بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب غروب فاطمی | صفحه ۱۱ | طاقچه
کتاب غروب فاطمی اثر محمدرضا انصاری

بریده‌هایی از کتاب غروب فاطمی

امتیاز:
۴.۷از ۱۰ رأی
۴٫۷
(۱۰)
کودتای غصب غدیر، فرماندهی می‌خواست که پا بر تمام قوانین انسانی بگذارد؛ گذشته از دستورات الهی! کسی که به هیچ قانونی پایبند نباشد و فقط در فکر اهداف خود باشد!!
f_altaha
ای مردم، بدانید من فاطمه‌ام، و پدرم محمد که فرستاده پروردگارتان و خاتم پیامبرانتان است... آیا می‌خواهید از قرآن روی گردانید، یابه غیر آنچه در آن است حکم کنید؟... ما در مقابل اذیت‌های شما صبر می‌کنیم مانند صبر کسی که با چاقوی بزرگ و پهن اعضایش را قطعه قطعه می‌کنند و تیزی نیزه را در بدنش فرو می‌برند
f_altaha
. صدای سوزناک فاطمه علیهاالسلام می‌آمد! ندایی که سخن از مظلومیت ولایت و حق غدیر داشت اینگونه آغاز شد: کلام خود را آغاز می‌کنم با حمد و سپاس خداوندی که به ستایش و فضل و عزت و رفعت از همه کس سزاوارتر است... سپس در اشاره‌ای به غدیر و عهد الهی یادآور شد: در بین شما شخصی است که استحقاق زعامت دارد، و او کسی است که قبلاً در مورد اطاعت او متعهد شده‌اید... خداوند اطاعت ما اهل بیت را موجب نظام ملت، و امامت ما را امان از تفرقه و جدایی قرار داد...
f_altaha
سپس صدیقه کبری علیهاالسلام به سوی خانه حرکت کرد در حالی که مولا با نگرانی منتظر آن حضرت بود. با رسیدن حضرت زهرا علیهاالسلام به خانه، امیرالمؤمنین علیه‌السلام به استقبال او رفت و با دیدن حالش فرمود: ای دختر پیامبر، چرا اینگونه غضبناک هستی؟ و حضرت جسارت عمر را بازگو کرد. امیرالمؤمنین علیه‌السلام با شنیدن این ماجرا در اوج غضب بار دیگر سفارش پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله برای صبوری را به یاد آورد و برای تسلای بانویش فرمود: «ای دختر پیامبر، آرام باش که آنچه نسبت به من و پدرت مرتکب شده‌اند از این بالاتر است».
f_altaha
عمر می‌خواست سند اعتراف سقیفه درباره فدک را از حضرت زهرا علیهاالسلام بگیرد، به هر قیمتی!! او با جسارتی عظیم دست به این اقدام زد که پرده‌ای سیاه بر تاریخ مسلمانان کشید. او قدمی جلو آمد و چنان سیلی به صورت حضرت زد که گوشواره‌اش شکست. سپس با لگد به گونه‌ای زد که بانوی پهلو شکسته در اثر این جسارت در میان کوچه بر زمین افتاد! آنگاه نوشته را از دست فاطمه علیهاالسلام گرفت و آب دهان بر آن انداخت و نوشته‌هایش را پاک کرد. سپس ورقه را پاره کرد
f_altaha
همان روز که پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله به دستور مستقیم خداوند، فدک را به دخترش زهرا علیهاالسلام بخشید، سندی به یادگار برایش نوشت تا هیچ کس نتواند سخنی بگوید. پس چرا...؟ فقط ده روز از شهادت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله گذشته بود که مأموران ابوبکر به دستور مستقیم او فدک را به اشغال خود درآوردند. آنان با اخراج نماینده حضرت زهرا علیهاالسلام، اهدایی پروردگار را غصب کردند و درآمد آنجا را به مخارج حکومت غاصبانه خود اختصاص دادند! با غصب فدک، دستور قرآنی خدا و رسول صلی‌الله‌علیه‌و‌آله در مقابل چشم تمام مردم دنیا زیر پا گذاشته شد.
f_altaha
گرد فراموشی بر مدینه پاشیده شده بود، جز عده‌ای انگشت شمار! چرا باید صاحب غدیر حق خویش را یادآور شود؟ مگر نبودند و نشنیدند سخنان وحی را که علی علیه‌السلام را امیر مردم اعلام فرمود؟ آنقدر کتمان کردند و نگفتند تا در دهمین روز از رحلت پیامبر صلی‌الله‌علیه‌و‌آله سقیفه مرحله دوم از تصمیمش را به اجرا درآورد. ابوبکر به خود جرئت داد امیرالمؤمنین علیه‌السلام را به بیعت فراخوانَد، آن هم سه بار! حضرت هر سه بار شخصا بر درِ خانه آمد و مقام خلافت را مختصّ خود اعلام فرمود و غاصبان خلافت با این برخورد قاطع، آن روز را سکوت کردند و اقدامی انجام ندادند. ولی
f_altaha

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

حجم

۴۱٫۱ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۲

تعداد صفحه‌ها

۱۰۰ صفحه

قیمت:
۱۵,۰۰۰
تومان
صفحه قبل۱
...
۱۰
۱۱
صفحه بعد