بریدههایی از کتاب عکاسی بالونسواری عشق و اندوه
۳٫۸
(۴۹)
«رنجِ هر چیزی دقیقاً همسنگِ ارزشِ آن است؛ این است که به گمانم انسان یکجورهایی به رنج رغبت دارد. اگر مهم نمیبود، اهمیتی هم نمیداشت.» قسمت دوم جمله بود که یکهو بدجور توی ذوقم زد: به چشمم بیدلیل مازوخیستی آمد. اما حالا میدانم که حقیقتی در خود داشته است. اگر انسان غیرمستقیم از رنج لذت ببرد، دیگر به نظرش رنج، عبث نمیآید. رنج نشان میدهد که هنوز فراموش نکردهاید؛ رنج به خاطره طعم میدهد؛ رنج گواهیِ عشق است. «اگر مهم نمیبود، اهمیتی هم نمیداشت.»
کاربر ۷۲۴۹۰۲
ابتدا کارهایی را که با او دوتایی انجام میدادید ادامه میدهید؛ از روی عادت، عشق، نیاز به تکرار. بهزودی متوجه تلهای میشوید که در آن گیر افتادهاید: گیرافتاده بین تکرار آنچه با او انجام میدادید و حالا بدون او انجام میدهید، و نتیجهاش هم دلتنگی برای او. یا کارهای جدید انجام میدهید؛ کارهایی که هیچوقت با هم نکرده بودید و اینبار یکجور دیگر دلتان برایش تنگ میشود. عمیقاً احساس میکنید چیزهای مشترکی از دست رفتهاند: واژگانِ مشترک، اشارات، سربهسر گذاشتنها، میانبُرها، جوکهای دوتایی، دیوانهبازیها، سرزنشهای الکی، زیرآبی رفتنهای بیخودیِ عشقی ـتمام آن ارجاعاتِ نامفهوم، مملو از خاطرات، اما بیارزش اگر بخواهی برای غریبهها توضیح بدهی.
کاربر ۷۲۴۹۰۲
هر داستان عاشقانه، بالقوه، داستانِ اندوه نیز هست؛ اگر نه در اوایل، اما در ادامهاش؛ برای این یکیشان نه، برای دیگری؛ بعضیوقتها هم برای هر دویشان.
پس چرا ما همواره سودای عشق داریم؟ چون عشق نقطهتلاقیِ حقیقت و جادوست؛ حقیقت چنان که در عکاسی؛ و جادو چنان که در بالونسواری.
کاربر ۷۲۴۹۰۲
دو تا آدم را که تا به حال کنار هم قرار نگرفتهاند، کنار هم میگذارید. بعضی وقتها مثل اولینباری میشود که تلاش شد تا بالونی هیدروژنی را به بالون هوایگرم ببندند: ترجیح میدهید اول بسوزید و بعد زمین بیفتید یا اینکه اول عشق زمینتان بزند و بعداً شما را بسوزاند؟ گاهی شدنیست و یک چیز تازه درست میشود و دنیا عوض میشود. بعدش، یکوقتی، دیر یا زود، به خاطر فلان یا بهمان علت، یکی از آن دو نفر کم میشود. و چیزی که کسر شده بیشتر است از مجموع همهٔ آنچه بوده است. از نظر ریاضی البته احتمالاً ممکن نیست؛ اما از نظر احساسی چرا.
کاربر ۷۲۴۹۰۲
دو تا آدم را که تا به حال کنار هم قرار نگرفتهاند، کنار هم میگذارید. بعضی وقتها مثل اولینباری میشود که تلاش شد تا بالونی هیدروژنی را به بالون هوایگرم ببندند: ترجیح میدهید اول بسوزید و بعد زمین بیفتید یا اینکه اول عشق زمینتان بزند و بعداً شما را بسوزاند؟ گاهی شدنیست و یک چیز تازه درست میشود و دنیا عوض میشود. بعدش، یکوقتی، دیر یا زود، به خاطر فلان یا بهمان علت، یکی از آن دو نفر کم میشود. و چیزی که کسر شده بیشتر است از مجموع همهٔ آنچه بوده است. از نظر ریاضی البته احتمالاً ممکن نیست؛ اما از نظر احساسی چرا.
کاربر ۷۲۴۹۰۲
نوشتن از خود یکجور دستِ پیش گرفتن در برابر مرگ است و هراسِ فراموشی و فنا؛ مومیاییکردنِ نفس است، تمّنای پیشانداختنِ محاکمه است؛ شلاق تطهیر است بر خود و بر میدانِ دید یا خواستِ فراهمآمدنِ پیشاپیشِ طومار اعمالیست برای روز مبادا
Ghasedaksheno podcast
فصل اول: گناه ارتفاع
دو چیز را که تا حالا کنار هم قرار نگرفتهاند کنار هم میگذارید. و جهان تغییر میکند. احتمالاً کسی آن لحظه توجهی نمیکند، اما مهم نیست. به هر حال، جهان عوض شده دیگر.
کُلنِل
Ghasedaksheno podcast
پهنهٔ سفید و گشودهٔ کاغذ میدانی میشود وسیع تا قواعد و حجاب و حائلهای ازپیشی یا قراردادیِ روح محو شوند، و جان بگیرد این خواستِ مدرنِ «نقشزدن خویشتن» یا «تقریر صریح نفس»
متناقض الحال
«رنجِ هر چیزی دقیقاً همسنگِ ارزشِ آن است؛ این است که به گمانم انسان یکجورهایی به رنج رغبت دارد. اگر مهم نمیبود، اهمیتی هم نمیداشت.»
AmirHossein
کسی مُرده است شاید به این معنا باشد که دیگر او زنده نیست، اما به این معنا نیست که او وجود ندارد.
AmirHossein
حجم
۲۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
حجم
۲۸۶٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۱۳۸ صفحه
قیمت:
۵۰,۰۰۰
تومان