بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب دیوان شهریار | صفحه ۲۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب دیوان شهریار

بریده‌هایی از کتاب دیوان شهریار

انتشارات:طاقچه
امتیاز:
۴.۶از ۷۶۹ رأی
۴٫۶
(۷۶۹)
تا جهان باقی و آئین محبت باقی است شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود
باران
آمان اللاه یِئنه شیطان گلیب ایمان آپارا
باران
بو قارانلیق گئجه لر
باران
نقاب آشنا بستند کز بیگانگان رستیم چو بازی ختم شد بیگانه دیدیم آشنایان را
min
یار و همسر نگرفتم که گرو بود سرم تو شدی مادر و من با همه پیری پسرم تو جگر گوشه هم از شیر بریدی و هنوز من بیچاره همان عاشق خونین جگرم خون دل میخورم و چشم نظر بازم جام جرمم این است که صاحبدل و صاحبنظرم منکه با عشق نراندم به جوانی هوسی هوس عشق و جوانیست به پیرانه سرم پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
Iman Totonchi
زان سپس آن روز را هر ساله عید خون گرفتند
ــسیّدحجّتـــ
جز وصف پیش رویت در پشت سر نگویم رو کن به هر که خواهی گل پشت و رو ندارد گر آرزوی وصلش پیرم کند مکن عیب عیب است از جوانی کاین آرزو ندارد
مبینا
آمدی جانم به قربانت ولی حالا چرا بی وفا حالا که من افتاده ام از پا چرا نوشداروئی و بعد از مرگ سهراب آمدی سنگدل این زودتر می خواستی حالا چرا عمر ما را مهلت امروز و فردای تو نیست من که یک امروز مهمان توام فردا چرا نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا وه که با این عمرهای کوته بی اعتبار اینهمه غافل شدن از چون منی شیدا چرا شور فرهادم بپرسش سر به زیر افکنده بود ای لب شیرین جواب تلخ سربالا چرا
hojjat
پدرت گوهر خود تا به زر و سیم فروخت پدر عشق بسوزد که در آمد پدرم
Autumn
من از تو هیچ نخواهم جز آنچه بپسندی که دلپسند تو ای دوست دل بخواه من است
مبینا
تا جهان باقی و آئین محبت باقی است شعر حافظ همه جا ورد زبان خواهد بود
باران
لطف حق یار کسی باد که در دورهٔ ما نشود یار کسی تا نشود بار کسی
باران
که برده بود حریف اول اختیار از من
باران
نازنینا ما به ناز تو جوانی داده ایم دیگر اکنون با جوانان نازکن با ما چرا
گل نرگس
شکوه در مذهب درویش حرامست ولی با چه یاران دغا و دغلی ساخته ام
بیسیمچی
بیگانه کند در غم ما خنده ولی ما با چشم خودی در غم بیگانه بگرییم بگذار به هذیان تو طفلانه بگرییم ما هم به تب طفل طبیبانه بگرییم
بیسیمچی
کس نیست در این گوشه فراموشتر از من
بیسیمچی
در دکان همه باده فروشان تخته است آن که باز است همیشه در میخانه تست
ــسیّدحجّتـــ
تمنای وصالم نیست عشق من مگیر از من به دردت خو گرفتم نیستم در بند درمانت
atefeh
زلف او برده قرار خاطر از من یادگاری من هم از آن زلف دارم یادگاری بیقراری
سینا

حجم

۲۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۲۷۱٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۴

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان