بریدههایی از کتاب نیمدانگ پیونگیانگ
۴٫۲
(۹۶۷)
قدرت نظامیِ ما بسیار به قدرت نرم نزدیک است، حال آنکه کرهٔ شمالی واقعاً به صورت سخت صاحب قدرت نظامی است. آنچه شباهتش میپنداریم، حسب اتفاق در زمرهٔ مهمترین تفاوتهای ماست...
مجید
آزادی با احساس آزادی متفاوت است؛ همانگونه که استبداد با احساسِ استبداد
falinezh
وقتی از دانش تخصصی ایشان میپرسم، راهنما توضیح میدهد که البته ایشان کتابی هم دارند به نام فلسفهٔ اپرا!
همین که قبول دارند رهبرانشان ابتدا بچه بودهاند و بعد مثل باقی قد کشیدهاند و بزرگ شدهاند به نظرم یک دستآورد انسانی باشد.
هادی
میخندم و به گروه مستندساز میگویم، بخت یارمان بود که در این کشور پیتزا نداریم! و الا الان داشتیم پیتزای جینسنگ میآزمودیم... سیدمجتبا وسط عکاسی چیزی میگوید مثلِ جینسنگِ حاج حسین و پسران!
ب. قاسمی
میپرسد:
ــ تصاویر از اینترنت است؟
ــ بله دیگر... قبلاً گرفتهام و ذخیره کردهام...
ری میگوید:
ــ من به تصاویر اینترنت نگاه نمیکنم...
سه تایی بلند میگوییم نه و یک قدم عقب میرویم... اخلاقاً که نه، شرعا او خود را مجاز نمیداند که به تصاویر اینترنت ولو آفلاین و غیربرخط نگاه بیاندازد... حالا یادم میآید که وقتی تصاویر جایزهٔ کتاب را به او نشان دادم، پرسید که تصاویر از اینترنت است و بعد که جواب مثبت دادم، سر برگرداند و نگاه نکرد...
سیستماتیک
تحریم باید انسانِ مقاوم بسازد نه انسانِ دروغگو
سیستماتیک
در بحث تمدنی فرهنگ عمیقتر میشود از اقتصاد...
هر جادهای که از ایران میگذرد چه ابریشم باشد که چین در بازسازی آن الگوی تمدنی دارد و چه جادهٔ آبی ادویه که در آبِ سرزمینی ماست و هیچکس متکفل آن نیست، سلاحی است روبهروی تحریم.
و دقت کنیم اینها ـ به خلافِ افقِ ذهنیِ سیاسیون و اقتصادیون ـ روشی برای دور زدن تحریم نیستند؛ معنای وجودشان، خودْ حذف تحریم است...
هادی
داخل که میشویم یکهو پیرزنی جیغ میکشد و یکی از پیشخدمتها و کسی که پشت دخل نشسته بود، میدوند دم در و به زور ما را بیرون میکنند. از پشت ساختمانها به هتل اشاره میکنند و به زبان بیزبانی فریاد میکشند که برگردید هتلتان!
بیرون میآییم و به روی خودمان نمیآوریم و از هتل دور میشویم...
چند قدمی جلوتر نرفتهایم که یکهو ون کنارمان میایستد و بچهٔ خیابان ظفر با کت و شلوار و کراوات پایین میپرد و میگوید:
ــ شما کجا بودید؟!
به ساعت نگاه میکنم! فقط ۸ دقیقه آزادی!!
zeynab_m91
در دلم میگویم تحریم باید انسانِ مقاوم بسازد نه انسانِ دروغگو اما میدانم که حرفم به شدت آرمانی است...
zaraakra
اگر سؤالات در دههٔ شصت شمسی به افق و آینده برمیگشت، دههٔ هفتادِ شمسی هنگامهٔ سؤال اساسیِ حق حکومت بود که به مشروعیت و مقبولیت میانجامید. دههٔ هشتاد ادامهٔ همین تفکر به توسعه برگشت و تقدم و تاخر انواعِ توسعه؛ آیا توسعهٔ سیاسی مقدم است بر توسعهٔ اقتصادی یا توسعهٔ فرهنگی بر هر دو...
دههٔ نود به گمان من به هیچ رو، هیچ نشانهای از پیشرفت در سؤال انسانِ ایرانی دیده نمیشد.
zaraakra
عاقبت فرصتی پیش آمد تا شخصاً از ایشان این موضوع را بپرسم و ایشان عین فتوا را توضیح دادند که تولید و استفاده از سلاح کشتار جمعی را حرام میدانند... به خنده ادامه دادند که بسیاری از آقایان با نظر من البته موافق نیستند...
آبیِ آسمونی
شما چیزی نمیخواهید که برایتان بخرم؟
با عصبانیت به من میگوید:
ــ نه! نه! ما خودمان همه چیز داریم...
با اینکه حالم گرفته میشود اما از مناعت طبعش کیفور میشوم. ما را رها میکند با حسی عجیب و سیگاری روشن میکند و داخل ون مینشیند؛ انگار که ما مثلاً در مملکت جمهوری اسلامی برای مهمانِ خارجیمان زورکی ودکا گرفته باشیم و حالا بخواهیم تنهاش بگذاریم تا بنشیند و زهرماری بالا بیاندازد...
کرم کتاب
ابراز علاقه میکند که ایران هم توریست بفرستد به کرهٔ شمالی. توضیح میدهم که سیدموسوی برای این کار آمده است اما او ادامه میدهد:
ــ خوب نیست مردم ایران این کشور را ببینند تا متوجه شوند امپریالیسم چه تصویر دروغینی از ما ساخته است؟
میخندم و بهش میگویم که توریستهای ایرانی مثل چینیها نیستند که بتوانی در ستون یک به خطشان کنی. کافیست سرت را برگردانی هر کدامشان را در یک قسمت پیونگیانگ باید پیدا کنی...
میخندد و میگوید مثل شما! میفهمم که از همهٔ حرکات و سکنات ما مطلع است.
Azizi
عدم مراوده در سطح حاکمیت، امکان مقایسه را از بین میبرد. مقایسه نشدن، تقدس میآورد برای چیزی که مقدس نیست... تقدیس، جناب رفیق میسازد، جناب ژنرال میسازد و...
shima
مراوده و رابطه ـ هر مراوده و رابطهای ـ کمک میکند به شکاندن تکصدایی. هر رابطهای پادزهری است برای تحریم.
غوطہور🪐🌱🌊
حالا با دیدن کرهٔ شمالی میفهمم که از هر فرصتی برای ارتباط عمیق بینالمللی باید استفاده کرد. ارتباط عمیق الزاماً اقتصادی نیست و مهمتر اینکه همواره در رابطهٔ شمال و جنوب شکل نمیگیرد.
اگر پیش از انقلاب اسلامی بعث سوریه داشتیم و بعث عراق و رستاخیز ایران، موضوع به خیزش مذهبی مرتبط نبود. برمیگشت به بالارفتن قیمت نفت و شروع تغییرات در حوزهٔ عربی کشورهای حاشیهٔ جنوبی خلیج فارس. این اتفاق یک واکنش طبیعی به آن اتحاد طبیعی بود. حالا همان هلال رستاخیز تبدیل شده است به هلال شیعی. باید هلال شیعی را با نگاه ارتباطات و نه الزاماً نگاه معطوف به قدرت تقویت کرد. اگر چیزی مثل این هلال به رابطهای فرهنگی بدل شود، قصه بسیار متفاوت خواهد بود.
غوطہور🪐🌱🌊
بعد خاطرهای از ایران میگوید که در خیابانها همه تا او را میدیدهاند، میپرسیدهاند:
ــ کن یو اسپیک انگلیش؟!
و بچهٔ خیابان ظفر با خوشحالی میگفته است کمی بلدم. میگفت اوایل فکر میکردم همهٔ ایرانیها انگلیسی بلدند. اما بعدتر به تجربه دریافتم که همه همین سؤال را میپرسند و بعد سر تکان میدهند و راهشان را میکشند و میروند!
غوطہور🪐🌱🌊
و روزی خواهد رسید که همه بفهمیم فقط باید راجع به روابط انسانها صحبت کنیم... این یعنی ورود به دورهٔ جدید... آنجا جایی است که باید کفشها را در آورد...
غوطہور🪐🌱🌊
کمی من من میکند. بعد گرم میگوید:
ــ بد آوردم!! باید ایرانی باشی!
میخندم و میگویم:
ــ تو هم لهجهات امریکاییست اما باید اروپایی باشی...
خیلی گرم میزند پشت کمر من و میگوید:
ــ باختی! من اسراییلیم!
ــ نباختم! اروپایی هستی دیگر...
میخندد و میگوید:
ــ واردیها!
شاد است. خندهمان گرفته است. میگوید:
ــ من خبرنگارم. برای مذاکرات آمدهام. تو اینجا چه کار میکنی؟ موشک؟!!
دوباره قاهقاه میخندد. من هم. به خنده میگویم:
ــ برای فاصلهٔ کوتاه ما و شما «مید این ایران» داریم!
mamadism
موضوع فرهنگ در بحث تمدنی عمیقتر است از سیاست...
mamadism
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۱۰۵,۰۰۰۳۰%
تومان