بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب سین مثل سودابه | طاقچه
تصویر جلد کتاب سین مثل سودابه

بریده‌هایی از کتاب سین مثل سودابه

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۲.۹از ۱۵ رأی
۲٫۹
(۱۵)
سؤالی ذهنم را قلقلک می‌داد: «کدوم مردی جرئت می‌کنه به خواستگاری دختری بره که اسمش گردآفرید شیراوژن باشه؟» بالاخره، در آستانهٔ در، طاقت نیاوردم و پرسیدم: «آقای شیراوژن، دخترتون ازدواج کرده؟» ــ بعله. دوتا بچه هم داره. چهارساله رفته‌اند کانادا... چطور مگه؟ ــ هیچی، همین‌جوری!... به قول رومانیایی‌ها، پرسیدم که نادون از دنیا نرم. و در دل به شهامت دامادِ آقای شیراوژن آفرین گفتم.
benyamin parang
: «عاشقی لیاقت می‌خواد.»
n re
برق شادی در نگاهش درخشید و از شدت شوق بی‌اختیار نعره زد: «من که بهت گفته بودم خدا عاشق‌هارو دوست داره!»
baaraan
«من واسه عشق تا پشت کوه قاف هم می‌رم، اون‌ور شهر که چیزی نیست.»
n re

حجم

۲۲۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

حجم

۲۲۶٫۶ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۸۶

تعداد صفحه‌ها

۲۷۲ صفحه

قیمت:
۱۰,۰۰۰
۳,۰۰۰
۷۰%
تومان
صفحه قبل
۱
صفحه بعد