بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب یک شب فاصله | صفحه ۱۲ | طاقچه
کتاب یک شب فاصله اثر جنیفر ای.نیلسن

بریده‌هایی از کتاب یک شب فاصله

۴٫۷
(۲۴۱)
من نمی‌خواستم مثل آن‌ها باشم. در عین حال کم‌کم داشت یادم می‌رفت که چطور متفاوت عمل کنم و خودم باشم. این باعث می‌شد احساس کنم دارم به آتش بقیه می‌سوزم و من از این حس متنفر بودم.
فام
اگر نتوانم اندیشه‌ام را به زبان آورم، پس ‘من بودن’ من هم جُرم است.
☆●•♡الناحسین پور♡•●☆
نه استبداد این دیوار، این مکان نفرت‌انگیز را فراموش کنید، نه عشق به آزادی را که آن را ویران کرد.
hesam moradi
شجاعت به معنی نداشتن ترس نیست، بلکه به معنای چیره شدن بر آن است.
کاربر ۸۵۸۷۰۸۶
با هر آجری که روی دیگری چیده می‌شد، بخشی از امیدم از دست می‌رفت؛ و این آن‌قدر ادامه داشت که دیگر هیچ امیدی برایم باقی نماند.
کاربر ۸۵۸۷۰۸۶
نگاهی به دور و برم انداختم و گفتم: «کجا رو نگاه کنم؟ این‌جا که چیز دیگه‌ای نیست. با این همه رنگ خاکستری که دورمون رو گرفته، داره کم‌کم یادمون می‌ره که داریم توی یه دنیای رنگی زندگی می‌کنیم!»
محمد
ناله‌ام درآمد. ما می‌رفتیم مدرسه، خواندن و نوشتن و حساب یاد می‌گرفتیم؛ بعد هم به عنوان اعضای گروه پیشگامان توی مدرسه می‌ماندیم تا یاد بگیریم که چرا آزادی را مهم‌تر از آن چیزی که هست جلوه می‌دهند، چرا مستقل فکر کردن کار بدی است و چرا ما باید همیشه از تأثیرات شیطانی غرب، مثل لباس‌های گران‌قیمت و موسیقی بیتِلز دوری کنیم.
محمد
هیچ‌کس نمی‌پرسید که این بار نوبت کیست که برود، اما همه به این موضوع فکر می‌کردند.
محمد
چرا اعتراض نمی‌کردیم؟ مدام دور و برم را نگاه می‌کردم و منتظر کسی بودم که به طرف نیروهای پلیس حمله‌ور شود و فریاد آزادی سر بدهد. آن وقت بقیهٔ ما هم پشتش درمی‌آمدیم و می‌جنگیدیم و این کار را آن‌قدر ادامه می‌دادیم تا زورمان از مأمورها بیشتر شود و به آن‌ها نشان بدهیم که نمی‌خواهیم عین جنایتکارها توی چنین جایی حبسمان کنند.
محمد
این‌که از مامان بخواهیم آن‌جا را ترک کند، به سختی آن بود که از او بخواهند از آلمانی بودن خودش استعفا بدهد.
محمد
مامان یک‌بار گفت که شگفت‌انگیزترین چیز دربارهٔ جوانی این است که آدم می‌تواند به هر شرایطی عادت کند؛ این‌که زندگی هر چه به سر آدم بیاورد، هر قدر هم که عجیب باشد، به زودی برای آدم عادی می‌شود، تا حدی که دیگر دیوانگی هم به نظر طبیعی می‌رسد؛ طوری که انگار درستش این بوده که همه‌چیز برعکس آنی باشد که هست.
پوریا
مامان یک‌بار گفت که شگفت‌انگیزترین چیز دربارهٔ جوانی این است که آدم می‌تواند به هر شرایطی عادت کند؛ این‌که زندگی هر چه به سر آدم بیاورد، هر قدر هم که عجیب باشد، به زودی برای آدم عادی می‌شود، تا حدی که دیگر دیوانگی هم به نظر طبیعی می‌رسد؛ طوری که انگار درستش این بوده که همه‌چیز برعکس آنی باشد که هست.
پوریا
جایی که کتاب‌ها را می‌سوزانند، در نهایت آدم‌ها را هم خواهند سوزاند.
فری‌‌با
شگفت‌انگیزترین چیز دربارهٔ جوانی این است که آدم می‌تواند به هر شرایطی عادت کند؛ این‌که زندگی هر چه به سر آدم بیاورد، هر قدر هم که عجیب باشد، به زودی برای آدم عادی می‌شود، تا حدی که دیگر دیوانگی هم به نظر طبیعی می‌رسد؛ طوری که انگار درستش این بوده که همه‌چیز برعکس آنی باشد که هست.
arezoo
وقتی در بند هستی جایت امن‌تر است، تا وقتی که آزادی.
arezoo
«اون از تو می‌خواد این‌جا بمونی؟ تو شهری که حرف زدن، جُنب خوردن و حتی فکر کردن خطرناکه؟»
Moriko
«من باید برگردم، چون هیچ‌کس دیگه جز من لالایی آخر شب رو بلد نیست.»
Moriko
وقتی در بند هستی جایت امن‌تر است، تا وقتی که آزادی.
Moriko
در خوش‌اقبالی شادی، و در طوفان تردید مکن.
mahzooni
هیچ‌وقت نگو که دیگر زیبایی در جهان وجود ندارد. همیشه چیزی پیدا می‌شود که تو را شگفت زده کند... ــــــ آلبرت شوایتزر، عالم الهیات، پزشک و نیکوکار آلمانی
starlight

حجم

۹۶۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

حجم

۹۶۷٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۲۸۸ صفحه

قیمت:
۹۸,۰۰۰
تومان