بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مجموعه‌ داستان‌ها و یادنوشته‌ها | طاقچه
کتاب مجموعه‌ داستان‌ها و یادنوشته‌ها اثر سیمین بهبهانی

بریده‌هایی از کتاب مجموعه‌ داستان‌ها و یادنوشته‌ها

انتشارات:انتشارات نگاه
امتیاز:
۱.۰از ۱ رأی
۱٫۰
(۱)
چهرهٔ جوانش در زیر آفتاب چین می‌خورد، و من خطوط رنج را آشکاره از آن می‌خواندم. از توجه به رفتارش غمی در دلم موج می‌زد. می‌خواستم بدوم و کمکش کنم؛ اما او، تمام عمر، از پذیرفتن کمک دیگران بیزار و بی‌نیاز بود ــ و تصور این حالت در ذهنم نقشی جاودانه زیبا از او ساخته است؛ و عظمت روح، عطوفت و یاریگری و صفای ضمیرش، به رغم ضعف ظاهر، همیشه موجب شگفتی‌ی من و نزدیکان او می‌شد.
صبا
گفتم: کتاب را معمولا باید خرید. و بعد، با غرور مخصوص روزگار جوانی، اضافه کردم: آخر کتاب را نباید بیهوده پخش کرد؛ بی‌ارزش می‌شود.
صبا
از گوشهٔ نیمه‌باز پرده آسمان را می‌پاییدم؛ کمی ابری بود. این بند از شعر اخوان را در ذهن مرور می‌کردم: ابرهای همه عالم، شب و روز، در دلم می‌گریند.
صبا

حجم

۴۶۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

حجم

۴۶۰٫۴ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۹

تعداد صفحه‌ها

۵۶۸ صفحه

قیمت:
۲۶۳,۰۰۰
۱۳۱,۵۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد