ملالآورتر از تکرار رنجی نیست در عالم
نخستین روز خلقت غنچه را خمیازه میگیرد
هدی✌
جهان بیعشق چیزی نیست جز تکرار یک تکرار
هدی✌
آخرین لبخند او هم غرق خواهد شد در آب
ماه در مرداب این شبها هلالی تر شده است
هدی✌
شاید فقط عاشق بداند «او» چرا تنهاست:
کاملترین معنا برای عشق تنهایی است.
هدی✌
آب طلب نکرده همیشه مراد نیست
گاهی بهانهایست که قربانیات کنند
هدی✌
تو سبز ماندی و من برگبرگ خشکیدم
که آنچه داشت شقایق به سینه کاج نداشت
هدی✌
به این نتیجه رسیدم که سجده کردن من
به جز مبارزه با آفریدگارم نیست
هدی✌
مزن تیر خطا! آرام بنشین و مگیر از خود
تماشای شکاری را که از دست تو خواهد رفت
هدی✌
طوافم لحظهٔ دیدار چشمان تو باطل شد
من اما همچنان در فکر دور باطلی دیگر
هدی✌
عشق بر شانهٔ هم چیدن چندین سنگ است
گاه میماند و ناگاه به هم میریزد
nima
چیزی از عمر نماندهست، ولی میخواهم
خانهای را که فروریخته بر پا دارم
هدی✌
گاهی فقط سکوت سزای سبکسریست
هدی✌
زمانه غیر زبان قفس نمیداند
بمان که «پرنزدن» حیلهٔ رهایی ماست
هدی✌
زمستان گرچه طولانیست، آخر نوبهاری هست
هدی✌
با اینکه فکر میکنم انسان مخیّر است
راضی شدن به بازی تقدیر بهتر است
هدی✌
درختان را هنوز ای برف! شوق برگ و باری هست
زمستان گرچه طولانیست، آخر نوبهاری هست
هدی✌
هر نگاهی میتواند خلوتم را بشکند
کوزهٔ تنهایی روحم سفالیتر شده است
هدی✌
باز اگر دیوانهای سنگی به من زد شاد باش
خاطر آیینهٔ ما از کسی دلگیر نیست
هدی✌
در راه رسیدن به تو گیرم که بمیرم
اصلاً به تو افتاد مسیرم که بمیرم
یک قطرهٔ آبم که در اندیشهٔ دریا
افتادم و باید بپذیرم که بمیرم
یا چشم بپوش از من و از خویش برانم
یا تنگ در آغوش بگیرم که بمیرم
این کوزه ترک خورد! چه جای نگرانیست
من ساخته از خاک کویرم که بمیرم
خاموش مکن آتش افروختهام را
بگذار بمیرم که بمیرم که بمیرم
کاربر ۴۶۱۳۰۹۶
خدایا عشق درمانی به غیر از مرگ میخواهد
که من میمیرم از این درد و درمانی نمیبینم
mahani