بریده‌هایی از کتاب هنر نه گفتن

وقتی کسی از شما درخواست کمک می‌کند و می‌دانید باید درخواست‌اش را رد کنید، وقت را تلف نکنید. رک و صریح باشید. انجام این کار ممکن است ناراحت‌کننده باشد. حتی ممکن است درخواست‌کننده را به واکنش سرزنش‌آلود وادارد، اما شما قادر نیستید عکس‌العمل و احساسات نهفتهٔ او را کنترل کنید. صادق بودن با یک «نه» صریح، نشان‌دهندهٔ احترام است. همچنین مانع می‌شود که متقاضی مثل یک ابر تیرهٔ سمج دنبالتان راه بیفتد و مدام پاپی شود.

وقت تلف کردن به چند دلیل ایدهٔ خوبی نیست. اولاً اینکه متقاضی را معطل می‌گذارد. او را دلگرم می‌کند تا به کمک شما امیدوار باشد هرچند احتمال اندکی وجود دارد که شما قادر به ارائهٔ کمک باشید. زمانی که متقاضی متوجه شود شما قادر به کمک رساندن نیستید و زمانش هدر رفته است، ممکن است رنجیده خاطر شود. دوم اینکه، وقت تلف کردن باعث می‌شود بی‌اراده و مردد به نظر بیایید. وقتی نتوانید با یک «نه» مستقیم پاسخ بدهید، ممکن است درخواست‌کننده سمج‌تر شود، چون فکر می‌کند می‌تواند شما را به تسلیم شدن متقاعد کند. سوم اینکه، وقت تلف کردن با به درازا کشاندن وضعیت، بهره‌وری‌تان را کم می‌کند. این کار شما را مجبور می‌کند بیش از آنچه زمان لازم است، صرف رد آن درخواست کنید.

هنگامی که شما در پاسخ به یک متقاضی با تردید و مِن و مِن سخن بگویید، به‌طور ناخواسته فشار مضاعف از سمت او را می‌پذیرید. فردی که خواهان وقت شماست، پرت‌وپلا گویی‌تان را به‌عنوان نشانه‌ای از دودلی برداشت می‌کند. او متوجه می‌شود که می‌توان شما را به سمت اهداف خود وادار کرد، حتی اگر به معنیِ از دست دادن فرصت انجام کارهای خودتان باشد. به همین دلیل، همواره بهتر است که هنگام رد کردن درخواست‌ها صریح باشید. طفره نروید، دوپهلو حرف نزنید، به این امید که این طرز حرف زدن، فرد متقاضی را آرام خواهد کرد (نخواهد کرد.) درعوض، در مورد عدم تمایلتان برای جلب رضایت او، در مقابل درخواست‌اش رک و صریح باشید.

در ابتدا بر روی «بی‌درنگ بله نگفتن» تمرکز کنید. به خودتان چند دقیقه مهلت بدهید تا درخواست‌ها را پیش خود حلاجی کنید و ببینید چگونه روزتان را تحت تأثیر قرار می‌دهند. اجتناب از دادن پاسخ غریزی، در بریدن پای آن عادت کمک خواهد کرد. سپس دلایلی را که موجب بله گفتن می‌شود بررسی کنید. آیا این دلایل پذیرفتنی هستند؟ برای مثال، آیا می‌خواهید رضایت طرف مقابل را جلب کنید؟ آیا به آن فرد نیاز دارید تا با «بله گفتن» به او ارزش خود را اثبات کنید؟ آیا برای شما اهمیت دارد که در محفل دوستان او قرار داشته باشید؟

نه گفتن را با برداشتن گام‌هایی کوچک تمرین کنید. با موقعیت‌هایی شروع کنید که احتمال مقابله در آن وجود ندارد. به‌طور مثال، به فروشندهٔ پوشاک که زیاد به شما اصرار می‌کند، بگویید قصد خریدن لباسی را ندارید.

تسلیم شدن به منظور اجتناب از تعارض، این ایده را تقویت می‌کند که احساسات شما کمتر از احساسات دیگران اهمیت دارد.

اگر شما دائماً به دیگران بگویید بله، و اولویت‌های آن‌ها را پیش از نیازهای خودتان قرار بدهید، وقت و انرژی برای رسیدگی به خود را نخواهید داشت. و شما رفته‌رفته زودرنج، بدبین و چه بسا سیه‌روز می‌شوید.

مادامی که نسبت به فرد درخواست‌کنندهٔ کمک، مؤدب باشم، با گفتن نه، مسئول و مسبب هیچ دلخوری‌ای نیستم.

قاطعیت یعنی دیدگاهتان را بی‌پرده بگویید و احساس نکنید گویی به رضایت یا تأیید دیگران نیاز دارید.

: بدانید به خودتان بدهکارید که برای مسئولیت‌ها و علایق خود وقت بگذارید.