بریدههایی از کتاب نیمدانگ پیونگیانگ
۴٫۲
(۹۶۷)
در سفارت ایران، تنها مسجد پیونگیانگ و بل تنها مسجد کرهٔ شمالی قرار دارد؛ مسجد الرحمن. مسجد را سفارت ساخته است و ـ به نقلِ صولی ـ بعدتر هم خواهرخواندهٔ حزب کارگر، یعنی حزب مؤتلفه برای بازسازی آن به امورخارجه کمک کرده است. حالا این مسجد تنها مسجد کرهٔ شمالی است.
در کرهٔ شمالی البته قانون منع فعالیت مذهبی نداریم، چرا که کار از ریشه حل شده است و اصلاً مذهبی به جز ایدهٔ جوچه در آن به رسمیت شناخته نمیشود! میگویند عدهٔ کمی بودایی وجود دارند، اما هیچ اثری از آثار معبد در پیونگیانگ نیست.
|قافیه باران|
اینجا آنچه میبینیم بیشتر دیکتاتوریِ حزبی است تا خودکامهگیِ فردی. بنابراین یحتمل با تغییرِ کیم جونگ اون هم ساختار حزب تفاوت چندانی نخواهد کرد.
|قافیه باران|
همین میتواند من، انسان ایرانی را مطمئن کند که با هزار سال تحریم ایالاتِ متحده، شبیه به شهروند کرهٔ شمالی نمیشوم و با هزار سال سیطرهٔ ایالات متحده و توسعهٔ صنعتی، شبیه به شهروند کرهٔ جنوبی...
حامد اسکوئی
اگر از داوریِ فردی بیرون بیاییم و از آنسو فرصت برابر برای رشد و تغییر انسان را محترم بدانیم، نژادها حتماً تفاوتها و شباهتهایی دارند. مناطق جغرافیایی حتماً در نوعِ زیستنِ انسان تفاوت ایجاد میکنند. بوم کویری، قناعتپرور است و زیستبوم بندری، چندفرهنگی میآفریند.
manali
یک تصویر ثابت میتواند غلطانداز باشد، اگر چه حسی عمیقتر دارد، اما مقایسهٔ دو تصویر در طول زمان، بسیار راهگشاست اگر چه فرصتی به هیجانات و احساسات نمیدهد.
parisa_msi
دیگر حرفی برای گفتن باقی نمیماند. ری، رئیس کمیتهٔ روابط بینالملل فرهنگیِ حزب کارگران جمهوری دموکراتیک خلق کره، فقط دسترسیِ محدود با دورهٔ تناوبِ یکبار در هفته به ایمیل دارد! روی گوشیِ همراه طبیعتاً به صورتِ آفلاین و غیربرخط، سعی میکنم صفحهٔ مربوط به جایزه را باز کنم که ری میگوید نیازی به دیدن نیست و سر برمیگرداند.
هادی
جناب کیم ایل سونگ میگویند باید شما برای کشور کار کنید. به ما میگویند ایدهٔ جوچه را باید پیش برد... جناب کیم ایل سونگ به شما دارند میگویند که باید جوچه را در فضای بینالمللی مطرح کنید...
اشهد انکم ترون مقامی و تسمعون کلامی و تردون سلامی! تا به حال اینجور با حضور قلب زیارت نکرده بودم!!
محمدجواد
در شب تابستانی وارد زیرگذر میشویم. زیرگذر هم تاریک است. در عرض خیابان چهل متری که زیرگذر بنا شده است فقط چهار لامپ روشن است. یعنی هر ده متر یک لامپ. جوری که از این سمت زیرگذر، آنسو به درستی دیده نمیشود... شگفتا! چه میبینیم... زیر نور هر چراغی سه چهار نفر اینسو تکیه دادهاند به دیوار و سه چهار نفر آنسو. ما را که میبینند زود پاها را جمع میکنند که ما رد شویم...
معتادند؟ بیکارهاند؟ خیابانخوابند؟ چرا در روز ندیده بودیمشان...
دقیقتر میشویم... محصلند و عمدتاً کتاب درسی دستشان است. برخی هم مشغول حل مسائل درسی هستند... یعنی گرفتاری آنها نور است... گرفتاری آنها برق است...
از خانه بیرون میزنند و میآیند در زیرگذر و زیر چراغ برق کمسوی آن مینشینند و مطالعه میکنند.
حسین احمدی
هیچکس در کرهٔ شمالی راجع به بود و نبودِ سلاح و توقف آزمایشهای هستهای مذاکره نمیکرد. طرفِ امریکایی هم دنبال این رنگ از مذاکره نبود که بود و نبود سلاح را به بود و نبود تحریم گره بزند...
مذاکره رنگ دیگری داشت. کرهٔ شمالی به امریکا توجه میدهد که این معاملهٔ پرسود حضور نظامی امریکا در شبهجزیره و سرکیسه کردنِ ژاپن و کرهٔ جنوبی، معاملهای دو سویه نیست. فقط ترامپ با سئول و توکیو طرف نیست. سویهٔ سومی هم دارد. اگر نبود قدرت هستهای پیونگیانگ، این معامله هرگز شکل نمیگرفت. ناامن کردن منطقه کارویژهٔ پیونگیانگ است و با حذف قدرت نظامی کرهٔ شمالی، حضورِ ایالات متحده در این گوشه از خاک کاملاً بیمعنی میشود. پس امریکا باید سهم کرهٔ شمالی در این معامله را نیز حساب و کتاب کند!
Daneshe.Ketab.Khandan
سیاستمدار معمولاً در زمین دیگری بازی میکند. مثلاً سؤال همه این است که آیا راهکاری برای کاهشِ نرخِ بیکاری داریم یا نه؟ سیاستمدار پاسخ میدهد که در شرایطی که کشور گرفتار آفتابِ وحشتناک است و ضایعات پوستی مشکل اول ماست، همین ابرهای شمالی را باید غنیمت شمرد. به شرط آنکه باران ملایم ببارد...
افکار عمومی احتمالاً حدس میزند که بیکاری به بحران بدل نمیشود اما واقعیت آن است که سیاستمدار میخواهد بگوید که در معرض جنگی بزرگ هستیم!
Daneshe.Ketab.Khandan
سالها پیش در کشوری سفری غیر معمول رفته بودیم. شبهنگام با چند نفر از دوستان نویسنده که یکی جناب محمدرضا بایرامی و دومی جناب حسنبیگی بود و دیگری سرکار خانمِ عرفان نظرآهاری و خانم لاله جعفری (و البته چند عزیز دیگر)، رسیدیم به یک کنسولگری بزرگ جمهوری اسلامی ایران در یک شهر دورافتاده. آن کشور استقلالش را مدیون جمهوری اسلامی بود و برای همین در اهدای محل سفارت و کنسولگریها سخاوت عجیبی به خرج داده بود. کنسولگری ما بسیار وسیع بود. در تاریکی شب کورمال کورمال دیدیم وسط کنسولگری انگار تیر دروازه علم شده است. جلو رفتیم. باورکردنی نبود. کنسولگریِ جمهوری اسلامی یک زمین فوتبالِ چمن در ابعاد استاندارد داشت... این یعنی یک فرصت استثنایی برای مراوده با کنسولگریهای دیگر... زمین گلف سفارتخانهها و مهمانیهای متعدد و استخرهای عمومی همین فضای دیپلماتیک و غیررسمی را میسازند دیگر...
