بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب رنج مقدس ۲ | صفحه ۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب رنج مقدس ۲

بریده‌هایی از کتاب رنج مقدس ۲

انتشارات:عهد مانا
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۶از ۸۰ رأی
۴٫۶
(۸۰)
- باور کن... آدم این‌جا دلش می‌خواد چندتا چندتا بچه داشته باشه. یکی از اون اتاق سر بیرون بیاره. دوتا کنار حوض میوه‌ها رو بشورن، یکی اسبش رو از طویله تمیز و زین شده بیاره. دو تا از زیرزمین گوشت قرمه بیارن برای شام. یه زنم داشته باشه با پارچه‌های رنگی راه بره این وسطه هی قربون صدقهٔ بچه‌ها بره و به من برسه... آخ آخ چی میشه!...
نورانا
یک بیست‌وچهار سال دنبال هوای نفس دویده بود تا سختی نکشد. تا خوشی کند اما حالا که در تنهایی و تاریکی نفرت‌انگیز شب در اتاقش قدم می‌زد می‌دید همه‌اش سختی کشیده. همان لحظاتی هم که شاد بوده، تن به سختی داده بود.
s_mousavi
محمدحسین می‌دانست که یک جای عالم مصطفی کج شده و او هم دارد کج خلقی می‌کند. کرهٔ زمین به‌خاطر همین گرد است که در زندگی آدم‌ها نه کجی وجود داشته باشد و نه زاویه.
Alireza
بعد از صحبت تلفنی با لیلا، از پدرش درخواست کرد تا اجازه بدهند یک نیم روز با هم بیرون از خانه بروند. پدر لیلا سکوت کرد. هر بار که صحبت کرده بودند طوری از دخترش حرف می‌زد که انگار یک معدن الماس است. چنان با احتیاط جواب می‌داد که در مصطفی این حس به وجود می‌آمد برای بدست آوردن الماس ناب معدن باید همهٔ سرمایه‌اش را بگذارد وسط.
شکوفه ▪︎
بارها به خودش لعنت فرستاده بود چرا این‌قدر چشم و دلش را ول کرده بود تا دنبال هر چیزی و هرکسی برود و وصل بشود که حالا این‌طور آوار بشود. تازه می‌فهمید که چرا نگاه به کسی که متعلق به تو نیست، می‌شود تیر، می‌شود مثل زهری که فکر و ذهنت را خراب می‌کند. نگاه به کسی که با تو محرم نیست، اذیتی است که خودت با نگاه‌های حرام، بر دل و ذهنت سوار کرده‌ای. شیطان بازی داده بود انسان را با نگاه‌هایی که به نامحرم کرده بود.
شکوفه ▪︎
شیرین با خودش فکر کرده بود که قفسهٔ سینهٔ مصطفی را بشکافد و ببیند اصلاً قلب دارد یا خالی است.
شکوفه ▪︎
می‌شود مرگ آن لذت تا ابد باشد و می‌شود شروع پرنشاط یک زندگی باشد.
Fatemeh yousofi
نیاز ما به خدا خیلی بیشتر از حد تصور ماست، خیلی بیشتر از نیازی که یه نوزاد به مادر دارد یا حتی ماهی به آب. اگر می‌بینی می‌توانیم بدون خدا زندگی کنیم، به‌خاطر این است که خدا ما را بدون آن‌که یادش کنیم، یاد می‌کند... با محبت و لطف خودش ما را تامین کرده. ما موقتی در این دنیا داریم می‌گذرانیم و الّا مطمئن باش هرکسی توی عالم، لحظه‌ای بدون خدا باشد، از بین می‌رود. تو فکر نکن تنهایی و از بین رفتی، آغوش خدا زنده‌ات می‌کنه.
آیما
دشمن کارش مسخره کردن است؛ از نفس خودمان و شیطان تا ماهواره و فضای مجازی که به دست شیاطین انسانی اداره می‌شود، بی‌رحمانه ما را به سمت نابودی و بدبختی می‌خوانند. از این‌ها دوری کن. بیندازشان بیرون از حریم خدا و خودت تا لذت لبخند الهی را بچشی!
مطهره امینی
من شاید از حق خودم بگذرم، اما از حقم برای یه زندگی پاک نمی‌گذرم.
جعفری
