بریدههایی از کتاب پیادهروی؛ و سکوت، در زمانهی هیاهو
۳٫۶
(۱۲۳)
وقتی راه میروم حرکتِ همهچیز آهستهتر است. دنیا به چشمم لطیفتر میآید و دستکم برای اندک زمانی رها میشوم از گرفتاریِ کارهای خانه، برگزار کردن جلسات، یا خواندن دستنوشتهها. انسانِ آزادْ مالک مطلقالعنان زمان است. عقاید، انتظارات، و احوالات خانواده، همکاران، دوستان، همه و همه تا چند دقیقه یا چند ساعت بیاهمیت میشود. وقتی راه میروم میشوم محور زندگیِ خودم، و کمی که میگذرد، خودم را هم کاملاً از یاد میبرم.
شکوفه
__راهبانی که بر قلهٔ کوه زیستهاند، تارِکانِ دنیا، دریانوردان، چوپانان یا مکتشفان که همیشه در سفرند__ به این باور رسیدهاند که کلید اسرار و کشف رموز زندگی در سکوت به دست میآید. نکته همینجاست. حسابی دریانوردی میکنید، اما در راه برگشت ممکن است بفهمید آنچه در پیاش بودهاید در درون خودتان است.
شکوفه
هدفی مشخص میکنید و انجامش میدهید __نه یکدفعه، بلکه بهمرور. دستان و بدنتان را به کار میگیرید تا چیزی خلق کنید. با حرکت دادن خودتان ذهنتان را به جنبش وامیدارید.
mahtab Ravi
چنین آسمانی را، در نظرم، فقط میشد از بالای فلاتهای خشک و مرتفعی چون بیابان آتاکاما در شیلی (که در آن برخی از قویترین تلسکوپهای دنیا کار گذاشته شده) تماشا کرد. با دیدن این شکوه و جلال فلکی بود که ناگهان فهمیدم زمان چه کم و زندگیام چه کوتاه است. تأثرم از زیباییِ افلاک و ابدیت با حس ناپایداری و زودگذری گره خورده بود ـو با مرگ.
AasemOon
چشمها نمیتوانند به خود و درونِ آدمی خیره شوند، اما میتوانید آن را به واسطهٔ تماشای سپهر و ستارگان ببینید: آنچه در ستارگان میبینید همان خود شماست.
AasemOon
نیازی نیست دورههای سکوت و آرامش بگذرانیم تا بتوانیم راحت درنگ کنیم و آرام و قرار بگیریم. سکوت هر زمان و هر جایی دستیافتنیست __خیلی به شما نزدیک است. من همانطور که از پلهها بالا میروم، غذا آماده میکنم، یا فقط به نفس کشیدنم فکر میکنم هم میتوانم برای خودم سکوت بسازم. مسلماً، ما همه متعلق به یک اقلیمیم، اما آن توانمندیِ بالقوه برای اینکه هر یک جزیرهای برای خود باشید همیشه با شماست.
AasemOon
بلکه صَرف امر نهچندان خوشایندِ دیگری میشود. ما سرمایه و منابع سازمانهایی هستیم چون اپل، فیسبوک، اینستاگرام، گوگل، اسنپچت، و دولت. آنها سعی دارند، البته با همراهیِ داوطلبانهٔ ما، برنامهریزیمان کنند تا بتوانند اطلاعات بگیرند یا بفروشند. بوی یک جور بهرهکشی به مشام میرسد.
سؤال هامپتی دامپتی (۷) از آلیس همچنان باقیست: «کی قراره رئیس باشه __همین.» شما؟ یا کسی که نمیشناسیدش؟
AasemOon
در اقیانوس هم که پنج دقیقه تا معبد فاصله داشت آبتنی کردیم، که، همچون معبد، در سکوت و آرامش بود. وقتی در مناطق دورافتادهٔ نروژ یا در هیمالیا راهپیمایی میکنم هم به جاهایی برمیخورم که توریستها میتوانند در آنها سکوت را حس کنند. حتی اگر خطر کنید و به جاهای دورتری بروید، به آرامش و سکوت بیشتری برمیخورید.
AasemOon
در یوتلاندِ دانمارک تالاری ضدصوت ساختهاند با دو لایه درِ باز شو که سی سانتیمتر از هم فاصله دارند. آدمهای زیادی مدام میآیند اینجا، و ۵۰ دقیقه چهارزانو روی بالشتکهای تکنفره مینشینند. تنها چیزی که سکوت را میشکند صدای سرفه است، تک و توک، یا صداهای دیگری که حاضران نمیتوانند مانعش شوند. دلیل آمدنشان به اینجا به یاد آوردن هدف زندگیست: عشق عمیق میان آدمها و یکدل شدن.
مراکز مختصِ سکوتْ صنعتی روبهرشد است؛ همهجا دارند میسازند. معبد دریاچه واقع در انتهای سانست بولوارِ لسآنجلس «سکوتِ انزوا» را بشارت میدهد.
AasemOon
تجربه به من میگوید همهٔ آنهایی که غرق تجملاتاند چیزی بیشتر از بقیه میدانند: اینکه تجملات فقط حامل لذتهای کوتاهمدت است.
به اعتقاد من، سکوتْ شکل جدیدی از تجمل است که از کالاهای لوکس دیگر خاصتر و بادوامتر است. یکی از دخترانم این را در تعطیلات تابستانیاش به قالب کلمات درآورد و مرا به وجد آورد: سکوتْ یگانه ضرورتیست که کسانی که همیشه دنبال آخرین محصولات لوکساند هیچگاه آن را نمییابند.
