بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سو من سه | صفحه ۳ | طاقچه
کتاب سو من سه اثر نرجس شکوریان فرد

بریده‌هایی از کتاب سو من سه

انتشارات:عهد مانا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۵از ۶۸ رأی
۴٫۵
(۶۸)
از بچگی هرچه معلم دیده‌بودیم دو حالت بیشتر نداشت. یا کلا فکر ما را نمی‌کرد، یا که اصلا فکری نداشتند. خون ما را می‌کردند توی شیشه که درس، قلم‌چی، آزمون، تست... نداشت‌ها هم که بی‌خیال موجودی به نام انسان بودند. بود و نبودمان را در درس و مدرک می‌دیدند. برایمان یک کاخ می‌ساختند که از سیفون‌ش تا سالن پذیرایی‌اش بر یک معادله بنا می‌شد؛ درس و مدرک.
منکسر
خر وضع است کسی که زیر بار پرستش نمی‌رود، اما زیر بار شیطان‌پرستی می‌رود. اگر قرار باشد بپرستی که مثل آدم خدایت را بپرست. اگر هم حوصلهٔ خدا نداری چرا دنبال قُر و قزمیدهای خلقت برویم. بت چوبی و سنگی هم شد خدا؟ گاو هم شد چیز پرستیدنی؟ شیطان پس افتاده از آسمان، چون دعوای خدا با او، اصلش به‌خاطر ما بود، حالا شیطان تحویل گرفتن دارد؟ جن گرازصفت هم به من سجده نکرد، هم بابا آدم و مامان حوا را از بهشت کشید بیرون و من نوه را به بدبختی دنیا انداخت. حالا بروم جلویش بگویم هرچه تو بگویی؟ من باشم تف تو رویش می‌اندازم.
۞⁞ڪاٰشےِکُنْج‌ِشَبِستٰانْ⁞۞
به مهدوی می‌گوییم: عقل به چند بر؟ می‌گوید: به همان بری که دل بَر، اندیشه بَر، خورد و خوراک بَر. وقتی مثل گوش مخملی نگاهش می‌کنیم، می‌گوید: به خود خالق بَر!
۞⁞ڪاٰشےِکُنْج‌ِشَبِستٰانْ⁞۞
فدایی نمی‌خواهم. یکی می‌خواهم که فهم کند تمام چیزهایی که دارد در سر من دور می‌زند.
۞⁞ڪاٰشےِکُنْج‌ِشَبِستٰانْ⁞۞
آدم همیشه باید در صندوق اسرارش یک عتیقه داشته باشد. یک زیر خاکی. تا وقتی ورشکسته شد، وقتی بی‌چاره و درمانده شد، برود خاکی که به سرش ریخته را کنار بزند و پناه ببرد به آن‌چه که سرمایه و امیدش می‌شود. هرچند آدم معمولی‌تر از مهدوی ندیده بودم.
۞⁞ڪاٰشےِکُنْج‌ِشَبِستٰانْ⁞۞
بعد هم خودش می‌شه اولین تربیت کننده... رب‌العالمین. خسته می‌شی؛ شب رو میاره، بخواب گلم. «وَ جَعَلْنَا اللَّیلَ لِباساً». زمین باید بچرخه اما برای تو مثل گهواره است. «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً». روز رو دوست داری سر و صداشو، حالش رو... خورشید می‌آره و سایه. گرما و خنکی. نسیم و آب و... گرسنگی و تشنگی. خلاصه پیش‌پیش. هی آماده می‌کنه و می‌گه ای جان...
اسرا
یه‌جوری حال کن که تموم هم که شد، انرژیِ حالش، حالت رو خوب کنه، انرژیش تموم نشه. هروقت یادش می‌افتی حس خوبی که گرفتی اشک شوق به چشمت بیاره. لذتش این‌قدر زیاد باشه که نتونی با صدای بلند برای بقیه هم تعریف کنی. این بقیه هم حسرت بخورن از لذتی که بردی. بگن خوش به حالت، وقتی هم از تو جدا می‌شن برای بقیه بگن.
جعفری
خدا رو رقیب نبین، رفیقه. تو هم رفیق ببین! حرف‌هایش شنیدنی نیست، نوشیدنی است... باید با تمام وجودت بخواهی و سلول‌هایت را دوباره متولد کنی...
بنده خدا
به خودت دائم بگو که نمی‌خواهی. بگو که نباید بروی سمت هر چه که خرابت می‌کند. تلقین کن که می‌توانی، باید بتوانی، می‌شود. باید بشود. سخته، رنج می‌کشی، حرف می‌شنوی، اما می‌شود. می‌توانی!
Parisa
بارها گفته بود: بچه‌ها زندگی‌تون رو بر مبنای این و اون نبندید. بر مبنای درست ببندید. سیل دنیا شما را با خودش نبره. غرق می‌شید. این آدمه مومنه فلان کار بد رو کرد و من از دین زده شدم. اون فلان کارو کرد من گفتم اگه اسلام اینه من نمی‌خوام. اینا بهانه است. دستتون رو بذارید تو دست صاحب دین، تو دست امام و بروید تا کنار خدا!
زهرا مظاهری

حجم

۱۱۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۱۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۳۹,۶۰۰
۱۹,۸۰۰
۵۰%
تومان