بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سو من سه | صفحه ۲ | طاقچه
کتاب سو من سه اثر نرجس شکوریان فرد

بریده‌هایی از کتاب سو من سه

انتشارات:عهد مانا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۶۷ رأی
۴٫۶
(۶۷)
مهدوی گفته بود اول درس را یاد می‌گیرند، بعد سؤال می‌پرسند. شما یک دور اسلام را یاد نگرفتید و نخواندید، چه‌طور این همه سؤال و شبهه از وسط و اول و آخرش می‌پرسید. مهدوی راست می‌گفت. ما جوان‌های ایران شده‌ایم سیبل همهٔ تیرها. از چپ و راست و بالا و پایین و شرق و غرب برایمان می‌بارد. اصلا فرصت خواندن و فکر کردن پیدا نمی‌کنیم. فقط در به دریم که...
•|تُرنــــــجْ|•
اونی حالیشه و باشعوره که ضعف و تنهایی و نیاز خودش رو و قدرت و حضور و محبت خالق رو می‌بینه!
reyhan
اگه آزاد نیستی تو ایران پس چه‌طور همهٔ حرفاتو می‌زنی، ایراد می‌گیری، هرجور می‌خوای رفتار می‌کنی، قانون‌شکنی می‌کنی، بازم می‌گی آزاد نیستی. مثل روزنامه‌ها شدی بر علیه صدر تا ذیل مملکت حرف می‌زنن بعد می‌گن آزادی نیست
hesam220
یعنی مَنِ جوان، جان سالم به در ببرم در این دنیای هزار و یک فرقه؛ صلوات...
***
اگر برهنگی تمدن است، خوب حیوان‌ها متمدن‌ترین موجودات زمینند
***
حالا خود خدا با ماها چطوریه؟ قبول کن که رفیقه! رفیقی که شاخ‌تر و بی‌مثل‌تر از اون نیست. قبل از اومدنمون برامون چیده. حیف نیست جلوش وایسی و بگی: برو خدا... همه چیزت با این خداست. اصلا همهٔ دار و ندارت از این خداست. اصلا نگاه این خدا همه‌ش دنبال توئه. مال توئه. خواهان توئه. کجا داری می‌چرخی؟ دقیقا همون‌جا داره باهات می‌چرخه. می‌خوابی؛ بیداره و هواتو داره. هستی و نیستی؛ پات وایساده و هست. نمی‌شه حذفش کرد. هست و نیستت مال اونه.
رآقمه
استامینوفن، بروفن، ایبوپروفن... مهدوی این‌ها نبود. چون جواد رفت پیشش و آرام شد موقتا نشد... یعنی مهدوی هم مسکّن بود هم آتش... منتهی دو سه کاره بود... جواد بعد از یک شبی که غیب شد، جور دیگر پیدا شد. آرام شد و مثل اسفند روی آتش هم شد. نمی‌دانستیم مهدوی را فحش بدهیم یا دعایش کنیم. خراب‌آبادی شده بود جواد.
زهرا بانو
چون دل همه یک خدا می‌خواهد، یک خالق، یک قدرت برتر، یک خوب بی‌نظیر؛ که مثل همه نباشد و همیشه باشد
کاربر ۲۸۵۲۲۶۸
بعد هم خودش می‌شه اولین تربیت کننده... رب‌العالمین. خسته می‌شی؛ شب رو میاره، بخواب گلم. «وَ جَعَلْنَا اللَّیلَ لِباساً». زمین باید بچرخه اما برای تو مثل گهواره است. «أَ لَمْ نَجْعَلِ الْأَرْضَ مِهاداً».
فاطمه سلیمانی
کسی که نیست؛ خودم هستم. راست می‌گوید مهدوی. ما تا همین دیروز هم بستنی قیفی‌مان آب می‌شد گریه می‌کردیم. حالا یک کم قد کشیدیم و استخوان ترکانده‌ایم می‌گوییم: هان خدا کو؟ من هستم تمام. دماغمان را بگیرند جانمان در می‌رود.
...

حجم

۱۱۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

حجم

۱۱۶٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۷

تعداد صفحه‌ها

۱۷۶ صفحه

قیمت:
۳۹,۶۰۰
تومان