Daneshe.Ketab.Khandan
مسألهٔ دستیابی به انرژیِ هستهای نیز برای ما با رسیدن به فنآوریهای صلحآمیز معنا پیدا میکند نه با ساخت سلاح هستهای. این موضع در فتوای رهبر گرامی انقلاب نیز به وضوح بیان شده است.
javad hedayati
درخواست مجدد ما برای سفر پاسخ مثبت میدهد اما میگوید باید مجدداً درخواست سفر بدهیم به یک کمیته... میگوید نام کمیته را یادداشت کنیم:
کمیتهٔ روابط فرهنگی با کشورهای خارجیِ حزبِ کارگرانِ جمهوری دموکراتیک خلق کره!
به نظرم این کمیته را فقط برای سفر ما در چارت اداری حزب ساختهاند!
javad hedayati
همین که قبول دارند رهبرانشان ابتدا بچه بودهاند و بعد مثل باقی قد کشیدهاند و بزرگ شدهاند به نظرم یک دستآورد انسانی باشد.
javad hedayati
بعدتر البته دیداری هم داریم از تنها کلیسای کرهٔ شمالی. این تنها کلیسا را نیز سفارت روسیه ساخته است بعد از مسجد ایرانیها. آنها پیونگیانگ را قانع کردهاند که دیپلماتهای مسیحی نیاز به محلی برای نیایش دارند و از آنسو برای وجههٔ حقوق بشری پیونگیانگ نیز وجود یک کلیسا اتفاق خوبی است و چه بهتر که این کلیسا خارج از سفارت باشد، نه مثل مسجد ایرانیها.
طرف کرهای قبول میکند اما هشدار میدهد که گرفتاری از همینجا آغاز میشود و بعد نفرِ حزب با سفارت روسیه وامیبندد و قرار میشود که یکی از اعضای معاونت مذاهب (!) حزب برود مسکو و آنجا تعلیماتِ مسیحی را فرا بگیرد و بشود امام جماعت راتبِ کلیسا! فقط تصور اینکه اعتراف نزد کشیش عضو حزب چه حالی دارد، حالِ همهٔ ما را جا میآورد!
هادی
در ایران منتقد برخی نهادها هستیم که از وظایف حاکمیتی خود خارج شدهاند و مثلاً وارد فرهنگ و اقتصاد شدهاند. با دیدن وضعیت کرهٔ شمالی میتوان فهمید که اتفاقاً این تحریم ایالات متحدهٔ امریکا است که این نهادها را مجبور میکند به ورود به فضاهای غیرتخصصی. اگر تحریم نبود احتمالاً آنها دلایلی برای ورود به اقتصاد نداشتند.
از آنسو، مراوده و رابطه ـ هر مراوده و رابطهای ـ کمک میکند به شکاندن تکصدایی. هر رابطهای پادزهری است برای تحریم.
حسین احمدی
جرأت ندارم بهش بگویم که حالا میفهمم تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکهاند. کشور تحریمشده ناچار به دامچالهٔ تکصدایی میافتد و تکصدایی شروعیست برای دیکتاتوری.
عدم مراوده در سطح حاکمیت، امکان مقایسه را از بین میبرد. مقایسه نشدن، تقدس میآورد برای چیزی که مقدس نیست... تقدیس، جناب رفیق میسازد، جناب ژنرال میسازد و...
حسین احمدی
در محیطِ بسته، هر تمایزِ قلابی مهم است! صادقانه باید اعتراف کرد که ما از همین قدرتِ بیمعنا که همه میدانیم اعتباری است و تازه اعتبارش هم دست بالا یکی دو روز است، کیفور شدهایم. قدرت همچه کیفی دارد!
علیرضا
در دلم میگویم تحریم باید انسانِ مقاوم بسازد نه انسانِ دروغگو اما میدانم که حرفم به شدت آرمانی است...
falinezh
اقتصاد تحریمی نیاز به روابط زیرزمینی با جهان پیدا میکند که حتماً باید غیرشفاف باشند. عدم شفافیت فساد مالی میآورد البته.
falinezh
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۱۲,۵۰۰
۳۳,۷۵۰۷۰%
تومان