AasemOon
مورد دوم مورد جالبیست: زیادهروی در کارها. مشکل از نگاه لارس اسوِنسِن این است که ما بهجای آنکه اندکی درنگ کنیم، نفس عمیقی بکشیم، از دنیا فاصله بگیریم، فرصت را غنیمت بشماریم، و خود را دریابیم، مدام در پیِ «اضافه کردن بر تجربیاتِ مؤثرتر» هستیم. کمی سادهانگارانه است اگر فکر کنیم برای فرار از ملال میشود مدام پیِ انجام دادن فعالیتی جدید برویم، بیستو چهارساعته در دسترس باشیم، پیامک بفرستیم و گوشیبهدست بمانیم، یا فیلمی یا چیزی تازه ببینیم.
هرچه بیشتر از ملال بگریزید، بیشتر شکارش میشوید.
AasemOon
بالای سطح زمین: خریدهای پرجنبوجوش کریسمس، ریختوپاشهای مُسرفانه، و رستورانهایی پر از مشتریهای گرسنه با عطشی غریب. عصر همان روز، بعد از آنکه دوباره رفتیم آن پایین، ماحصلِ نهاییِ تمدن جلومان جاری بود، در هیئت مدفوع و فراموشی: کاندومهای پخشوپلا یا تکههای زباله.
AasemOon
علت این امر برای بیشتر مردم FOMO (۲) است: «ترسِ غافل ماندن از چیزی» یا «ترسِ از دست دادنِ موقعیت و لحظهای خاص.» ایال این ترس را بهترین محرک برای استفاده از اینستاگرام میداند.
AasemOon
«خانه که هستم تنها از “لقمههای بزرگ” لذت میبرم، اما اینجا دارم یاد میگیرم قدر لذتهای کوچک را بدانم. رنگهای متنوع برف، آرام گرفتنِ باد، اَشکال گوناگون ابرها، همه و همه را میفهمم. و سکوت را.»
در کودکی شیفتهٔ حلزون بودم، چون هرجا میرفت خانهاش را با خودش میبرد.
Fatima
ریشهٔ اصلیِ خیلی چیزها در زندگیِ روزمره حیرت است. از نابترین لذتهاییست که میشناسم. حظ میبرم از این احساس. اغلب این حس را در خود دارم، و تقریباً همهجا: به وقت سفر، مطالعه، دیدار با بقیه، وقتی مینشینم چیزی بنویسم یا هر زمان تپش قلبم را حس کنم یا شاهد طلوع خورشید باشم. حیرت از قویترین نیروهاییست که از بدو تولد با ماست. یکی از بهترین مهارتهایمان هم به شمار میآید، نهفقط برای منِ جهانگرد: برای پدرها یا ناشرها هم همان اندازه مفید است. این حس را دوست دارم، بی مزاحم و وقفه باشد که چه بهتر.
Fatima
نکتهٔ قابلِتأمل از نگاه پژوهشگران این بود که پانزده دقیقه تنها ماندن با افکارِ خود «ظاهراً آنقدر مایهٔ بیزاری بوده که اکثر شرکتکنندگان را به سوی دریافت خودخواستهٔ شوک الکتریکی، که قبلتر گفته بودند از آن استفاده نخواهند کرد، سوق داده است.»
AasemOon
. بلز پاسکال، فیلسوف و نظریهپردازی که در بابِ ملال نوشته، در اوایل قرن هفدهم میلادی از چنین مداقهای سخن گفته بود: «تمام مشکلات انسان از این نشئت میگیرد که نمیتواند یک جا تنها، ساکت، و آرام بنشیند.»
AasemOon
در آن پنج روز دسامبریِ سفر اکتشافیمان، چرخهٔ کامل تمدن را به چشم دیدیم. بالای سطح زمین: خریدهای پرجنبوجوش کریسمس، ریختوپاشهای مُسرفانه، و رستورانهایی پر از مشتریهای گرسنه با عطشی غریب. عصر همان روز، بعد از آنکه دوباره رفتیم آن پایین، ماحصلِ نهاییِ تمدن جلومان جاری بود، در هیئت مدفوع و فراموشی: کاندومهای پخشوپلا یا تکههای زباله.
hhvحسین
افقهای جدید از پسِ ناگفتنیها سر برمیآوردند.
ali73
آسمان پرستاره «واقعیترین دوستِ آدم است. از وقتی برای اولین بار با آن آشنا میشوید، دیگر همیشه آنجاست، همیشه در آرامش، و همیشه به یادتان میآورد که بیقراریها، تردیدها، و رنجهایتان همه و همه امور جزئیِ زودگذرند. گیتی استوار است و میماند. مِنحیثالمجموع، عقاید و کشمکشها و رنجهایمان آنقدرها هم مهم و بیهمتا نیستند.» بیشترِ آدمهایی که زمان زیادی را بیرون از خانه در حیاتوحش گذراندهاند اندیشههای فریتیوف نانسنِ جهانگرد را تأیید میکنند که میگوید چیزهایی هست که تنها در سیاهیِ شب میفهمیم.
این را هم بگویم که این محدود نمیشود به زمانی که بیرون هستید. آسمان پرستارهٔ بالای سرمان و اصول اخلاقیِ درونمان از نظر ایمانوئل کانت دو رکن مهماند. چشمها نمیتوانند به خود و درونِ آدمی خیره شوند، اما میتوانید آن را به واسطهٔ تماشای سپهر و ستارگان ببینید: آنچه در ستارگان میبینید همان خود شماست.
Mina
حجم
۲۸۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
حجم
۲۸۳٫۰ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۲۱۴ صفحه
قیمت:
۸۴,۰۰۰
تومان