بریدههایی از کتاب نیمدانگ پیونگیانگ
۴٫۲
(۹۶۷)
همه چیز شبیه به هم... همهچیز تکراری... هیچجا نمیتوانیم بدون محافظ قدم از قدم برداریم...
مرتضی ش.
عاقبت فرصتی پیش آمد تا شخصاً از ایشان این موضوع را بپرسم و ایشان عین فتوا را توضیح دادند که تولید و استفاده از سلاح کشتار جمعی را حرام میدانند... به خنده ادامه دادند که بسیاری از آقایان با نظر من البته موافق نیستند...
دوستی که در این جلسه همراهِ من بود و دلیل این پرسش را متوجه نشده بود، به خنده اضافه کرد:
ــ به نظرم رضا میخواست تولیدی بزند برای ساخت بمب اتم!
این شباهت در قدرت تسلیحاتی به نظرم فقط برساختهٔ رسانه است. قدرت نظامیِ ما بسیار به قدرت نرم نزدیک است،
alraz
در نظمپذیری صنعتی کرهٔ جنوبی میتوان همان رفتارهای منظم حزبی در کرهٔ شمالی را دید. (همین نظمپذیری و اهمیت به سلسلهمراتب در چند سالهٔ اخیر دستمایهٔ یکی از عجیبترین تحقیقات سوانح در صنعت هوایی شده بود که نشان میداد در خطوط هوایی کرهٔ جنوبی، هرگز کمکخلبان به خلبان انتقاد نمیکند و خطای او را گوشزد نمیکند! دقیقاً به دلیل ادبِ سلسلهمراتب!)
و همین میتواند من، انسان ایرانی را مطمئن کند که با هزار سال تحریم ایالاتِ متحده، شبیه به شهروند کرهٔ شمالی نمیشوم و با هزار سال سیطرهٔ ایالات متحده و توسعهٔ صنعتی، شبیه به شهروند کرهٔ جنوبی...
alraz
حالا سؤال جدیتر اینجاست که چرا پیشرفت نظامی، آن هم در صنایع نظامی لبهٔ حملهای مثل سلاح هستهای، نتوانسته است باعث پیشرفت غیرنظامی شود.
همان سؤالی که مشابهش را در ایران داریم و کسی به آن پاسخ نمیگوید. مردم میپرسند اگر موشک نقطهزن داریم و اگر واقعاً نفربر زرهی کارآ میسازیم، چرا نمیتوانیم خودرو پراید را بهسازی کنیم و با همهٔ صنعت بزرگ قطعهسازیمان، اتومبیل جدید و بهروز طراحی کنیم؟!
جوابی سرراست وجود دارد که در صنعت نظامی خودبسندهایم و به دنبال کمک بیگانه نیستیم و همین باعث میشود تا در آن به خودکفایی برسیم؛ در دل این جواب، این نکته مستتر است که اصولاً صنعت نظامی به دلیل محرمانهگی بیمراوده است و بیمراودهگی یعنی چیزی از جنس تحریم. اما این همهٔ جواب نیست. چون به نظر میرسد با اینکه سالهاست در معرض تحریمیم، باز هم نمیتوانیم به راحتی خودرو بسازیم...
alraz
به دهانبرعکس فیلمبردارها را نشان میدهم و میگویم هیچ اتفاقی نمیافتد تا رسانهتان اصلاح نشود. توضیح میدهم که تکصدایی چه به روز توسعه میآورد. به او میگویم که تحریم، مراوده را کم میکند و کم شدن مراوده خود یعنی تکصدایی... با علاقه گوش میکند و سر تکان میدهد...
alraz
آقای دکتر میخوانمش، خیلی با شوق و ذوق این بخش را توضیح میدهد. میگوید:
ــ زمانی که تصمیم به ساخت این بخش گرفتیم حتا یک دستگاه سیتیاسکن نداشتیم...
باورنکردنی است. یعنی مثلاً در سال، ۲۰۱۰ یا ۲۰۱۵ سیتیاسکن نداشتهاند؟
آیه
دل عاشق به پیغامی بسازد
خمارآلوده با جامی بسازد
مرا کیفیت چشم تو کافیست
ریاضت کش به بادامی بسازد
|قافیه باران|
موقع خداحافظی دژبان غولپیکر همراه به ما سلام نظامی میدهد و بعد دست تکتکمان را میفشارد. دستش خیلی بزرگ است و انصافاً من برای حفظ اعتبار ملی و آبروی حزب مؤتلفه فریاد نمیکشم. حتا جانفشانی بزرگتری میکنم و دوباره دستم را جلو میآورم و به مترجم میگویم که ترجمه کند:
ــ برای شادیِ بیشتر مرزبانان!
و او هم نامردی نمیکند و دوباره فشار میدهد. به نظرم انتقام شهر پاژوی کرهٔ جنوبی را هم گرفت جوری که تا چند ساعت بعد هر بار مشتم را میبستم درد داشتم!
سعیده کشتکار
فقط سرِ زباندان برمیگردد به سمت چپ. خبری نیست... سرش را کامل میگرداند سمت ما و میبیند شش جفت چشم خیره شدهاند به او...
زهرا.م
یکی از کارخانهها محصولش دهانشویه و خمیردندان است. به ما لباس استریل میپوشانند و کفشهامان را عوض میکنند. با دقت نگاه میکنم. به نظرم کمی نمایشی باشد بعضی کارها. مثلاً یک کارمند با روپوش کامل سفید در آزمایشگاه مدام مادهای را به دقت وزن میکند. اما بعد هیچ کار دیگری نمیکند. این ماده را باید با چیزی مخلوط کند یا نتیجه را جایی ثبت کند.
moein eskandari
ریچارد نفیو نویسندهٔ هنر تحریم ایده میدهد که نمایشگاهِ متحرکِ تحریم، اتومبیل پورشه است. جولان یک اتومبیل پورشه در پایتختِ کشور تحریمی، همهٔ ابعاد تحریم (فساد، تازهبهدورانرسیدهگی، فاصلهٔ طبقاتی و...) را در یک نمای سریع به ذهن رهگذر حقنه میکند... بازوی اجرایی تحریم، فقط یک کالای نقدشوندهٔ سریع در اختیار ایران قرار میدهد و آن هم اتومبیل پورشه است... یعنی تنها راه تبدیل ارز به کالا خود کمکی بیملاحظه میشود به نمایش رسانهای تحریم در چشم افکارِ عمومی... سرگاهِ تحریم ایدهٔ پورشه را میریزد و دستگاه تحریم، به جای طلا و نیاز اولیه مثل دارو و برخی غلات و برخی تجهیزات هایتک و فوقپیشرفته، فقط پورشه را برای واردات مجاز میشمرد و پایگاه تحریم میشود خیابانهای تهران...
Daneshe.Ketab.Khandan
داخل که میشویم یکهو پیرزنی جیغ میکشد و یکی از پیشخدمتها و کسی که پشت دخل نشسته بود، میدوند دم در و به زور ما را بیرون میکنند. از پشت ساختمانها به هتل اشاره میکنند و به زبان بیزبانی فریاد میکشند که برگردید هتلتان!
سعیده کشتکار
روزنامه روی پای من است و دارم صفحات دیگر را ورق میزنم. صفحهٔ اول را میگذارم روی میز جلو و گوشی را ـ که از آن فقط جهت ضبط صدا و نت برداشتن استفاده میکنم ـ میگذارم روی روزنامه. یکهو «زباندان» جلو میپرد. گوشی را از روی روزنامه برمیدارد و روزنامه را مرتب میکند. نمیتواند توضیح دهد. من هم نمیتوانم بفهمم...
سعیده کشتکار
بعد برای اینکه ارتباط بگیرم، به کسی که مشغول روزنامه خواندن است، با دست سیدموسوی را نشان میدهم و عکسش را در روزنامه مشخص میکنم. زبان بینالمللی. طرف هم به زبان بینالمللی پشتش را به من میکند و میرود. اصلاً نمیخواهند ارتباط بگیرند.
سعیده کشتکار
حوزهٔ نوروز را اگر جدی بگیریم، پلنگی است که پا در یکسومِ بلوچِ عمان دارد و دم در شبهقاره دارد و ستون فقراتش حوزهٔ قبچاق و قفقاز است و سر در بوسنی اروپا دارد... حوزهٔ نوروز، بخشی از هند و پاکستان و افغانستان تا تاجیکستان و قزاقستان و ترکمنستان و قرقیزستان و آذربایجان و ارمنستان و ترکیه تا یک سوم بلوچ عمانی را به راحتی در برمیگیرد... و خود بسی مهیبتر است از اتحادیهای که به برگزیت بند باشد.
javad hedayati
این طرف از اروند تا آمودریا و گنگ حوزهٔ زبان فارسی است. هر ارتباطی در این حوزه میتواند عمقی مؤثر برای شکست تحریم داشته باشد. یعنی اسبِ شطرنجِ فارسی میتواند بین ایران و افغانستان و تاجیکستان بتازد. از آنسو کافیست کمی در این شطرنج ماهرانهتر مهره بچینیم تا فرزین از مرز شبهقاره نیز بگذرد و تا غرب چین را نیز زیر نگین خود در آورد. این موضوع باز معطوف به قدرت نیست.
javad hedayati
در ایران منتقد برخی نهادها هستیم که از وظایف حاکمیتی خود خارج شدهاند و مثلاً وارد فرهنگ و اقتصاد شدهاند. با دیدن وضعیت کرهٔ شمالی میتوان فهمید که اتفاقاً این تحریم ایالات متحدهٔ امریکا است که این نهادها را مجبور میکند به ورود به فضاهای غیرتخصصی. اگر تحریم نبود احتمالاً آنها دلایلی برای ورود به اقتصاد نداشتند.
javad hedayati
کشور تحریمشده ناچار به دامچالهٔ تکصدایی میافتد و تکصدایی شروعیست برای دیکتاتوری.
javad hedayati
از پنیر و لبنیات مثل چین خیلی خبری نیست. اما چیزی شبیه جلبک برایمان میآورند که اتفاقاً بدمزه نیست. شبیه ظرفی است از سبزیجات پخته که البته کمی پرملاتتر از اسفناج خودمان است. تخممرغ هم که در فقدان پنیر طبیعتاً مورد علاقهٔ همهٔ ماست. یک نوشیدنی گازدار هم دارند که نسخهٔ تقلبی کوکاکولا که نه، نسخهٔ تقلبی زمزم ماست!
javad hedayati
مدام به کرهٔ شمالی میاندیشم و تفاوتها و شباهتهاش... نظامهای بسته را بررسی میکنم. در بسیاری از آنها راز اطاعتِ مردم را همان روش فرعونی مییابم که حکیم (در سورهٔ مبارکهٔ زخرف، آیهٔ شریفهٔ ۵۴) فرمود:
فاستخف قومه فاطاعوه...
پس قوم خود را سبک شمرد تا اطاعتش کنند.
انهم کانوا قوما فاسقین...
همانا ایشان قومی فاسق بودند.
و جالب است که پیِ این آیهٔ شریفه، حکیم در کتاب محکم خود، قوم را فاسق میشمارد و عذاب میکند و فرعون هدفِ این حمله نیست.
از آنسو حکومت نبوی را روش و منش لونی دیگر است...
وَلَو کنتَ فَظّاً غَلیظَ القَلبِ لَانفَضّوا مِن حَولِک ۖ فَاعفُ عَنهُم وَاستَغفِر لَهُم وَشاوِرهُم فِی الأَمرِ ۖ فَإِذا عَزَمتَ فَتَوَکل عَلَی اللَّهِ ۚ إِنَّ اللَّهَ یحِبُّ المُتَوَکلینَ
مجید
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۵۰,۰۰۰
۱۰۵,۰۰۰۳۰%
تومان