بهترین جملات زیبا و معروف از کتاب گزینه‌ی اشعار فاضل نظری | صفحه ۸ | طاقچه
تصویر جلد کتاب گزینه‌ی اشعار فاضل نظری

بریده‌هایی از کتاب گزینه‌ی اشعار فاضل نظری

نویسنده:فاضل نظری
دسته‌بندی:
امتیاز:
۴.۲از ۸۲ رأی
۴٫۲
(۸۲)
چیزی ز ماه بودن تو کم نمی‌شود گیرم که برکه‌ای، نفسی عاشقت شده‌ست
هدی✌
یا از لهیب مکر حسودان به دور باش یا مثل من بسوز و بساز و صبور باش
هدی✌
به فکر هیچ‌کسی جز خودت مباش ای دل که خودشناسی تو جز خداشناسی نیست
هدی✌
دل پر از شوق رهایی‌ست، ولی ممکن نیست به زبان آورم آن را که تمنا دارم
هدی✌
روزی همین مردم که سنگم می‌زنند از رشک نام مرا با اشک روی سنگ می‌خوانند
هدی✌
گفت تا کی صبر باید کرد؟ گفتم چاره چیست؟! دیدم این پاسخ، از آن پرسش سؤالی‌تر شده است
هدی✌
نگرانی در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم یک قطرهٔ آبم که در اندیشهٔ دریا افتادم و باید بپذیرم که بمیرم یا چشم بپوش از من و از خویش برانم یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانی‌ست من ساخته از خاک کویرم که بمیرم خاموش مکن آتش افروخته‌ام را بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
سارا زارعی
چو کوه دید غرض دریاست، به رود اجازهٔ رفتن داد ز دوست دست‌کشیدن گاه، غرور نیست؛ فداکاری‌ست
راحیل 🍃
به روی آینهٔ پر غبار من بنویس: بدون عشق جهان جای زندگانی نیست
mahani
تو مهتابی و من مرداب، خوشحالم که امشب هم مرا از دور می‌بینی تو را از دور می‌بوسم
golbaf184
شیرینی فراق کم از شور وصل نیست گر عشق مقصد است خوشا لذت مسیر چشم‌انتظار حادثه‌ای ناگهان مباش با مرگ زندگی کن و با زندگی بمیر
golbaf184
ای عشق! چه در شرح تو جز «عشق» بگوییم
golbaf184
کاش دست دوستی هرگز نمی‌دادی به من «آرزوی وصل» از «بیم جدایی» بهتر است
rain
این دعایی‌ست که رندی به من آموخته است بار ما را نه بیفزا، نه سبک‌تر گردان! غنچه‌ای را که به پژمرده شدن محکوم است تا شکوفا نشده، بشکن و پرپرگردان من کجا بیشتر از حق خودم خواسته‌ام؟ مرگ حق است، به من حق مرا برگردان!
rain
ای ترس! تو را شکر، که با این همه تردید یک‌بار نیاویختم از سقف طنابی
rain
هر که ویران کرد ویران شد در این آتش‌سرا هیزم اول پایهٔ سوزاندن خود را گذاشت
آرتمیس
خبر نداشتن از حال من، بهانهٔ توست بهانهٔ همهٔ ظالمان شبیه هم است
کاربر ۲۹۳۳۴۳۸
بیچاره آهویی که صید پنجهٔ شیری‌ست بیچاره‌تر شیری که صید چشم آهویی اکنون ز تو با ناامیدی چشم می‌پوشم اکنون ز من با بی‌وفایی دست می‌شویی آیینه خیلی هم نباید راستگو باشد من مایهٔ رنج تو هستم، راست می‌گویی
k
یا از لهیب مکر حسودان به دور باش یا مثل من بسوز و بساز و صبور باش اهل نظر تواضع بی‌جا نمی‌کنند در چشم اهل کبر سراپا غرور باش بی‌اعتنا به سنگ زدن‌ها در این مسیر همچون قطار در تب و تاب عبور باش روشن نمی‌شود به چراغی جهان؛ ولی یادآور حقیقت پیدای نور باش این خانه جای زندگی جاودانه نیست آمادهٔ شکستن تنگ بلور باش
its_Samane 🌱
من که در تُنگ برای تو تماشا دارم با چه رویی بنویسیم غم دریا دارم؟ دل پر از شوق رهایی‌ست، ولی ممکن نیست به زبان آورم آن را که تمنا دارم چیستم؟! خاطرهٔ زخم فراموش شده لب اگر باز کنم با تو سخن‌ها دارم با دلت حسرت هم صحبتی‌ام هست، ولی سنگ را با چه زبانی به سخن وادارم؟ چیزی از عمر نمانده‌ست، ولی می‌خواهم خانه‌ای را که فروریخته بر پا دارم
Eiman Raziabadi

حجم

۱۰۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

حجم

۱۰۰٫۰ کیلوبایت

سال انتشار

۱۳۹۸

تعداد صفحه‌ها

۲۶۸ صفحه

قیمت:
۹۰,۰۰۰
۷۲,۰۰۰
۲۰%
تومان