بریدههایی از کتاب نیمدانگ پیونگیانگ
۴٫۲
(۹۶۷)
امروز در دنیایی هستیم که تحریمِ عمیق، تحریم فرهنگی است و تحریم فرهنگی یعنی تحریم رسانهای... این سطحِ تحریم قطعاً از تحریمهای دیگر خطیرتر خواهد بود.
صالحه
رفقا! خیلی آرام به سمت چپ نگاه کنید. جوری که جلوی متوجه نشود. مجتبا سریع عکس بیانداز. سمت چپ...
Hich
تحریم باعث حذف ارتباطات میشود و حذف ارتباطات یعنی نشنیدن صداهای دیگر و ورود به تک صدایی. تکصدایی در دورهٔ طولانی عادت میشود و احساس عدمِ آزادی را از بین میبرد...
ترس از گرسنهگی آرام آرام مشکلِ اول میشود و نیازهای دیگر مثل آزادی را از اولویت میاندازد.
monajokar
ما هستیم چند نفری از اعضای حزب و احتمالاً گروهی توریست چینی. حالا باید وسط استخر اعتراف کنم که چندان تفاوت میان زن و مردشان را هم نمیفهمم!
10
شبی در کافهای در سلیمانیه نشسته بودیم و گپ میزدیم. میدانستم زن و شوهر در دانشگاهی در ریاض تدریس میکنند. به خانم گفتم که عاقبت از مصرِ حسنی مبارک گریختید و از دستِ دیکتاتور خلاص شدید... خانم، فنجان قهوهاش را روی میز گذاشت و با ناراحتی گفت:
ــ مصر، مصرِ حسنی مبارک نیست... مصر، مصرِ ماست... از آنسو خیال میکنی که ریاض وضع بهتری دارد؟ حسنی مبارک در میان آلِ سعود، آزاداندیش به حساب میآید!
علیرضا
درمان به هنر پزشکی و تجهیزات پزشکی وابسته است. شاید تجهیزات را بتوان تحریم کرد، اما هنر پزشک تحریم شدنی نیست.
آرش مکینیان
جرأت ندارم بهش بگویم که حالا میفهمم تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکهاند. کشور تحریمشده ناچار به دامچالهٔ تکصدایی میافتد و تکصدایی شروعیست برای دیکتاتوری.
عدم مراوده در سطح حاکمیت، امکان مقایسه را از بین میبرد. مقایسه نشدن، تقدس میآورد برای چیزی که مقدس نیست... تقدیس، جناب رفیق میسازد، جناب ژنرال میسازد و...
بهناز
آنقدر که در چند کشور، نژاد زرد را دیدهام، بسیار نظمپذیرند و از آنسو قابل مدیریت. (معمولاً خیلی سریع بین خودشان مدیر انتخاب میکنند و مطیعند نسبت به فرامین مدیر. در همین کارگاههای سدسازی در ایران، رفتار داخلی مهندسان چینی بسیار متفاوت بود با مهندسان و کارگران ما و همهٔ این به آموزش دانشگاهی برنمیگشت به گمان من.)
در نظمپذیری صنعتی کرهٔ جنوبی میتوان همان رفتارهای منظم حزبی در کرهٔ شمالی را دید. (همین نظمپذیری و اهمیت به سلسلهمراتب در چند سالهٔ اخیر دستمایهٔ یکی از عجیبترین تحقیقات سوانح در صنعت هوایی شده بود که نشان میداد در خطوط هوایی کرهٔ جنوبی، هرگز کمکخلبان به خلبان انتقاد نمیکند و خطای او را گوشزد نمیکند! دقیقاً به دلیل ادبِ سلسلهمراتب!)
و همین میتواند من، انسان ایرانی را مطمئن کند که با هزار سال تحریم ایالاتِ متحده، شبیه به شهروند کرهٔ شمالی نمیشوم و با هزار سال سیطرهٔ ایالات متحده و توسعهٔ صنعتی، شبیه به شهروند کرهٔ جنوبی...
sosoke
صولی از بدعهدی ایالات متحده و ترامپ در پروندهٔ برجام میگوید.
ری سو یونگ با بیحوصلهگی جواب میدهد که:
ــ ما زودتر از شما وارد ان.پی.تی. شدیم. برای ما کلینتون نامهٔ تضمین نوشت و بعدتر بوش به مفاد آن عمل نکرد. دهم ژانویهٔ ۲۰۰۳ جنابِ کیم جونگ ایل رسماً گفتند که چارهای نداریم غیر از اینکه سلاح هستهای بسازیم. و ما تلاش کردیم و ساختیم. ۹ سال البته طول کشید. در آن مدت ۶ آزمایش هستهای انجام دادیم که آخرینش به مناسبت صدمین سال تولد رهبر کبیر، جناب کیم ایل سونگ بود. حالا داشتن بمبِ هیدروژنی هم چندان مسألهٔ مهمی نیست برای ما. مهم این است که قدرت اول هستهای جهان هستیم.
sosoke
آزادی با احساس آزادی متفاوت است؛ همانگونه که استبداد با احساسِ استبداد. در بسیاری از کشورهای استبدادزده مردم در درازمدت احساس نیاز به آزادی را از دست میدهند و به فضای موجود عادت میکنند. (یادم میآید که در میدانی در پیونگیانگ کلی دانشآموز جمع شده بودند و سرودی میخواندند که معناش میشد ما شادترین مردم جهانیم. و به نظرم به این باور داشتند، چون امکان مقایسه نداشتند.)
sosoke
یکهو از روبهرو یکی تلوتلوخوران به سمتمان میآید. یک عاقلهمرد را میبینیم که حسابی دمی به خمره زده است. تلوتلو میخورد. هر سه خوشحال میشویم. همین حال که باید غیرطبیعیترین حالِ ممکن برای من ایرانی باشد، طبیعیترین حال ممکن است در این سفر! اولین آدمی است که در حالتی طبیعی میبینیمش. آدمی که خودش است و راحت است. ادای چیزی را در نمیآورد. انگار به حزب کاری ندارد و دارد برای خودش تلوتلو میخورد، برای خودش حرف هم میزند، نه در حد عربده و نفسکش البته... ما هم از دیدنش شاد میشویم. به سیدمجتبا میگویم شادی مذاکرات است.
ــ شادی شیخی که خانقاه ندارد!
sosoke
میخندم و بهش میگویم که توریستهای ایرانی مثل چینیها نیستند که بتوانی در ستون یک به خطشان کنی. کافیست سرت را برگردانی هر کدامشان را در یک قسمت پیونگیانگ باید پیدا کنی...
میخندد و میگوید مثل شما! میفهمم که از همهٔ حرکات و سکنات ما مطلع است.
سیدمجتبا میگوید:
ــ تازه توریست ایرانی از هر دو برنامه، یک برنامه هم باید برود بازار که سوغاتی بخرد!
دهانبرعکس میگوید شما چه چیزی میخواهید بخرید؟ بگویید تا برایتان تهیه کنیم.
اصلاً متوجه لذت خرید نیست. بحث فایده ندارد.
sosoke
دلتنگی عصر جمعه، با تعطیلی یکشنبهها هم درست نمیشود در کشور خارجی...
ziba
یکبار در طولِ سفر از من پرسید که به چه کشورهایی رفتهام و برایش مفصل توضیح دادم. به او گفتم که تفاوتها امروز در جاده و اتومبیل و ساختمان نیست. اینها دیگر در همهجای دنیا دارند شبیه به هم میشوند. امروز تفاوتها برمیگردد به نحوهٔ زندهگیِ آدمها، شادیشان، رضایتشان از زندهگی و...
hamtaf
اینجا روزِ جشن و فردای روزِ جشن هم سر کار میروند. مکتب جوچه مهمتر است از ازدواج طبیعتاً...
الهام
خسته و گرسنه نشستهایم که یکهو میبینیم یکی جلو میآید با یک سینی. سه ساندویچ سبزیجات و سه ساندویچ مرغ و سه تا هم نوشابهٔ خنک... انگلیسی به سختی صحبت میکند اما روی لباسش نشان رهبرانِ کبیر است... به ما میگوید:
ــ من مسؤول خط ایرکوریو هستم. دوباره بالا آمدم و فهمیدم شما هنوز اینجا هستید. میدانستم که گوشتِ قرمز نمیخورید... اینها را برای شما خریدهام...
کلی از او تشکر میکنیم. هر کار میکنیم پول غذا را نمیگیرد.
الهام
خداحافظی میکنم و فراموش میکنم کارت ویزیت بگیرم. برای هر دوی ما گفتوگوی پرهیجانی بود. میدانم کرهٔ شمالی با رژیم اشغالگر قدس رابطهٔ سیاسی دارد و حتا شنیدهام که صورت خریدهای سوریه را زمانی در اختیار رژیم تلآویو میگذاشته است و دوسره پول درمیآورده است! به بچهها میگویم این غروبِ شب برجامِ اینهاست. برویم ببینیم مردمشان چهجور تو خیابان جشن گرفتهاند. میخندیم و سه تایی بیرون میزنیم. هنوز چند قدمی دور نشدهایم که بچهٔ خیابان ظفر بیرون میآید و میگوید:
ــ کجا؟!
samira shakeri
من مقداری میوههای شرقآسیایی برای بچهها میگیرم. سالهاست که سوغات را به جز موضوع یادگاری از سفر، تبدیل کردهام به خوردنی یا کشیدنی... یعنی مصرفشدنی... برای دوستان نزدیکم سیگار برگ میبرم و برای بستهگان اگر پاش بیافتد میوه... سرمای محفظهٔ بارِ هواپیما تقریباً میوه را سالم نگه میدارد. میوهها را در نایلکسِ مشکی مخفی میکنم
hamtaf
تقریباً پیش از این سفرِ قزاقستان یقین داشتم که نخواهم نوشت. اما وقتی سؤالات این دوست کرهای را میبینم، در تصمیمم شک میکنم. وقتی همنژادی از کشورِ همسایه تا این حد مشتاق دانستن است، معلوم میشود که پیونگیانگ باید سؤال بزرگی باشد برای مخاطب...
aMiN-1988
قصهها و روایتها، فضای بسته و خشنی را نشان میدهند که برونرفت از آن امکانپذیر نیست مگر با فرار. فضایی خشک و سرد... البته آن چه ما دیدیم خیلی هم تفاوت معناداری نداشت با این تصاویر... الا یک تفاوت... تصاویر مرسوم، اثر تحریم را در این تکصدایی نمیدیدند یا نمیخواستند ببینند.
aMiN-1988
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۱۰۵,۰۰۰۳۰%
تومان