بریدههایی از کتاب مدرسهی جاسوسی؛ جلد دوم
۴٫۹
(۹۱)
اگر ماجرا یک فیلم خانوادگی احساسی بود، بهخطر افتادن جان پدر باعث میشد اریکا و الکساندر با هم صمیمی شوند؛ اریکا ناگهان متوجه میشد اگر پدرش میمرد، چقدر غصه میخورد و الکساندر درس ارزشمندی دربارهٔ صداقت از دخترش یاد میگرفت. در عوض، اریکا از این اتفاق استفاده کرده بود تا به پدرش بفهماند او را آدم حساب نمیکند... و ظاهراً از نتیجهاش خوشحال بود.
احمد اسدی
بنا بر کاری که میکنید، ممکن است درکتان از زمان تغییر کند.
وقتی دارید خوش میگذرانید، چند ساعت شبیه چند ثانیهٔ کوتاه به نظر میرسد و وقتی از پل به رودخانهٔ خروشان میپرید (در حالی که مأموران دشمن به سمتتان شلیک میکنند)، هر ثانیه تا ابد کش میآید.
شراره نورمحمدی
کلهگندههای آژانسهای جاسوسی ملی وقتی فهمیدند خطر مرگ از بیخ گوششان گذشته، حسابی ناراحت شده بودند... و میخواستند بفهمند باید تقصیر این شکست امنیتی را به گردن چه کسی بیندازند. ساعتها از من و اریکا بازجویی کرده بودند. بازجوهایمان وقتی فهمیدند با اسپایدر تماس داشتیم، حسابی جا خوردند و بعد با تهدید اخراج از آکادمی، از ما تعهد گرفتند که این راز را پیش خود نگه داریم. هرگز نباید دربارهٔ اسپایدر حرف میزدیم؛ حتی جلوی یکدیگر. این یعنی در آن لحظه داشتیم دهها فرمان امنیتی را زیر پا میگذاشتیم؛ ولی هر چه باشد فکر کنم هیچیک از بازجوهایمان انتظار نداشتند اسپایدر برایم یادداشت بگذارد.
ILOVEBOK
رهبران همهٔ این کشورها به مردم خودشون خیانت کردهن.»
گفتم: «به این معنی نیست که حقشونه بمیرن.
هانیه
چیپ پرسید: «خب، کدوم احمقی اون کتابچه رو نوشته؟»
موشخرما گفت: «من نوشتمش.»
قیافهٔ چیپ در هم رفت. به سمت موشخرما برگشت. سعی کرد توضیح دهد: «منظورم این نبود که شما احمقی. فقط کتابچه...»
موشخرما با بیخیالی شانه بالا انداخت. گفت: «اشکالی نداره. اختلاف عقیده مجازه. میتونی فکر کنی کتابچهٔ راهنمام اشتباهه. نیست؛ ولی میتونی اینطوری فکر کنی. نکتهٔ اصلی اینه که من از دستت عصبانی نمیشم. این فایدهای به حالمون نداره.
صدرا
«حتی ساعت خراب هم دو بار در روز زمان درست رو نشون میده.»
کاربر ۵۴۰۷۷۰۰
متوجه شدم از الکساندر هِیل چیزی آموختهام: اگر یک مأمور زن زیبا فکر میکند کار فوقالعادهای انجام دادهای، سعی نکن نظرش را عوض کنی.
مصطفی
«حتی ساعت خراب هم دو بار در روز زمان درست رو نشون میده.»
mha
ولی ترور؟ بزدلانهترین راه ممکنه. خیلی راحته که ماشه رو بچکونی یا دکمهٔ پرتاب رو فشار بدی. هر احمقی از پسش برمیاد.»
رمان
«نیروهای مؤتلفه که مینیون ندارن! سوار اسب میشن! ماشین یه تماشاچی بیگناه رو منفجر کردین!»
بدون اینکه چشم از دوربینم بردارم گفتم: «نه. تو این کار رو کردی.»
خطریش بیریخته پرسید: «من؟ این چه ربطی به من داره؟»
گفتم: «من نمیخواستم از این توپ استفاده کنم. تو بهم دستور دادی. کدوم دیوونهای اجازه میده بچهها از توپ استفاده کنن؟»
𝐑𝐎𝐒𝐄
حجم
۲۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
حجم
۲۲۲٫۵ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۶
تعداد صفحهها
۲۷۲ صفحه
قیمت:
۶۶,۰۰۰
۳۳,۰۰۰۵۰%
تومان