کسی که از شب زجر ندیده باشد، نمیداند صبح چقدر ممکن است برای دل و چشمش شیرین و عزیز باشد.
"Shfar"
و تعداد دوستان کمتر از تعداد عشاق است؛ درهرصورت دوستان پاکبازترند.
"Shfar"
مردمی که در زندگی نه ترسی دارند و نه واهمهای چقدر خوشبختاند؛ کسانی که خواب برایشان نعمتی است که شبها میآید و فقط رؤیاهای شیرین به ارمغان میآورد.
شلاله
مرده پنداشتیمش وقتی که خفته بود
و خفته انگاشتیمش وقتی که مرد
merry
به قول آمریکاییها «مو لای درز نقشهاش نمیرفت»
ترنج
«دوست من، به کوههای کارپات خوش آمدید. مشتاقانه چشمانتظارتانم. امشب خوب بخوابید. دلیجان فردا ساعت سه بهسوی بوکوفینا حرکت خواهد کرد؛ جایی در آن برای شما نگه داشتهایم. کالسکهٔ من در گردنهٔ بورگو منتظرتان خواهد بود و شما را نزد من خواهد آورد. امیدوارم سفرتان از لندن سفری خوش بوده باشد و از اقامت در سرزمین دلانگیز من لذت ببرید.
دوست شما،
دراکولا.»
"Shfar"
این را همیشه به یاد داشته باش که خندهای که در میزند و میگوید: ‘اجازه هست وارد شوم؟’ خندهٔ حقیقی نیست. نه! خندهٔ واقعی پادشاه است و هروقت و هرطور که بخواهد میآید. از کسی اجازه نمیگیرد؛ زمان مناسب را انتخاب نمیکند. میگوید ‘من اینجایم.’
mobiina
مرده پنداشتیمش وقتی که خفته بود
و خفته انگاشتیمش وقتی که مرد.
شهرآشوب
«خردمند را کلمهای کافی است.»
☀️J.S.Kinglee🍂
در روشنایی آن، گرگها را دیدم که اطرافمان حلقه زده بودند، با دندانهای سفید و زبانهای سرخ آویزان، با دست و پاهای دراز عضلانی و موهای ژولیده. با وجود سکوت شومی که آنها را در بر گرفته بود، صد بار ترسناکتر از زمانی بودند که زوزه میکشیدند. دستخوش نوعی فلج ناشی از ترس شدم. انسان فقط زمانی به معنی واقعیِ این مناظر دهشتناک پی میبرد که با آنها روبهرو شود.
"Shfar"