بریدههایی از کتاب دیوان شهریار
۴٫۶
(۷۶۹)
ز نوای مرغ یا حق بشنو که در دل شب
غم دل به دوست گفتن چه خوشست شهریارا
زهرا سادات
راه خداپرستی ازین دلشکستگی است
اقلیم خود پرستی از آن راه دیگر است
آیناز
خان ننه ، هایاندا قالدین
بئله باشیوا دولانیم
میـمْ.سَتّـ'ارے
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم
تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم
Saeid
من اختیار نکردم پس از تو یار دگر
به غیر گریه که آن هم به اختیارم نیست
@fazelianzadehacieh
به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطید
خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را
مهدی
خجل شدم ز جوانی که زندگانی نیست
به زندگانی من فرصت جوانی نیست
من از دو روزه هستی به جان شدم بیزار
خدای شکر که این عمر جاودانی نیست
saeideh
گذار آرد مه من گاهگاه از اشتباه اینجا
فدای اشتباهی کآرد او را گاهگاه اینجا
مگر ره گم کند کو را گذار افتد به ما یارب
فراوان کن گذار آن مه گم کرده راه اینجا
کله جا ماندش این جا و نیامد دیگرش از پی
نیاید فی المثل آری گرش افتد کلاه اینجا
𝑁𝑎𝑧𝑎𝑛𝑖𝑛
علی ای همای رحمت تو چه آیتی خدا را
که به ماسوا فکندی همه سایه هما را
دل اگر خداشناسی همه در رخ علی بین
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
به خدا که در دو عالم اثر از فنا نماند
چو علی گرفته باشد سر چشمه بقا را
مگر ای سحاب رحمت تو بباری ارنه دوزخ
به شرار قهر سوزد همه جان ماسوا را
برو ای گدای مسکین در خانه علی زن
که نگین پادشاهی دهد از کرم گدا را
بجز از علی که گوید به پسر که قاتل من
چو اسیر تست اکنون به اسیر کن مدارا
سارینا
نو گل نازنین من تا تو نگاه می کنی
لطف بهار عارفان در تو نگاه کردنست
🌱
به علی شناختم من به خدا قسم خدا را
blueboy
با صد هزار زخم زبان زنده ام هنوز
گردون گمان نداشت به این سخت جانیم
مبینا
سخن با من نمی گوئی الا ای همزبان دل
خدایا با که گویم شکوه بی همزبانی را
narges
ما در این عالم که خود کنج ملالی بیش نیست
عالمی داریم در کنج ملال خویشتن
ehsan
از همه سوی جهان جلوه او می بینم
جلوه اوست جهان کز همه سو می بینم
چشم از او جلوه از او ما چه حریفیم ای دل
چهره اوست که با دیده او می بینم
مبینا
متحیرم چه نامم شه ملک لافتی را
بدو چشم خون فشانم هله ای نسیم رحمت
که ز کوی او غباری به من آر توتیا را
به امید آن که شاید برسد به خاک پایت
چه پیامها سپردم همه سوز دل صبا را
ادریس
او صبر خواهد از من بختی که من ندارم
من وصل خواهم از وی قصدی که او ندارد
نیلوفر
دیگر گذشته از سر و سامان من مپرس
من بی تو دست از این سرو سامان کشیده ام
LiLy !
الا ای خسرو شیرین که خود بی تیشه فرهادی
قلم شیرین و خط شیرین سخن شیرین
ادریس
به هر فرمان آتش عالمی در خاک و خون غلطید
خدا ویران گذارد کاخ این فرمانروایان را
ادریس
حجم
۲۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
حجم
۲۷۱٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۴
تعداد صفحهها
۲۰۰ صفحه
قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان