بریدههایی از کتاب نیمدانگ پیونگیانگ
۴٫۲
(۹۶۷)
اسامی رهبران، پدربزرگ: کیم ایل سونگ، پدر: کیم جونگ ایل و پسر: کیم جونگ اون!
fatemeh_z_gh09
خانمها ناخن لاکزده ندارند، حتا در کارخانهٔ لوازم آرایشی.
از هر ده خانم متأهل، یکنفر حلقهٔ ازدواج دارد. گردنبند و النگو و لوازم زینتی کمتر استفاده میشود و اگر هم باشد طلا کمتر میبینیم.
از آنسو هیچ زن و مردی را در خیابان نمیبینیم که دست در دست هم داشته باشند. انگار از دوران نامزدی هم خبری نیست.
این یادداشتها را در ون ضبط میکنم؛ در حالی که کنار زباندان نشستهام. مجتبا میگوید:
ــ لطفاً این را هم ضبط کنید. عکاسی از پشت شیشهٔ ون، مثل ازدواج از طریق تلفن است!
fatemeh_z_gh09
به دور و بر نگاه میکنم. هیچ رهگذری کلاه نقابدار ندارد... مشکل همین است. با کلاه غریبی میکنند... کلاه را برمیدارم. میدوم.
تغییری ایجاد نمیشود. باز هم همه چپ چپ نگاهم میکنند. انگار که مثلاً کسی با پیجامه در پالادیومِ تهران چرخ بزند.
fatemeh_z_gh09
متوجه میشویم که هر صبح این ونها در خیابان راه میافتند و کنار صفهای طویل کارگران و کارمندان سرودهای حماسی پخش میکنند. غروبها هم حین برگشت سرودهای «خسته نباشید کارگر عزیز» را یحتمل. همانجا نام این وانتها را هم میگذاریم «ماشین حاجیبخشی!». البته خودشان میگویند پنسونگ چان یا چیزی شبیه به این.
fatemeh_z_gh09
عکس جناب کیم جونگ اون را به من نشان میدهد و خیلی عصبانی حالیم میکند که نباید چیزی روی عکس بگذارم. سر تکان میدهم و به عکس «چاکرم، مخلصم» ی میگویم. میز کناری، همان امریکاییِ صبحانه نشسته است. آرام به من چشمکی میزند و دو تایی میخندیم.
fatemeh_z_gh09
گوشی را ـ که از آن فقط جهت ضبط صدا و نت برداشتن استفاده میکنم ـ میگذارم روی روزنامه. یکهو «زباندان» جلو میپرد. گوشی را از روی روزنامه برمیدارد و روزنامه را مرتب میکند. نمیتواند توضیح دهد. من هم نمیتوانم بفهمم...
بلاتمثیل انگار وسط مسجدالحرام کسی قرآن را وارونه گذاشته باشد روی زمین. زباندان به زبان بیزبانی عکس جناب کیم جونگ اون را به من نشان میدهد و خیلی عصبانی حالیم میکند که نباید چیزی روی عکس بگذارم.
fatemeh_z_gh09
. مجتبا به دو میدود که از یکی از مغازههای شیرینیفروشی عکس بگیرد. زنی چاق از مغازه بیرون میدود. به مجتبا چیزی نمیگوید. اما سریع در مغازه را میبندد و پشتش را میکند به مجتبا که در عکس معلوم نباشد، از آنسو مجتبا هم نتواند از داخل عکس بگیرد.
کیم میونگ چول توصیه میکند که از داخل مغازهها عکس نگیریم، همچنین از صورت مردم... مجتبا لج میکند. مینشیند روی زمین و دوربین را میگیرد سمت آسمان! همه میخندیم.
fatemeh_z_gh09
روی دویست تن سنگ طبیعتاً «حسنی نگو بلا بگو» حک نمیکنند.
fatemeh_z_gh09
حفظ اسامی شرق آسیا انصافاً کار دشواری است. خلاصه وسط کرهٔ شمالی و بیخداییِ مطلق کمی «لا تنابزو بالالقاب» م گل میکند. چارهای نیست.
fatemeh_z_gh09
به نظر عضو بلندپایهٔ حزب باشد. انحنای دهانش شبیه ن یا ب نیست، برعکس است. وقتی حسابی میخندد تازه لبهاش صاف میایستند. همان اول کار اسمش را میگذارم دهانبرعکس!
fatemeh_z_gh09
در نظمپذیری صنعتی کرهٔ جنوبی میتوان همان رفتارهای منظم حزبی در کرهٔ شمالی را دید. (همین نظمپذیری و اهمیت به سلسلهمراتب در چند سالهٔ اخیر دستمایهٔ یکی از عجیبترین تحقیقات سوانح در صنعت هوایی شده بود که نشان میداد در خطوط هوایی کرهٔ جنوبی، هرگز کمکخلبان به خلبان انتقاد نمیکند و خطای او را گوشزد نمیکند! دقیقاً به دلیل ادبِ سلسلهمراتب!)
و همین میتواند من، انسان ایرانی را مطمئن کند که با هزار سال تحریم ایالاتِ متحده، شبیه به شهروند کرهٔ شمالی نمیشوم و با هزار سال سیطرهٔ ایالات متحده و توسعهٔ صنعتی، شبیه به شهروند کرهٔ جنوبی...
seyyed kashefi
جرأت ندارم بهش بگویم که حالا میفهمم تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکهاند. کشور تحریمشده ناچار به دامچالهٔ تکصدایی میافتد و تکصدایی شروعیست برای دیکتاتوری.
حمیدرضا شکوهی
و اگر سنگدل بودی، از اطراف تو پراکنده میشدند. پس آنها را ببخش و برای آنها آمرزش بطلب! و در کارها، با آنان مشورت کن! اما هنگامی که تصمیم گرفتی، (قاطع باش! و) بر خدا توکل کن! زیرا خداوند متوکلان را دوست دارد.
amir
پس قوم خود را سبک شمرد تا اطاعتش کنند.
amir
عدم مراوده در سطح حاکمیت، امکان مقایسه را از بین میبرد. مقایسه نشدن، تقدس میآورد برای چیزی که مقدس نیست... تقدیس، جناب رفیق میسازد، جناب ژنرال میسازد و...
در ایران منتقد برخی نهادها هستیم که از وظایف حاکمیتی خود خارج شدهاند و مثلاً وارد فرهنگ و اقتصاد شدهاند. با دیدن وضعیت کرهٔ شمالی میتوان فهمید که اتفاقاً این تحریم ایالات متحدهٔ امریکا است که این نهادها را مجبور میکند به ورود به فضاهای غیرتخصصی. اگر تحریم نبود احتمالاً آنها دلایلی برای ورود به اقتصاد نداشتند.
از آنسو، مراوده و رابطه ـ هر مراوده و رابطهای ـ کمک میکند به شکاندن تکصدایی. هر رابطهای پادزهری است برای تحریم.
حالا با دیدن کرهٔ شمالی میفهمم که از هر فرصتی برای ارتباط عمیق بینالمللی باید استفاده کرد. ارتباط عمیق الزاماً اقتصادی نیست و مهمتر اینکه همواره در رابطهٔ شمال و جنوب شکل نمیگیرد.
melodious_78
همهچیز مثل همهٔ فیلمهای تبلیغاتی همهٔ هواپیماهای دنیاست... حالا احتمالاً دوربین میرود در سواحل... دقیقاً همین اتفاق میافتد. دوربین میرود در سواحل... امواج آرام آب... منتظرم خانوادهای با بچهها کنار ماسهها با مایو لمیده باشند که یکهو از وسط دریا آب به هوا میپاشد و یک موشک میرود وسط آسمان... بعد دوربین میرود وسط جنگل و از میان درختان دودی به هوا برمیخیزد و موشکی اوج میگیرد... همین اتفاق در کوه و صحرا و کنار پرچم و وسط شهر هم میافتد... فیلم خیلی هپیاند نبود!!
از مرزِ هوایی واردِ آسمان کرهٔ شمالی شدهایم!
Moho Sheba
پیونگیانگ تنها جای عالمست که هنوز در آن میتوان بدونِ ترس در محیطِ بسته و زیر سقف سیگار کشید. هیچ قانونِ منعِ استعمال دخانیاتی پاش به پیونگیانگ نرسیده است!
فاطمه
پارسیان هند را در بمبیی چنان جابهجا میکنند که در دستگاه مودی و اخلافش هضم شوند و حتا زبان فارسی را از دست بدهند تا بفهمیم که این طایفهٔ زرتشتیِ موّال چهجور میتوانند از ایران فاصله بگیرند تا باز بفهمیم که موضوع حذفِ روابط فرهنگی و مذهبی، حذف روابط اقتصادی میآفریند که عکس نقیضش یعنی همان که در بحث تمدنی فرهنگ عمیقتر میشود از اقتصاد...
هر جادهای که از ایران میگذرد چه ابریشم باشد که چین در بازسازی آن الگوی تمدنی دارد و چه جادهٔ آبی ادویه که در آبِ سرزمینی ماست و هیچکس متکفل آن نیست، سلاحی است روبهروی تحریم.
فاطمه
حالا با دیدن کرهٔ شمالی میفهمم که از هر فرصتی برای ارتباط عمیق بینالمللی باید استفاده کرد. ارتباط عمیق الزاماً اقتصادی نیست و مهمتر اینکه همواره در رابطهٔ شمال و جنوب شکل نمیگیرد.
اگر پیش از انقلاب اسلامی بعث سوریه داشتیم و بعث عراق و رستاخیز ایران، موضوع به خیزش مذهبی مرتبط نبود. برمیگشت به بالارفتن قیمت نفت و شروع تغییرات در حوزهٔ عربی کشورهای حاشیهٔ جنوبی خلیج فارس. این اتفاق یک واکنش طبیعی به آن اتحاد طبیعی بود. حالا همان هلال رستاخیز تبدیل شده است به هلال شیعی. باید هلال شیعی را با نگاه ارتباطات و نه الزاماً نگاه معطوف به قدرت تقویت کرد. اگر چیزی مثل این هلال به رابطهای فرهنگی بدل شود، قصه بسیار متفاوت خواهد بود.
فاطمه
تحریم و دیکتاتوری دو روی یک سکهاند. کشور تحریمشده ناچار به دامچالهٔ تکصدایی میافتد و تکصدایی شروعیست برای دیکتاتوری
Amirmbg
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
حجم
۱٫۵ مگابایت
سال انتشار
۱۳۹۸
تعداد صفحهها
۳۴۴ صفحه
قیمت:
۱۱۲,۵۰۰
۳۳,۷۵۰۷۰%
تومان