برگرداندنش ممکن بود، با این‌همه گستاخانه گفت با توجه به فربهیِ بالزاک او می‌بایست کم‌تر از بقیه نگران از دست دادن لایه‌لایه‌های برهم‌نشسته‌اش باشد.
A oldman
عشق حسی شبیه ایمان و شکست‌ناپذیری به ما می‌دهد.
sedy
اگر سقوطْ سویهٔ حقیقیِ بالون‌سواری باشد، اندوه هم سویهٔ حقیقیِ عشق است
rezai milad
مسئله تنهایی و بی‌کسی است؛ اما این هم آن‌طور نیست که تصور می‌کردید ـ‌اگر اصلاً سعی کرده باشید تصورش کنید. بی‌کسی در اصل بر دو نوع است. یکی بی‌کسی از فرط نیافتنِ کسی برای عشق ورزیدن و دیگری، محروم ماندن از کسی که عاشقش بوده‌اید. اولی بدتر است. هیچ‌چیز قابل مقایسه با تنهاییِ آدمی در نوجوانی نیست.
rezai milad
صرف یاد و خاطرهٔ خوش‌بختی، چه‌جور قرار است خوش‌بختی بیاورد؟ چه‌جور چنین چیزی ممکن است وقتی خوش‌بختی همیشه عنصری اشتراکی در دل خود داشته است؟ خوش‌بختیِ انفرادی ـ‌شبیه عبارات متناقض است، شبیه اختراع محیرالعقول باورناپذیری‌ست که هرگز از زمین بلند نخواهد شد.
rezai milad
مسئله تقابل بین اندوه است و سوگواری. ممکن است سعی کنید این‌جور متمایزشان کنید که اندوه یک «وضعیت» است اما سوگواری یک «فرایند»؛ با این حال لاجرم اشتراکاتی دارند. یعنی چون «وضعیت» است تحلیل می‌رود؟ یا چون «فرایند» است بهبود می‌یابد؟ چطور می‌شود گفت؟ شاید بهتر باشد استعاری به آن‌ها فکر کنیم. اندوه عمودی است ـ‌و سرگیجه‌آور؛ عوضش سوگواری افقی است. اندوه دل‌تان را به هم می‌زند، نفس‌تان را می‌بُرد، نمی‌گذارد خون به مغزتان برسد؛ سوگواری شما را با خود به سمت‌وسوی تازه‌ای می‌کشاند. اما از آن‌جا که حالا در توده‌ابرها گیر افتاده‌اید، محال است بشود گفت بی‌حرکت مانده‌اید
Mohanna
وقتی خدا را کشتیم ـ‌یا به تبعید فرستادیم‌ــــ خودمان را هم به کشتن دادیم. آیا آن موقع چنان که باید و شاید به این موضوع توجه کردیم؟ اگر خدا نباشد، زندگیِ بعد از مرگی هم نیست، مایی هم در کار نخواهد بود. ما حق داشتیم، مسلماً، این رفیق قدیمیِ خیالی‌مان را بکشیم. و در هر صورت هم زندگیِ بعدِ مرگی نصیب‌مان نمی‌شد. اما شاخه‌ای را که روی آن نشسته بودیم هم بریدیم. و منظره از آن بالا، از ارتفاع ـ‌حتا اگر تنها توهمِ یک منظره بودــــ خیلی بدک نبود.
نسترن

حجم

۲۸۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

حجم

۲۸۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۱۳۸ صفحه

قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان