بهت قول میدهم، قول میدهم همهچیز درست میشود.
-Dny.͜.
ولی چه میشود کرد، هرکه عاشق است، باید در تقدیر معشوقش هم سهیم باشد.
محمد
ترس بزرگترین نقص و گناه آدمیزاد است.
محمد
با قلبی آرام خود را به دستان مرگ میسپارد و میداند که تنها در نبود است که آرامش است.
محمد
بله، موج اندوه تنوره کشید، مدتی کوتاه در هوا ماند و بعد هم اندکاندک عقب نشست. یکی از حاضران برگشت سر میزش و اول یواشکی و بعدش علنی کمی ودکا بالا انداخت و چند لقمهای هم خورد. آخر چهطور میشود از رولت مرغ گذشت؟! یعنی بگذاریم همینجوری هدر برود؟ خوب، آنوقت چه کمکی به بیرلیئوزمان کردهایم مثلاً؟ ما گرسنه بمانیم کمکی میشود به ایشان؟ اما آخر ما که هنوز زندهایم!
Afshin
ترس بزرگترین نقص و گناه آدمیزاد است.
adish
حاکم لبخند زد و با تعجب گفت:
ـ خدا بهدور! جایی ناامنتر از اینجا برای من روی زمین وجود ندارد. دربارۀ آبوهواش هم که دیگر بهتر است چیزی نگوییم! هروقت قرار است بیایم اینجا ناخوش میشوم. تازه، این نصف گرفتاریهاست... این عیدهای مدام اینجا و سحر و جادو و شعبده و گلّهگلّه زائرهایی که میآیند و میروند را درز میگیریم... یک مشت متعصب و متحجرند فقط! مثلاً همین منجی و مسیحی که مردم منتظرند امسال ظهور کند، چهقدر داستان درست کرد! هرلحظه قرار است یک خونی ریخته بشود. تمام مدت هم هی قشون بکش و بیاور و ببر و هی شکایت و شکایتکشیهایی را بخوان که نصفشان راجع به خود من است! قبول کنید که مسخرهست. آخ اگر خدمتگزار امپراتور نبودم آنوقت!...
Astiyaxh
دوزخ تیرهای سرش شعله میکشید و چون میترسید سرش را تکان دهد، بهنظر میآمد سنگ شده است.
monireoudi