بریدههایی از کتاب جنوب بدون شمال
۲٫۵
(۴۰)
هیچ مشکلی نداشت: فقط مادرش را میخواست که او هم مرده بود.
Ailin_y
"بیشتر از اونکه عاشق تنفر باشم از عشق متنفرم."
خانوم ارل گری
«من دو انتخاب دارم ـ در ادارهٔ پست بمانم و دیوانه شوم یا آنجا را ترک کنم و بنویسم و از گرسنگی هلاک شوم. من تصمیم گرفتهام از گرسنگی هلاک شوم.»
اسماعیل فرمانی
میتوانستم حس کنم امواج مرگ مثل غباری دودآلود از بدنهایشان متصاعد میشود و وقتی به حرفهایشان گوش میدادم دلم میخواست فریاد بزنم: «خدای من، کسی به دادم برسد! آیا باید این همه را تحمل کنم تا بتوانم نیم کیلو گوشت چرخکرده و چند تا نان همبرگری بخرم؟»
پویا پانا
من پیش روانشناس نمیروم. آنها به درد نمیخورند و خیلی ازخودراضیاند،
پویا پانا
در سال ۱۹۶۹، در چهل و نهسالگی، پیشنهاد جان مارتین، ناشر معروف بلَک اسپارو را پذیرفت و شغل خود را در ادارهٔ پست رها کرد تا تماموقت به کار نویسندگی بپردازد. او آن زمان در نامهای نوشت: «من دو انتخاب دارم ـ در ادارهٔ پست بمانم و دیوانه شوم یا آنجا را ترک کنم و بنویسم و از گرسنگی هلاک شوم. من تصمیم گرفتهام از گرسنگی هلاک شوم.»
پویا پانا
پرل هاربر یادن هست؟
Shahab Abroshan
کاری نمیشه کرد جز صبر کردن.
رها
بنابراین تسلیم بشویم و کلاً امید را از دست بدهیم؟
این کلیشهها و ابتذال دیگر برای چیست؟ خب، باشد، باید بگوبم که نه. تسلیم نمیشویم. شاید خیلی مبتذل به نظر برسد، ولی میگویم که با قدرت و شهامت و جسارت و شور و شوق و خطری که افراد کمی به روشهای معدود قبول میکنند، میتوانیم لاشهٔ انسانیت را از غرق شدن نجات بدهیم. تا وقتی موقعش نشود هیچچیز از بین نمیرود. باید مانند مرد جنگید، نه مثل موش ترسید. همهاش همین. چیز دیگری اضافه نمیکنم.
Massoume
حقوق بیکاری تمام میشود و همهمان مثل سگ زندگی میکنیم ـ سگهای ولگردی که جایی برای پنهان شدن ندارند، پول هم ندارند که اجارهخانه بدهند، با شکمهای گرسنه، روح مستأصل، بدون تحصیلات، بدون مهارت.
Massoume
ـ یه مرد رو روی قایق دیدم و ازش پرسیدم: " کجا میری؟" و اون گفت: "من یه تاکسی قایقیام، آدمها رو سوار و از قایقشون پیاده میکنم." و من گفتم: " باشه." و فقط پنجاه سِنت شد و همونطور که اون آدمها رو به قایقشون میرسوند، چند ساعت سوار قایقش بودم و گشت زدم. عالی بود.
گفتم: «من هم تلویزیون نگاه کردم و چند تا دکتر و پرستار رو تماشا کردم و افسرده شدم.»
Massoume
چرند نگو، کارل! میلیاردها آدم تو دنیا هستند که از خلاقیت نون در نمیآرن. میخوای بگی همهشون مردهاند؟
آره.
Massoume
تو نمیتونی مردم رو تحمل کنی. بوی گند بشریت عالم رو برداشته، مگه نه؟
آره.
Massoume
نمیتوانستیم از قانون حرف بزنیم، چون وقتی آدم پول ندارد قانون به کار نمیآید.
MahShid Pourhosein
چیز زیادی نمیخواستیم و چیزی هم نصیبمان نمیشد
Ailin_y
بیمقدمه به من دستور داد بروم روی وزنه، او وزنم کرد و بعد به تپش قلبم و صدای نفس کشیدنم گوش داد. بهتندی دستکشهایم را درآورد و دستش را در مایعی شست و جوشها را با یک تیغ پاره کرد و در آن حال هم دربارهٔ کینه و عداوتی که زنها در دلشان داشتند صحبت میکرد. مسئله هورمونی بود. زنها تحت اختیار هورمونهایشان بودند، مردها را قلبشان هدایت میکرد. به همین علت بود که فقط مردها زجر میکشیدند.
سورینام
هر چه کمتر به زندگی ایمان داشتی کمتر میباختی. من چیزی نداشتم که ببازم
Ailin_y
همینگوی گفت: «اما آدمها روشنفکر میشن تا مستأصل نشن.»
خانوم ارل گری
میدانید، گاهی اگر آدم به آنچه انجام میدهد اعتقادی نداشته باشد میتواند خیلی بهتر عمل کند،
خانوم ارل گری
همه بیوقفه در عذاباند، حتی آنهایی که وانمود میکنند مشکلی ندارند.
Mana
حجم
۱۶۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
حجم
۱۶۷٫۷ کیلوبایت
سال انتشار
۱۳۹۷
تعداد صفحهها
۲۶۴ صفحه
قیمت:
۶۵,۰۰۰
۱۹,۵۰۰۷۰%
تومان