بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رنج مقدس ۱ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رنج مقدس ۱

بریده‌هایی از کتاب رنج مقدس ۱

انتشارات:عهد مانا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۱۲۷ رأی
۴٫۵
(۱۲۷)
گاهی آرزوی چیزی را داری، وقتی به دستش می‌آوری، پیش خودت فکر می‌کنی همین بود آنچه منتظرش بودی و همیشه لحظات تنهایی‌ات را به آن می‌اندیشیدی! یعنی بالاتر از این نیست؟ یک بالاتری که باز بتوانی حسرتش را بخوری و برای رسیدن به آن دعایی، حرکتی، برنامه‌ریزی‌ای...
رادیو سکوت :)
باید امشب اسم تک‌تک افراد اطرافم را بنویسم و ببینم که کدامشان کمکم کرده تا من کس دیگری بشوم؛ متفاوتِ متغیرِ پیش‌رو. دنبال بی‌نهایت رفتن با کدامشان ممکن است؟ همه که اهل ماندن و گندیدن هستند. باید کسی را پیدا کنم که مثل همه نباشد.
کامکار
می‌خواهی بدانی خدا هست یا نه، از این بفهم که تو تدبیر می‌کنی حسابی و مفصل، او با تقدیرش تدبیرهایت را به هم می‌زند.
کامکار
اصلاً اصل لذت همین است. به آنی که شأن تو نیست، دل نبازی؛ هر چند که بهترین جلوه را مقابلت کند. الحق که حضر ت امیر (ع) چه فرموده است: بها و ارزش شما بهشت است، به کمتر از بهشت خودتان را نفروشید. در تب که می‌سوزم، موحد می‌شوم.
کامکار
متوسل شده بودم که از زندگی زمینی بلندم کند، اوجم بدهد تا آسمان. حالا هم دوست ندارم که غم‌ها زمین‌گیرم کند. کجای شادی‌ام غفلت بوده که تلنگر لازم شده‌ام؟
کامکار
به بدی مبتلا نشدن راحت‌تر از رها کردن بدی و گناه بود
رادیو سکوت :)
حالا آمده‌ام این‌جا مقابل ضریح تا از این همه پراکندگی نجات پیدا کنم.
• Khavari •
اصلاً اصل لذت همین است. به آنی که شأن تو نیست، دل نبازی؛ هر چند که بهترین جلوه را مقابلت کند. الحق که حضر ت امیر (ع) چه فرموده است: بها و ارزش شما بهشت است، به کمتر از بهشت خودتان را نفروشید.
sadat:)
دستم را می‌گیرد و می‌بردم سمت زمین بازی. چادر و مقنعه‌ام را درمی‌آورم. موهای آشفته‌ام را با دستش صاف می‌کند. پشت تور، سرویس را که می‌زند، تازه دوزاری‌ام می‌افتد که با مصطفی وارد بازی دنیا شده‌ایم...
کامکار
گریه‌ام را قورت می‌دهم. چه‌کار سختی! باید زودتر از این یاد می‌گرفتم اشکم از چشمم روی صورتم نریزد. باید اشکم از قلبم بچکد. هر چند رنگ خون باشد و در رگ‌هایم جریان پیدا کند
ریـوان|'
پدر گفته بود: دنیا همش همینه. اگه همین چند سال زندگی، پر از ارزش افزوده و مقاومت در مقابل هوس‌های سطحی نباشه، پشیمان می‌شی.
mim_yas
دنبال یک بی‌نهایت هستم؛ کسی که بشود همیشه در جست‌وجویش بود و همیشه هم داشتش.
Kosar
به بدی مبتلا نشدن راحت‌تر از رها کردن بدی و گناه بود
گمنام
هر وقت می‌خواستم مردی را ستایش کنم بی‌اختیار پدر در ذهنم شکل می‌گرفت
اطلس
دلبستگی‌ها و وابستگی‌ها بگذارند یا نگذارند، باید گذاشت و گذشت.
اطلس
اصلاً فرق زنده و مرده چیست؟ چرا هیچ‌وقت فکر نکرده بودم که زنده بودن تعریف دارد؟ نشانهٔ زنده بودن اگر همین خوردن و خوابیدن باشد مسخره‌ترین تابلو است!
-حی !
«سختی دنیا مثل این دردا می‌مونه. اگه به موقع چرب کنی و دستمال ببندی زود برطرف می‌شه. نباید بذاری کهنه بشه که درد سوارت بشه.»
-حی !
همون‌جور که تو آزادی سر کارت هر طور که می‌خوای بپوشی و با هر کی می‌خوای راحت باشی، اون هم حق داره. فقط مطمئن باش این وسط تو ضرر می‌کنی. گلی از همهٔ حرف فقط قسمت منفی‌اش را گرفت. ناراحت شد: - من به خاطر دل خودم تیپ می‌زنم نه برای کشتن مردا که الهی همه‌شون یه جا بمیرن! - دخترای همکار خسرو هم به خاطر خودشون تیپ می‌زنن. اونام یه جا بمیرند دیگه؟
گمنام
من کاری به آن‌هایی که برای نان می‌جنگند ندارم. اما هیچ‌وقت نمی‌توانم در وصف کسی که نانش را می‌گذارد وسط تا با جانش از عقیده و آرمان و ایمانش دفاع کند بنویسم
گمنام
تو یه نکته رو ندید می‌گیری! این‌که مشکل هرکسی بزرگ‌تر از ظرفیت روحی‌ش نیست. هرچند هم که براش مثل کوه دماوند باشه
گمنام

حجم

۲۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

حجم

۲۷۲٫۹ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۵

تعداد صفحه‌ها

۳۵۲ صفحه

قیمت:
۷۹,۲۰۰
۳۹,۶۰۰
۵۰%
تومان
صفحه قبل
۱
۲
...
۱۴صفحه بعد