بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ | صفحه ۲۴ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

بریده‌هایی از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۲از ۹۶۷ رأی
۴٫۲
(۹۶۷)
این‌جا آن‌چه می‌بینیم بیش‌تر دیکتاتوریِ حزبی است تا خودکامه‌گیِ فردی. بنابراین یحتمل با تغییرِ کیم جونگ اون هم ساختار حزب تفاوت چندانی نخواهد کرد. این مسأله بسیار مهم است. با تغییر صَدام، بقایای حزب بعث ظرف مدت کوتاهی نابود می‌شود... چندان که انگار هیچ‌زمانی «بود» نبوده است! مگر بعد از سقوط پهلوی دوم، حزب رستاخیز عمری داشت؟ یا بعد از قذافی ناشری کتاب سبز منتشر می‌کرد؟! اما به نظر می‌رسد در کرهٔ شمالی با ساختار حزبی واقعی‌تری مواجه باشیم.
بهار
جالب‌تر این‌که در خیابان، تابلویی هست که اتومبیل‌ها را وادار می‌کند در حضور مجسمه زیر سی کیلومتر در ساعت راننده‌گی کنند و دوچرخه‌سوارها هم باید پیاده شوند و دوچرخه را دست بگیرند و پیاده راه بروند تا مبادا به مجسمه بی‌احترامی کرده باشند!
بهار
مدام به کرهٔ شمالی می‌اندیشم و تفاوت‌ها و شباهت‌هاش... نظام‌های بسته را بررسی می‌کنم. در بسیاری از آن‌ها راز اطاعتِ مردم را همان روش فرعونی می‌یابم که حکیم (در سورهٔ مبارکهٔ زخرف، آیهٔ شریفهٔ ۵۴) فرمود: فاستخف قومه فاطاعوه... پس قوم خود را سبک شمرد تا اطاعت‌ش کنند.
بهار
جمهوری اسلامیِ ایران اگر قدرتی نظامی داشته باشد به هم‌پیمانانِ مردمی‌ش برمی‌گردد که به شکلی هویتی خارج از مرزها از منافع او دفاع می‌کنند و در این موضوع جمهوری دموکراتیک خلق کره هیچ شباهتی به ما ندارد. هیچ متحد واقعیِ مردمی (و حتا دولتی) خارج از مرزهای کرهٔ شمالی وجود ندارد... چین با مهرهٔ کرهٔ شمالی بازی می‌کند و الا میان این دو هیچ اتحاد مبنایی نیست.
بهار
ریچارد نفیو نویسندهٔ هنر تحریم ایده می‌دهد که نمایش‌گاهِ متحرکِ تحریم، اتومبیل پورشه است. جولان یک اتومبیل پورشه در پای‌تختِ کشور تحریمی، همهٔ ابعاد تحریم (فساد، تازه‌به‌دوران‌رسیده‌گی، فاصلهٔ طبقاتی و...) را در یک نمای سریع به ذهن ره‌گذر حقنه می‌کند... بازوی اجرایی تحریم، فقط یک کالای نقدشوندهٔ سریع در اختیار ایران قرار می‌دهد و آن هم اتومبیل پورشه است..
بهار
مقابله با تحریم، اگر زیرمجموعهٔ منافعِ ملی حساب شود که باید، نیازی به تک‌صدایی و اتحاد نظری ندارد. می‌شود با نظرات مختلف در مقابله با تحریم اتحاد عملی داشت. اقتصاد تحریمی نیاز به روابط زیرزمینی با جهان پیدا می‌کند که حتماً باید غیرشفاف باشند. عدم شفافیت فساد مالی می‌آورد البته.
بهار
در نمونهٔ کرهٔ شمالی، تحریم باعث حذف ارتباطات می‌شود و حذف ارتباطات یعنی نشنیدن صداهای دیگر و ورود به تک صدایی. تک‌صدایی در دورهٔ طولانی عادت می‌شود و احساس عدمِ آزادی را از بین می‌برد... ترس از گرسنه‌گی آرام آرام مشکلِ اول می‌شود و نیازهای دیگر مثل آزادی را از اولویت می‌اندازد. تقریباً همین فرآیند را در ایران، ترس از عدم امنیت باعث می‌شود...
بهار
شگفت‌زده نگاه‌شان کردم: ــ طرف‌دارِ مبارک‌ید شما؟! ــ نه! به هیچ وجه... او دیکتاتور است... اما در مقایسه با آل سعود آزاداندیش است... شوهرش ادامه داد: ــ از وقتی ما وارد ریاض شدیم، ملک عبدالله روزی را مقرر کرد برای بحث آزاد در دانش‌گاه‌ها تا فضای بسته را باز کند... یوم الثلاثاء... سه‌شنبه روزی بود که هر دانش‌گاهی باید سالنی را باز می‌گذاشت برای گپ و گفت دانش‌جویان. هر دانش‌جویی می‌توانست راجع به هر موضوعی در این سالن و در این روز آزادانه اظهار نظر کند... من و خانم خیلی خوش‌حال شدیم. در اولین سه‌شنبه ما رأس ساعتِ چهار وارد سالن شدیم... هر دو خندیدند! خانم‌ش گفت: ــ خالیِ خالی... فقط ما دو نفر بودیم...
بهار
ــ آقای نویسنده! درست بنویس!! می‌خندم. هنوز دست‌م را رها نکرده است. می‌گویم: ــ تلاش می‌کنم صادق باشم. سر تکان می‌دهد و می‌خواهد برود که می‌گویم: ــ تحریم از مبادلهٔ کالا و ارز جلوگیری می‌کند. نمی‌گذارد کالا و ارز شما به کشور دیگری راه پیدا کند... اما تحریم به جز کالا و ارزِ شما، جلو حرکت حرفِ شما را هم می‌گیرد... دوباره دست‌م را می‌گیرد و فشار می‌دهد و با خوش‌حالی تأیید می‌کند. بیش‌تر صدایی می‌شنوم از داخل حنجره‌اش که نشان رضایت است. از همان مخرج «نو» اما این بار به آوای «یس!». حالا وقت‌ش است که در کوتاه‌ترین زمان حرف‌م را بزنم. می‌گویم: ــ در تحریم کالا و ارز مقصر امپریالیسم است، اما مقصر اصلی تحریم حرف شما، امپریالیسم نیست، خودتان هستید!
بهار
در نظر من راه‌برد کرهٔ شمالی در مذاکرات و تقرب‌ش به موضوعِ از بیخ با نگاه ما متفاوت بود. هیچ‌کس در کرهٔ شمالی راجع به بود و نبودِ سلاح و توقف آزمایش‌های هسته‌ای مذاکره نمی‌کرد. طرفِ امریکایی هم دنبال این رنگ از مذاکره نبود که بود و نبود سلاح را به بود و نبود تحریم گره بزند... مذاکره رنگ دیگری داشت. کرهٔ شمالی به امریکا توجه می‌دهد که این معاملهٔ پرسود حضور نظامی امریکا در شبه‌جزیره و سرکیسه کردنِ ژاپن و کرهٔ جنوبی، معامله‌ای دو سویه نیست. فقط ترامپ با سئول و توکیو طرف نیست. سویهٔ سومی هم دارد. اگر نبود قدرت هسته‌ای پیونگ‌یانگ، این معامله هرگز شکل نمی‌گرفت. ناامن کردن منطقه کارویژهٔ پیونگ‌یانگ است و با حذف قدرت نظامی کرهٔ شمالی، حضورِ ایالات متحده در این گوشه از خاک کاملاً بی‌معنی می‌شود. پس امریکا باید سهم کرهٔ شمالی در این معامله را نیز حساب و کتاب کند!
