بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ | صفحه ۲۶ | طاقچه
تصویر جلد کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

بریده‌هایی از کتاب نیم‌دانگ پیونگ‌یانگ

انتشارات:نشر افق
امتیاز:
۴.۲از ۹۶۷ رأی
۴٫۲
(۹۶۷)
تا پیش از آمدن تصور من این بود که دست‌آوردهای پیونگ‌یانگ در انرژی هسته‌ای به جایی رسیده باشد که انرژی برق حاصل از نیروگاه هسته‌ای یکی از اقلام عمدهٔ صادراتی‌شان باشد. حالا با شگفتی تمام می‌بینم که حتا از تأمین برق داخلی هم برنمی‌آیند و نیروگاه زغال‌سنگی دارند.
alireza atighehchi
وسط اخبار یک موسیقی وله پخش می‌شود و کارگری که کنار ما نشسته است بلند می‌شود. یک کولهٔ سبزرنگ برزنتی دارد. کولهٔ بزرگ را به سختی روی دوش‌ش می‌اندازد و با قدم‌های کوتاه اما سریع از ما فاصله می‌گیرد. چهار پنج قدم بیش‌تر نرفته است که یک‌هو اخبار ادامه پیدا می‌کند با آخرین بخش که اخبار هواشناسی باشد. کارگر خشک می‌شود از ترس. باز به سرعت برمی‌گردد. کوله را دوباره خیلی سخت روی زمین می‌گذارد و می‌نشیند سرجاش. انگار به اخبار بی‌احترامی کرده باشد. دوباره می‌نشیند و با دقت گوش می‌کند به وضع هوا!
alireza atighehchi
ــ چرا نشسته‌اید؟! ــ منتظر شما بودیم دیگر! ــ باشد... حالا ما آمدیم دیگر... چرا نشسته‌اید؟! نمی‌فهمیم. نشسته‌ایم دیگر... کاری نکرده‌ایم که... نیم ساعتی طول می‌کشد تا بچهٔ خیابان ظفر حالی‌مان می‌کند که نباید در کنار ره‌بران کبیر بنشینیم. تصحیح می‌کنم. ــ در کنار مجسمهٔ ره‌بران کبیر...
alireza atighehchi
این دانش‌گاه را چه کسی ساخته است؟ جناب کیم ایل سونگ! قبول... اولین رشتهٔ تحصیلی چیست؟ مدیریت کشور و جنگ با تدریس جناب کیم ایل سونگ برای تربیت مدیران آینده. (چیزی شبیه به دانش‌گاه امام صادق خودمان مثلاً!)
alireza atighehchi
ــ شادی شیخی که خانقاه ندارد!
maedeh
به خانم یون نگاه می‌کنم. یک‌بار در طولِ سفر از من پرسید که به چه کشورهایی رفته‌ام و برای‌ش مفصل توضیح دادم. به او گفتم که تفاوت‌ها ام‌روز در جاده و اتومبیل و ساخت‌مان نیست. این‌ها دیگر در همه‌جای دنیا دارند شبیه به هم می‌شوند. ام‌روز تفاوت‌ها برمی‌گردد به نحوهٔ زنده‌گیِ آدم‌ها، شادی‌شان، رضایت‌شان از زنده‌گی و... خانم یون در خودش فرو رفته است. احتمالاً یک پنجرهٔ نیمه‌بازِ دیگر برای‌ش بسته خواهد شد. زبان برای او پنجره‌ای است به جهانِ خارج. ما برای او پیام‌آورانی بودیم از دنیایی دیگر. نمی‌دانم به چه فکر می‌کند اما سخت در خودش فرو رفته است و به افق جادهٔ یخ‌بستهٔ فرودگاه خیره شده است.
باران ریزوندی
بخوانم بیت بی‌پایان بخوانم برای مردم افغان بخوانم برای مردم آوارهٔ خود از ایران تا به پاکستان بخوانم... از احوال‌م خبر داری؟ نداری دل‌بر... به کابل‌جان گذر داری؟ نداری دل‌بر مَ می‌میرم ز دردِ اشتیاق‌ت سر خاک‌م گذر داری؟ نداری دل‌بر... به هندوکش بُرُم قرآن بخوانم برای مردم افغان بخوانم برای مردم آوارهٔ خود دوبیتی‌های بی‌پایان بخوانم...
باران ریزوندی
بوم کویری، قناعت‌پرور است و زیست‌بوم بندری، چندفرهنگی می‌آفریند. به همین قیاس، قطعاً نژاد زرد هم ویژه‌گی‌هایی دارد که می‌توان فارغ از مرزِ میان کرهٔ شمالی و کرهٔ جنوبی روی آن تأکید کرد. دقیقاً همان‌گونه که می‌دانم تاریخ تمدن فنیقی و زیست‌بوم تجاری، چنان در جان انسان لبنانی آمیخته است که چندفرهنگی‌بودن از خاصه‌های اوست و فرهٔ ایزدی و این همه تصاویر تمدنیِ تخت جمشید، از من و ما چیزی دیگر می‌سازد... و دقیقاً همان‌گونه که باور دارم شاید جهان یک چوپانِ افغانستانی، از جهانِ یک دانش‌مندِ کارمندِ اروپایی وسیع‌تر باشد... انسانِ شرقِ آسیا هم طبیعتاً تفاوت‌هایی دارد.
دچآر
یک تصویر ثابت می‌تواند غلط‌انداز باشد، اگر چه حسی عمیق‌تر دارد، اما مقایسهٔ دو تصویر در طول زمان، بسیار راه‌گشاست اگر چه فرصتی به هیجانات و احساسات نمی‌دهد.
دچآر
هیچ چیزی برخط و آن‌لاین نبود... ما سرِ کار بودیم با یک تصویر ضبط‌شده... حسابی شاکی‌م... چه دلیلی دارد که برای ما نمایش اجرا کنند و دروغ بگویند؟! سیدموسوی می‌گوید: ــ شاید به‌تر بود که گیر نمی‌دادید... ــ آن وقت فکر می‌کردند که خنگول‌یم و همین برنامه را به همین شکل سال‌ها ادامه می‌دادند... باید فطرتِ انسانی را نشان‌شان بدهیم و فریاد بکشیم که آدمی‌زاد از دروغ خوش‌ش نمی‌آید.
باران ریزوندی
ــ به سلامتی قدم نورسیده دقیقاً کِی می‌رسند؟ یون نمی‌فهمد. با تعجب می‌گوید: ــ قدم نورسیده؟! می‌گویم: ــ بی‌ادبی می‌شود، منظورش این است که چه زمانی ایشان فارغ می‌شود؟ ــ فارغ؟ معناش را نمی‌دانم! فارغ‌التحصیل یعنی؟! درس می‌دهد الان... سیدموسوی دیگر جوش می‌آورد: ــ کی می‌زاید زنِ کیم میونگ چول؟! ــ آهان!! همین‌روزها... همین‌روزها را که می‌گوید سه تایی می‌زنیم زیر خنده.
zoha
عاقبت فرصتی پیش آمد تا شخصاً از ایشان این موضوع را بپرسم و ایشان عین فتوا را توضیح دادند که تولید و استفاده از سلاح کشتار جمعی را حرام می‌دانند... به خنده ادامه دادند که بسیاری از آقایان با نظر من البته موافق نیستند...
zoha
پیام به نخستین کنفرانس بین‌المللی خلع سلاح هسته‌ای و عدم اشاعه ۸۹/۱/۲۸ (۲۰۱۰) برخی از فتوای ایشان منع استفاده را برداشت کرده‌اند و منع تولید را در آن در نیافته‌اند. برخی دیگر نیز اصل فتوا را تاکتیکی می‌دانند برای کاهش فشار بین‌المللی و می‌پندارند که ایران پس از دست‌یابی به سلاحِ هسته‌ای این فتوا را نادیده خواهد گرفت یا با پیدا کردن کلاه شرعی راه دور زدن آن را عمومی خواهد کرد! فتوا را آن‌چنان پی گرفتم تا به صاحب فتوا رسیدم... در میانهٔ راه چند نفری از مجتهدان معتقد را رصد کردم که بر این باور بودند ساخت سلاح کشتار جمعی، ذیل آیهٔ شریفهٔ «و اعدوا لهم ما استطعتم من قوه» و در قسمت‌های فوقانیِ استطاعت، مجاز است. پیدا کردم که در ادوار مختلفِ چپ و راست، سیاست‌مدارانِ بسیاری به دنبال دست‌یابی به سلاح هسته‌ای بودند بدون نظرِ ره‌بر گرامی...
zoha
مسألهٔ دست‌یابی به انرژیِ هسته‌ای نیز برای ما با رسیدن به فن‌آوری‌های صلح‌آمیز معنا پیدا می‌کند نه با ساخت سلاح هسته‌ای. این موضع در فتوای ره‌بر گرامی انقلاب نیز به وضوح بیان شده است. «به اعتقاد ما افزون بر سلاح هسته‌ای، دیگر انواع سلاح‌های کشتار جمعی، نظیر سلاح شیمیایی و سلاح میکروبی نیز تهدیدی جدی علیه بشریت تلقی می‌شوند. ملت ایران که خود قربانی کاربرد سلاح شیمیایی است، بیش از دیگر ملت‌ها خطر تولید و انباشت این گونه سلاح‌ها را حس می‌کند و آماده است همهٔ امکانات خود را در مسیر مقابله با آن قرار دهد. ما کاربرد این سلاح‌ها را حرام، و تلاش برای مصونیت بخشیدن ابناء بشر از این بلای بزرگ را وظیفهٔ همگان می‌دانیم.»