از آسودگی خیال پدر همیشه متحیر بود. انگار هرچه را که می‌داند، دیده است. هرچه که اعتقاد دارد، حتماً هست. پدر از آن‌هایی بود که با خیال راحت وقتی که از چیزی برآشفته می‌شدی، یا خواسته‌ای داشتی، یا ترس و دلهره... می‌گفت: پیش خدا همهٔ این‌ها هست، زیاد نمی‌خواهد بی‌تابی کنی. فقط ببین چرا نداریش. شاید خدا دارد با ندادن آن به تو، بزرگت می‌کند، توانمند بشوی و بعد... شاید هم اگر به خواسته‌ات برسی، یاغی‌گری کنی و خدا را ندید بگیری. دوستت دارد که نمی‌دهد. شاید هم این رنج نتیجهٔ کارهای قبل خودت است. زدی ضربتی، طبیعتاً باید ضربتی نوش کنی...
جعفری
مصطفی این‌طور زندگی نکرده بود؛ که بخواهد روز قیامت التماس کند به شیطان برای کمک، و شیطان هم با بدبختی دست رد به سینه‌اش بزند و بگوید: «من خودم هم گیر کرده‌ام و تو غلط کردی که حرف خدا را گوش ندادی و دنبال من راه افتادی.» مصطفی خودش را از سایهٔ خدا بیرون نکشیده بود. و حالا امید که نه، مطمئن بود خدا در همین مشکل برایش خیری گذاشته و از آن رهایش می‌کند.
جعفری
نگاه به کسی که متعلق به تو نیست، می‌شود تیر، می‌شود مثل زهری که فکر و ذهنت را خراب می‌کند. نگاه به کسی که با تو محرم نیست، اذیتی است که خودت با نگاه‌های حرام، بر دل و ذهنت سوار کرده‌ای. شیطان بازی داده بود انسان را با نگاه‌هایی که به نامحرم کرده بود.
جعفری
تربیت‌ها زیرورو می‌کند فطرت‌ها را. یکی را پدرومادر ادب می‌کند، یکی را جامعه، دیگری با چوب استاد راهی می‌شود و یکی هم خط سیر دوستان، زندگیش را جهت می‌دهد. همهٔ این موقعیت‌ها خوب و بد دارد. گاهی پدرومادر، یا استاد و دوست، یک فرشته را تبدیل به دیو می‌کنند و گاهی هم برعکس.
جعفری
چرخ و فلک دنیا را با دستان خودت بچرخان. نگذار هرکسی از راه می‌رسد دستی بزند تا دور بگیرد؛ هرکسی سوار زندگیت شود با هر فکری، با هر منشی، با هر حرفی و تو فقط یه مقلد باشی! یک گرسنهٔ فکری و یک عروسک خیمه شب بازی!
جعفری
مهدوی گفته بود: - چرخ و فلک دنیا را با دستان خودت بچرخان. نگذار هرکسی از راه می‌رسد دستی بزند تا دور بگیرد؛ هرکسی سوار زندگیت شود با هر فکری، با هر منشی، با هر حرفی و تو فقط یه مقلد باشی! یک گرسنهٔ فکری و یک عروسک خیمه شب بازی!
-حی !
! دلش گریه می‌خواست.
-حی !
لیلی زیبا هم اگر نبود، اما دل برده بود. به دل نشسته بود. بت شده بود. نه اندازهٔ لحظاتی که شورها بخوابد و خسته از هم دنبال یک دل و دلبر دیگر بگردند. پشیمان بشوند از عشق و عاشقی‌شان. بلکه به اندازهٔ تاریخ یک لیلی وجود دارد. فقط هم یک لیلی، و مجنونی که هنوز دنبال لیلی است.
-حی !
- یه شعار هست که هرجا موفقیتی هست، پای یک ایرانی در میان است! و ادامه داد: - هرجا هم خرابکاری است پای یک مدیر نفوذی شاسگول! محمدحسین اذیت شده است در فضای کار و دانشگاه. طرحی نوشته بود برای بحث پهبادهای رباتیک. طرح بعدیش برای کولرهای متناسب با آب و هوای ایران با مصرف کم... هرجا که رفتند و آمدند هیچ نتیجه‌ای نگرفت. حالا عصرها در یک کارخانه تولید پوشاک، مهندس ناظر است.
-حی !
- هر جایی که گیر کنی! اگر توی زندگیت با حساب و کتاب زندگی کرده باشی، هیچ اتفاقی نمی‌تونه ضربه فنیت کنه! اونایی که می‌بُرَن و می‌رن... تکل می‌خورن و لایی می‌خورن، اونا خودشون زاویه رو باز می‌ذارن و سر به هوا هستن!
صالحه

حجم

۱۵۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

حجم

۱۵۱٫۷ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۰۰ صفحه

قیمت:
۴۵,۰۰۰
تومان