بهار
سؤال اصلی ما البته روند مذاکرات و دست‌آوردهای احتمالی آن است. صولی از بدعهدی ایالات متحده و ترامپ در پروندهٔ برجام می‌گوید. ری سو یونگ با بی‌حوصله‌گی جواب می‌دهد که: ــ ما زودتر از شما وارد ان.پی.تی. شدیم. برای ما کلینتون نامهٔ تضمین نوشت و بعدتر بوش به مفاد آن عمل نکرد. دهم ژانویهٔ ۲۰۰۳ جنابِ کیم جونگ ایل رسماً گفتند که چاره‌ای نداریم غیر از این‌که سلاح هسته‌ای بسازیم. و ما تلاش کردیم و ساختیم. ۹ سال البته طول کشید. در آن مدت ۶ آزمایش هسته‌ای انجام دادیم که آخرین‌ش به مناسبت صدمین سال تولد ره‌بر کبیر، جناب کیم ایل سونگ بود. حالا داشتن بمبِ هیدروژنی هم چندان مسألهٔ مهمی نیست برای ما. مهم این است که قدرت اول هسته‌ای جهان هستیم.
بهار
ساعاتی از شب شبکهٔ آر ـ تی روسیه پخش می‌شود. از نیمه شب گذشته است که یک‌هو زیرنویسی می‌بینم که ایران یک، مراکش صفر... در شب تاریک و ساکتِ پیونگ‌یانگ جیغ می‌کشم از خوشی! یحتمل اگر صدا از طبقهٔ بیست و هشتم هتل کوریو به آخرین طبقه، یعنی طبقهٔ بیستم مجتمعِ مسکونی روبه‌روی هتل برسد، کسی سرش را از روی بالش کمی جابه‌جا می‌کند و می‌گوید: ــ درود بر زحمت‌کشان حزب کارگران که تا این ساعت مشغول کارند... و بعد نگاهی می‌اندازد به تصویر ره‌بران کبیر در اتاق و می‌خوابد... «نو» هم سری به رضایت تکان می‌دهد در راه‌روی طبقهٔ چهلم به قدم زدن ادامه می‌دهد...
بهار
در جانستان کابلستان نوشته‌ام که سفیر ایران در افغانستان، پست قبلی‌ش ریاست ستاد مبارزه با مواد مخدر بود. این یعنی تعیین خط مشی سیاست خارجی. یعنی کل موضوع ما با افغانستان با این همه تشابه فرهنگی و زبانی و دینی، می‌شود مسألهٔ مواد مخدر... یکی از مشاوران حامد کرزی که اهلِ فرهنگ بود برای من نقل می‌کرد که محفلی باشکوه در بلخ قدیم برگزار شده بود برای بزرگ‌داشت شعرای فارسی‌زبان. به سفیر ایران نیز سخن‌رانی اول را داده بودند به احترام ایران بزرگِ فرهنگی. سفیر رفته بود پشتِ سخن‌گاه و ایراد فرموده بود که اگر ام‌روز امثال جناب رودکی حاضر بودند، هرگز وضعیت مواد مخدر این‌گونه نمی‌شد!!
بهار
کنسول‌گریِ جمهوری اسلامی یک زمین فوت‌بالِ چمن در ابعاد استاندارد داشت... این یعنی یک فرصت استثنایی برای مراوده با کنسول‌گری‌های دیگر... زمین گلف سفارت‌خانه‌ها و مهمانی‌های متعدد و استخرهای عمومی همین فضای دیپلماتیک و غیررسمی را می‌سازند دیگر... به رضای بایرامی گفتم برویم تیغی بزنیم! پای کار بود. هر چه جلوتر می‌رفتیم، در همان تاریکی خط‌های عجیبی وسطِ زمین چمن می‌دیدیم. من اظهار فضل کردم که شاید خطِ خواب چمن باشد برای آفسایدگیری که آن زمان‌ها تازه مرسوم شده بود. اما خطوط نزدیک‌تر بودند... داشتیم به‌دو می‌رفتیم به سمت زمین که کنسول دوید و نورافکن‌ها را روشن کرد و به لهجه‌ای غلیط گفت: ــ مراقب باشید! پای‌تان محصول را تلف نکند!! بعد با افتخار توضیح داد که در راستای خودکفایی اقتصادی و تولید برون‌مرزی و کشاورزی فراسرزمینی (!)، یک نیمه را خیار کاشته است و یک نیمه را گوجه!! گفت جناب سفیر هم در پای‌تخت فقط از خیار و گوجهٔ ما استفاده می‌کنند!