zoha
آن‌چه من می‌فهمم این است که در این عرصه از بیخ متفاوت‌یم. جمهوری اسلامیِ ایران اگر قدرتی نظامی داشته باشد به هم‌پیمانانِ مردمی‌ش برمی‌گردد که به شکلی هویتی خارج از مرزها از منافع او دفاع می‌کنند و در این موضوع جمهوری دموکراتیک خلق کره هیچ شباهتی به ما ندارد. هیچ متحد واقعیِ مردمی (و حتا دولتی) خارج از مرزهای کرهٔ شمالی وجود ندارد... چین با مهرهٔ کرهٔ شمالی بازی می‌کند و الا میان این دو هیچ اتحاد مبنایی نیست.
zoha
سؤالی دیگر به شباهت‌های ما برمی‌گردد. فارغ از تحریم، حرکت به سمت انرژیِ هسته‌ای می‌تواند شباهتِ ما باشد. حرکت به سمت انرژیِ هسته‌ای و زورمندی در ساخت تسلیحات می‌تواند مایهٔ نگرانی منطقهٔ شبه‌جزیرهٔ کره و خاورمیانه باشد. در این موضوع نیز شباهت داریم. از آن‌سوی قصه، ما سلاحِ کشتار جمعی هسته‌ای نداریم و کرهٔ شمالی دارد. ما در ساخت تسلیحات و موشک نیز ضعیف‌تریم. چه چیزی ما را شبیه می‌کند؟
zoha
حالا آیا تحریمِ طولانی، این احساس عدمِ آزادی را قوی‌تر خواهد کرد؟ یا برعکس، مثل نمونهٔ کرهٔ شمالی ضعیف‌تر؟! در نمونهٔ کرهٔ شمالی، تحریم باعث حذف ارتباطات می‌شود و حذف ارتباطات یعنی نشنیدن صداهای دیگر و ورود به تک صدایی. تک‌صدایی در دورهٔ طولانی عادت می‌شود و احساس عدمِ آزادی را از بین می‌برد... ترس از گرسنه‌گی آرام آرام مشکلِ اول می‌شود و نیازهای دیگر مثل آزادی را از اولویت می‌اندازد. تقریباً همین فرآیند را در ایران، ترس از عدم امنیت باعث می‌شود...
zoha
این اتفاق در ایران رنگی دیگر دارد. در منطقه، ایران در بسیاری موارد مشکل‌ش احساس عدم آزادی است و در بزرگ‌نماییِ این احساس، قطعاً تک‌صدایی رسانه‌ای بیش‌ترین تاثیر را دارد. احساس عدم آزادی، پیش‌ران توسعهٔ سیاسی است. فقدان این احساس، هر نوع توسعهٔ سیاسی را از بین خواهد برد.
zoha
آزادی با احساس آزادی متفاوت است؛ همان‌گونه که استبداد با احساسِ استبداد. در بسیاری از کشورهای استبدادزده مردم در درازمدت احساس نیاز به آزادی را از دست می‌دهند و به فضای موجود عادت می‌کنند. (یادم می‌آید که در میدانی در پیونگ‌یانگ کلی دانش‌آموز جمع شده بودند و سرودی می‌خواندند که معناش می‌شد ما شادترین مردم جهان‌یم. و به نظرم به این باور داشتند، چون امکان مقایسه نداشتند.)
zoha
دیگر برای انسان ایرانی مهم نبود که مثلاً آیا حکم حجاب می‌تواند حکومتی باشد یا نه؟ حجاب اجباری است یا اختیاری؟ مسأله پیشینی بود. مهم این بود که حکومت در خواستهٔ خود، یعنی حجاب اجباری، فارغ از درستی یا نادرستی، ناکارآمد بوده است. این تغییر جنسِ سؤال از «آینده‌نگر» به «نگران» و از آینده‌ساز به مضطرب آشکارکنندهٔ آبستنی است. این انسان ایرانی آبستن تغییراتی است و این تغییرات دوباره سؤالات تازه‌تر خواهد آفرید...
zoha

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

حجم

۱٫۵ مگابایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۳۴۴ صفحه

قیمت:
۱۱۲,۵۰۰
۳۳,۷۵۰
۷۰%
تومان