بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب از کدام سو | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب از کدام سو اثر نرجس شکوریان فرد

بریده‌هایی از کتاب از کدام سو

انتشارات:عهد مانا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۱۰۲ رأی
۴٫۶
(۱۰۲)
آدمی‌زاد تا این همه عقلش رو آکبند نگه می‌داره نیاز به شیطون نداره. هوای پیچیده در سرش و خودِ مغرور و پر بادش براش بسه.
سین.ح
دخترایی که دوستش بودند. ماهایی که دوستش بودیم نتونستیم هیچ غلطی بکنیم. فقط سر قبرش زار زدیم... پول و پلهٔ ننه‌باباش هم این دوسه روزه شد غذا تو حلق آدمای مفت‌خور. دسته‌گل‌های چند صد تومانی رو قبرش که باد همه رو برد. بقیه کاراشم که همش با هم به لعنت خدا نمی‌ارزه. شراب... سیگار و زیر شکم و شکم سروتهش بود. اینا به دردش می‌خورده؟ به کارش می‌آد؟ خداتون چه جوری حساب می‌کنه؟ دوباره صدایش می‌لرزد. چقدر بد حساب و کتاب کرد. آدم زنده هم ترس می‌گیردش. چه برسد به مرده‌ای که صاحب این کارهاست.
ژنرالیسم
فقط بدون که خدا خودش گفته: هیچ اجباری تو روش زندگیت نیست. خدا فقط راه و بی‌راهه رو برات مشخص کرده. خواستی مسیر آسمون رو برو، نخواستی هم، مسیر سرسرهٔ دنیا رو برو. فقط بدون که انتخاب با خودت بوده. اختیار داشتی و آزاد هم هستی. اگه همهٔ دنیا اشتباه کردند، مجوز برای اشتباه کردن تو نیست. خالقت تو رو فهیم می‌خواد، نه یک بازیگر پر نقش تقلبی.
حُسنیه'
آدم‌ها هیچ مشکلی با خدا ندارند. مشکل‌شان با خودشان است. بفهمند که هستند، چرا هستند، قرار است چه کنند، کجا بروند و در این دنیای رو به مرگ دارند چه غلطی می‌کنند که لذتشان را خراب کرده!
من:)
آدم‌ها هیچ مشکلی با خدا ندارند. مشکل‌شان با خودشان است. بفهمند که هستند، چرا هستند، قرار است چه کنند، کجا بروند و در این دنیای رو به مرگ دارند چه غلطی می‌کنند که لذتشان را خراب کرده! درست می‌شود البته. جواد باید برگردد به خودش. خودش را بین خوشی‌های کوچک گم کرده. باید بریزد دور آنها را و خودش را پیدا کند.
کتابخوار
- می‌خوام بگم کشاورز به طمع کاه که گندم نمی‌کاره! به امید گندم زراعت می‌کنه. ولی خب آخرش کنار گندم، کاه هم نصیبش می‌شه. می‌خوام بگم اونی از زندگی لذت می‌بره که توی دعوای بین خوشی فوری و لذت دایمی، بخواد دومی پیروز بشه. حداقل به خاطر این‌که زندگی خودش بهتر باشه بره سراغ دومی.
کتابخوار
قبل از هر چیزی توی زندگی، این خود تویی که باید به فکر خودت باشی
!...𝙼𝚎𝚑𝚛𝚊𝚗
باید سفید و خاکستری را شکست و یک‌دست زندگی کرد. مثل سفیدی برف که لذتش همه‌گیر و آبش حیات‌بخش است.
ahmadi
آدم‌ها هیچ مشکلی با خدا ندارند. مشکل‌شان با خودشان است. بفهمند که هستند، چرا هستند، قرار است چه کنند، کجا بروند و در این دنیای رو به مرگ دارند چه غلطی می‌کنند که لذتشان را خراب کرده!
شاهد
این حال کسی که دوستش را زیر خاک کرده، نیست. جواد خودش را گم کرده است و فکر می‌کند زیر خاک است. حالش از دربه‌دری‌اش است. و الا که روزی هزار نفر از خاک‌سپاری می‌آیند... می‌خندند و می‌روند... دعوا می‌کنند و می‌روند... می‌خورند و می‌روند و مرده‌ای می‌ماند که هیچ‌کس حالش را نمی‌داند.
s_mousavi

حجم

۱۲۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

حجم

۱۲۳٫۵ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۶

تعداد صفحه‌ها

۱۹۲ صفحه

قیمت:
۴۳,۲۰۰
۲۱,۶۰۰
۵۰%
تومان