بهار
نکتهٔ جالب این بود که تراز تجاری سعودی و کرهٔ شمالی بالاتر از مبادلات ایران و کرهٔ شمالی بود. دلیل آن نیز صادرات نیروی کار اجباری کرهٔ شمالی بود. کرهٔ شمالی کارگران را به جایی می‌فرستد که آزادی‌های محدود داشته باشند و با مردم کشور مقصد مراوده نداشته باشند، گروه‌های واقعی حقوق بشریِ مردمی در آن فعال نباشند، و کجا به‌تر از کمپ‌های نفتی در صحاری سعودی!
بهار
نیروی کار صادراتیِ کرهٔ شمالی تفاوتی با باقی کشورها دارد و آن نیز در پرداخت حقوق است. حقوق کارگر صادراتی مستقیم به حزب داده می‌شود و کارگر هم‌چنان همان مقرری حزب را ـ احتمالاً بیش‌تر از کارگر داخلی ـ دریافت می‌کند. این تفاوت می‌کند با مالیات بر حقوق. درآمد این صادرات نیروی کار اجباری با بررسی‌های نه چندان دقیق باید بیش از یک میلیارد دلار باشد. عمدهٔ این کارگران نیز به روسیه و چین می‌روند.
بهار
تا پیش از آمدن تصور من این بود که دست‌آوردهای پیونگ‌یانگ در انرژی هسته‌ای به جایی رسیده باشد که انرژی برق حاصل از نیروگاه هسته‌ای یکی از اقلام عمدهٔ صادراتی‌شان باشد. حالا با شگفتی تمام می‌بینم که حتا از تأمین برق داخلی هم برنمی‌آیند و نیروگاه زغال‌سنگی دارند.
بهار
در پیش‌برد صنعت هسته‌ای و مذاکرات آن، آن‌ها جلوتر از ما هستند. عِدلِ بدعهدی امریکا در توافق برجام را (که مسألهٔ ام‌روزِ ماست) آن‌ها در زمان بوش و خروج امریکا از مذاکرات ان.پی.تی تجربه کرده بودند در دههٔ نود و در همان دوران به این نتیجه رسیده بودند که باید آزمایش‌های هسته‌ای را ادامه دهند. البته آزمایش‌های مخرب هسته‌ای را...
بهار
ما پیروزی را الزاماً در پیروزی ظاهری نمی‌بینیم و همین کمک می‌کند تا خاطراتِ جنگ‌مان واقعی‌تر باشد. اما در کره همه‌چیز به پیروزی باید برگردد. آن هم به جدی‌ترین و مادی‌ترین شکل ممکن.
بهار
همین که قبول دارند ره‌بران‌شان ابتدا بچه بوده‌اند و بعد مثل باقی قد کشیده‌اند و بزرگ شده‌اند به نظرم یک دست‌آورد انسانی باشد. بین تصاویر ره‌بران کبیر، یعنی پدربزرگ و پدر از کیم میونگ چول آرام می‌پرسم که آیا جناب کیم جونگ اون فرزندی دارند؟ رو برمی‌گرداند و مستند دی‌شب را یادآوری می‌کند. ــ گفتم که! ما از خانوادهٔ ایشان اطلاعاتی نداریم!
بهار

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۱۲,۵۰۰
۳۳,۷۵۰
۷۰%
تومان