بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد هفتم | صفحه ۱۵ | طاقچه
تصویر جلد کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد هفتم

بریده‌هایی از کتاب مدرسه‌ی جاسوسی؛ جلد هفتم

۴٫۹
(۹۷)
هنوز بینایی‌اش کامل برنگشته بود. بعد از اینکه سه بار به این و آن تنه زد، دوباره آستینم را گرفت که یعنی من باید راه را نشانش بدهم. زویی متوجهمان شد و چون دلیل واقعی این کار را نمی‌دانست باز فوری بهش برخورد. ولی فعلاً نمی‌توانستم برایش توضیح بدهم چرا چنین اتفاقی افتاده و اریکا را هم نمی‌توانستم از خودم جدا کنم. زویی نگاه سردی بهم انداخت و بعد آستین مایک را گرفت تا از وسط مجسمه‌های ادگار دِگا رد شوند. مایک انگار یک‌خرده تعجب کرده بود، ولی او هم خودش را عقب نکشید.
اریکا هیل :)
ولی لهجه‌اش آن‌قدر غلیظ بود که انگار گفت: «باسه باشیم‌باری پول لاری؟»
پسری که الان هستم!!
می‌شد گفت برج درواقع ترکیبی از دو سازهٔ مختلف بود: نیمهٔ پایینی‌اش پایه‌هایی بودند که به شکل زاویه‌دار قرار داشتند و نیمهٔ بالایی یک میلهٔ عمودی بود. نیمهٔ پایینی دو سکوی گردشگری داشت، یکی در بالا و یکی وسط پایه‌ها؛ با هم یک A بزرگ را تشکیل می‌دادند که میله روی آن قرار می‌گرفت.
dina
آدم‌هایی هم که نمی‌شه خریدشون مجبورن بمیرن
𝐑𝐎𝐒𝐄
همه‌جا آدم‌هایی هستن که می‌شه خریدشون
𝐑𝐎𝐒𝐄
فقط چهار ماه از آخرین باری که از هلیکوپتر آویزان شده بودم، می‌گذشت. ولی معلوم شد از آن چیزهایی نیست که هرچه بیشتر تکرارش کنی، بهش عادت می‌کنی.
𝐑𝐎𝐒𝐄
گفت: «کاترین! ببخشید. داشتم با اون‌یکی خط با مادرم حرف می‌زدم...» کاترین گفت: «اشکالی نداره. گوش کن...» الکساندر ادامه داد: «خودت که می‌دونی بعضی وقت‌ها هی حرف می‌زنه، هی حرف می‌زنه.» «آره. خوب می‌دونم، تو خانوادهٔ شما ارثیه...» «سعی کردم زودتر قطع کنم، ولی همیشه یه چیزی یادش می‌آد که باید حتماً بگه...» کاترین فریاد زد: «الکساندر! خفه شو و گوش کن! وضعیت بحرانیه!»
𝐑𝐎𝐒𝐄
مرگ آنی‌مان را یک‌کم عقب انداخته بود. بهترین شانسمان این بود که فاش کردن چیزهایی را که می‌دانستیم طول بدهیم و این‌قدر وقت تلف کنیم تا راهی برای رودست زدن به خانم ای و افرادش پیدا کنیم. خانم ای گفت: «فکر کنم الان داری فکر می‌کنی این‌جوری فرصت پیدا می‌کنی که وقت تلف کنی و یه راهی واسه رودست زدن به من و افرادم پیدا کنی.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
از این حرفش جا خوردم و بعد سعی کردم وانمود کنم که اصلاً جا نخورده‌ام و این احتمالاً جا خوردن اولیه‌ام را لو داد
𝐑𝐎𝐒𝐄
«خب، به‌خاطر خوب بودن که بهم پاداش ندادن! عین خر کار می‌کردم، ولی انگار واسه هیچ‌کس مهم نبود! این شد که به خودم گفتم شاید اگه بد باشم، بیشتر بهم احترام بذارن. تازه، درآمدش هم خیلی بهتره.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
بعضی از مردم اینجا کلاً عقلشون رو از دست داده‌ان
𝐑𝐎𝐒𝐄
مثل اینکه اریکا و کاترین ماجراهای صبح را کلاً فراموش کرده بودند و طوری دربارهٔ مواد منفجره حرف می‌زدند که بیشترِ مادر و دخترها دربارهٔ ظرف شستن حرف می‌زنند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
: «آدم‌ها عوض می‌شن.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
«بعضی وقت‌ها همه‌مون باید به‌خاطر هدف مهم‌تر یه چیزهایی رو فدا کنیم.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
«من وقتی قبول کردم جاسوس شم، اصلاً انتظار همچین چیزی رو نداشتم. جاسوس‌ها همیشه می‌رن مهمونی‌های خفن و از جاهای جالب بازدید می‌کنن و تعقیب و گریز ماشینی دارن، خلاصه از این‌جور چیزهای باحال. کسی نگفت قراره سر تا پام به گند کشیده بشه!»
𝐑𝐎𝐒𝐄
غریزه‌ام می‌گفت عین دیوانه‌ها بدوم سمت خروجی
𝐑𝐎𝐒𝐄
گردشگرها ما را تماشا کردند که یکی بعد از دیگری پایین آمدیم، ولی قیل‌وقال راه نینداختند و نگهبان‌ها را صدا نزدند. راستش انگار به‌خاطر این کار بهمان حسودی‌شان هم شده بود. دیدم چندتا آمریکایی هول‌هولکی کتاب‌های راهنمایشان را زیرورو کردند تا تورهای پشت‌بام موزه را پیدا کنند.
𝐑𝐎𝐒𝐄
بِن، مختصات سیدنی، استرالیا چیه؟» نتوانستم جلوی خودم را بگیرم. «سی‌وسه درجهٔ جنوبی، صدوپنجاه درجهٔ غربی.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
«من بیست‌وشش سالمه و این‌قدر پول دارم که نمی‌دونم باهاش چی‌کار کنم. یه زیردریایی شخصی و یه تیم بیسبال لیگ دسته دو دارم و چهل درصد ماداگاسکار هم مال منه.»
𝐑𝐎𝐒𝐄
«پرت چیزی که واسه مأموریت خیلی مهم بود.» کاترین وانمود کرد برایش جالب است. «چی؟» الکساندر مِن‌مِن کرد: «اوم... خب... حس کردم دشمن داره می‌آد.» کاترین پرسید: «پس چرا خبرمون نکردی تا وقت بیشتری واسه نجات جونمون داشته باشیم؟» الکساندر اعتراف کرد: «باشه بابا، دشمن نبود. مرغابی بود.» کاترین از کوره دررفت. «ما واسه کسب این اطلاعات جونمون رو به خطر انداختیم، بعد درست همون یه لحظه‌ای که تونستیم ببینیمش، یه مرغابی حواست رو پرت کرد؟» الکساندر گفت: «در دفاع از خودم باید بگم مرغابی‌ش هارلکوئین وِلزی کاکل‌سبز بود. خیلی نادره.»
𝐑𝐎𝐒𝐄

حجم

۲۳۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

حجم

۲۳۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۲۶۴ صفحه

قیمت:
۹۳,۰۰۰
۴۶,۵۰۰
۵۰%
تومان